هدف معرفی میراث فناورانه دکتر کاظمی‌آشتیانی به آیندگان بود

سرویس فرهنگ و هنر جوان آنلاین: چاپ سوم کتاب «داستان رویان»؛ روایت تاریخ شفاهی اقدامات سعید کاظمی‌آشتیانی در پژوهشگاه رویان از تأسیس تا تثبیت و پیشرفت، توسط انتشارات «راه یار» منتشر و روانه بازار نشر شده است. این کتاب که کار تحقیق و تدوین آن را «محمدعلی زمانیان» انجام داده است، حاوی خاطرات ناب و منتشر نشده‌ای از روند شکل‌گیری پژوهشگاهی است که برای اولین بار در ایران، موفق به درمان ناباروری و سلول درمانی و شبیه‌سازی شده است. «جوان» در گفتگو با پژوهشگر و نویسنده این کتاب به انگیزه و هدف وی جهت تألیف آن و نیز برخی حواشی و حرف و حدیث‌های رسانه‌ای که در مورد نحوه درگذشت و احتمال ترور بیولوژیک مرحوم دکتر سعید کاظمی‌آشتیانی از آن زمان تا کنون مطرح می‌شود، پرداخته است. تشکیل و راه‌اندازی مؤسسه رویان به عنوان اولین نشانه‌های جهش علمی و پیشرفت‌های آکادمیک مطابق با علوم روز دنیا در کشورمان محسوب می‌گردد که با درگذشت ناگهانی دکتر سعید کاظمی‌آشتیانی اخبار بیشتری از فعالیت‌های علمی و تحقیقاتی آنجا منتشر گردید. انگیزه شما از پژوهش و تألیف کتاب «داستان رویان» چه چیزی بود؟
ما هم مثل خیلی از مردم جامعه اسم رویان را شنیده بودیم که در چه حوزه‌هایی فعالیت می‌کنند و دورادور از طریق رسانه‌ها و تلویزیون و صدا و سیما با فعالیت‌های آنجا آشنا بودیم، اما این آشنایی خیلی عمیق نبود؛ تقریباً حوالی سال ۹۵ بود که یکی از دوستان به دنبال ساخت فیلم مستندی در مورد دکتر کاظمی‌آشتیانی بود و قرار شد با هم در این زمینه همکاری کنیم و در همین زمینه تحقیقاتی انجام بدهیم. من وقتی تحقیقاتم را که شروع کردم خیلی عمیق‌تر و جدی‌تر با مؤسسه رویان و دکتر کاظمی و دستاورد‌هایی که داشتند، آشنا شدم. همین تحقیقات عمیق‌تر در کنار مصاحبه با دوستان مرحوم دکتر آشتیانی باعث شد تا شخصیت این دانشمند بزرگ اصطلاحاً مرا بگیرد و خیلی جذب شخصیت جذاب و شنیدنی ایشان شدم. بعد‌ها آن مستند تحت عنوان «داستان آینده» ساخته و از طریق شبکه‌های تلویزیونی پخش شد، ولی آنقدر شخصیت دکتر برای من جذاب بود که پیش خودم احساس وظیفه می‌کردم که حتماً برای معرفی و ارائه چهره‌ای شفاف از این دانشمند مجاهد کشورمان برای افکار عمومی یک کاری انجام بدهم. چون حوزه خودم هم حوزه تاریخ شفاهی بود، این سوژه در ذهنم بود تا اینکه به دوستان دفتر جبهه مطالعات فرهنگی پیشنهاد دادم که در مورد دکتر کاظمی و تأسیس مؤسسه رویان یک کاری انجام بدهیم و این در حالی بود که تا آن موقع در حوزه کتاب و تاریخ شفاهی نسبت به ایشان کاری انجام نشده بود. به همین منظور تحقیقاتی که من از قبل انجام داده بودم و تحقیقات مفصل‌تری که بعد از آن انجام دادیم را در کنار هم گذاشتیم و رفتیم سراغ سوژه دکتر کاظمی و تشکیل مؤسسه رویان که ماحصل آن همین کتاب «داستان رویان» است. آیا در این کتاب صرفاً به دوره‌ای که مرحوم دکتر آشتیانی در مؤسسه رویان حضور داشتند پرداخته‌اید؟
ما در این کتاب از دوران حضور دکتر کاظمی آشتیانی در جبهه و جنگ که اولین جرقه‌های انجام خیرات در حوزه بهداشت و ایجاد مراکز درمانی به ذهنشان می‌رسد و آرام آرام پخته‌تر می‌شود تا به تأسیس مؤسسه رویان منجر می‌شود، تا درگذشت ایشان و دستاورد‌های بعدی موسسه مثل شبیه‌سازی و سلول‌های بنیادی هم در کتاب اشاره شده است. کار‌های تحقیقاتی و پژوهشی که در این زمینه انجام دادید چقدر زمان برد و به چه منابعی مراجعه کردید؟
کار تحقیقات تکمیلی و تدوین این کتاب تقریباً دو سال طول کشید. ما هر مطلبی را که در مورد دکتر کاظمی و مؤسسه رویان در فضای اینترنت و رسانه‌ای بود، پیدا کردیم. در کنار این‌ها همه مکتوبات و حتی بروشور‌هایی را که در مورد ایشان وجود داشت و چاپ شده در کنار کتاب‌ها و هر آنچه در رابطه با ایشان وجود داشت، جمع‌آوری و بررسی کردیم. از جمله سراغ خود مؤسسه رویان و دوستان و آشنایان نزدیک دکتر کاظمی‌آشتیانی و همه کسانی که جزو هسته اولیه تشکیل مؤسسه بود مثل دکتر گورابی، دکتر وثوق، آقای توسلیان روابط عمومی مؤسسه و دکتر بهاروند و دیگران رفتیم و موفق شدیم تا مصاحبه‌های تکمیلی‌تری تهیه کنیم. سبک و شیوه نگارش کتاب داستان رویان بر چه سیاق و روشی مبتنی است؟


شیوه نگارش کتاب یک روایت سوم شخص از نویسنده است که در جای جای کتاب مصداق‌هایی از اول شخص هم روایت می‌شود که به بیان خاطراتشان می‌پردازند. همانطور که اشاره کردید این کتاب ذیل حوزه تاریخ شفاهی قرار می‌گیرد، روایت و بررسی تاریخ شفاهی در حوزه‌های مختلف از جمله همین حوزه علمی و آکادمیکی که شما به آن ورود کرده‌اید، در بازشناسی برخی توانمندی‌های بالقوه و بالفعل کشورمان را چقدر برای جامعه مفید فایده می‌دانید؟
بالاخره کسانی مثل مرحوم دکتر کاظمی‌آشتیانی و خود پژوهشگاه رویان کسان و جا‌هایی هستند که ثمره تلاش و جهاد یک ملت هستند و باید زندگی، رفتار، آثار و میراث‌های علمی و پیشروانه‌ای که این‌ها از خودشان به جا گذاشته یا می‌گذارند را ثبت و ضبط کنیم تا هم برای نسل فعلی و هم برای آیندگان به عنوان الگو بمانند و معرفی شوند تا همه از آن‌ها به عنوان راهنما‌های مسیر بهره ببریم؛ مثل کاری که در مورد شهدا و اتفاقات مهم تاریخی کشورمان از جمله پیروزی انقلاب و دفاع مقدس هشت ساله‌مان انجام می‌دهیم. همینطور هم باید در مورد حوزه‌هایی مثل حوزه‌های پیشرفت و حوزه‌های علم و فناوری این کار‌ها انجام بشود. با این کار‌ها به جز اینکه ذکر و نام این افراد در تاریخ ثبت و ضبط می‌گردد و از آن‌ها قدردانی می‌شود برای طی طریق مسیر حال و آینده ما هم قطعاً مفید فایده خواهند بود. در واقع این افراد در حکم ستارگانی خواهند بود که راه را بهتر بشناسیم تا همواره مسیر درست را انتخاب کنیم. چند وقتی است که در حوزه تاریخ شفاهی شاهد انتشار آثار خوبی هستیم و همانطور که شما اشاره کردید در بازشناسی ظرفیت‌ها و توانایی بنیه‌های متنوع کشورمان مفید فایده خواهند بود. ارزیابی شما از این روند چیست؟
قطعاً این اتفاق یک حرکت مثبت و قابل احترامی است، اما این روند باید خیلی پرشتاب‌تر و توانمندتر و البته با دقت بیشتری همراه باشد تا به ماندگاری و اثر‌گذاری عمیق‌تر آن در کنار جذب مخاطب وسیع‌تر بینجامد. به عنوان کسی که خودش در این حوزه هم کار پژوهشی و هم کار نگارشی انجام داده‌اید چه مشکلاتی در حوزه تاریخ شفاهی برای پژوهشگران وجود دارد؟ آیا برای حرکت بهتر در این رابطه پیشنهادی هم دارید؟
ما اگر بخواهیم تاریخ شفاهی انقلاب یا دفاع مقدس را بررسی کنیم به دلیل اینکه بیش از ۳۰ سال از آن دوران زمان گذشته و خیلی از مسائل از حالت محرمانگی و امنیتی خارج شده است و تا حدودی راحت‌تر می‌توانیم کار کنیم، اما در حوزه‌های علم و فناوری به دلیل اینکه بخش‌هایی از آن‌ها به مسائل روز و جدیدتری می‌پردازد، هنوز هم برخی ملاحظات امنیتی و محرمانه بودن اقدامات به علت معاصر بودنشان وجود دارد و این بخش دست و پاگیری برای کار‌های پژوهشی و تحقیقاتی در حوزه تاریخ شفاهی است. یا شاید یکی از مشکلات ما این است که جامعه علمی و صنعتی ما هنوز این احساس نیاز را پیدا نکرده که دستاورد‌ها و تلاش‌هایی را که برای کسب آن‌ها انجام شده‌اند برای آیندگان و نسل‌های بعدی بازگو و بیان کنند تا این تجارب به افراد و نسل‌های دیگری که می‌خواهند حرکت در این مسیر را شروع کنند، منتقل شوند. این احساس نیازی که راویان پیشرفت باید داشته باشند، هنوز در آن‌ها ایجاد نشده است. این یک طرف قضیه است و طرف دیگر هم وجود برخی ملاحظات است که نباید یکسری حرف‌ها گفته شوند که البته با توجه به اتفاقات و خباثت‌هایی که دشمنان علیه دانشمندان و چهره‌های برجسته علمی کشورمان دارند و حتی به ترور فیزیکی آن‌ها اقدام می‌کنند، دغدغه بجا و قابل درکی هم است. یعنی شما معتقدید که عدم تمایل و احساس نیاز به بازگو کردن تجارب و تراز پیشرفت‌ها از سوی افراد در کنار وجود برخی ملاحظات امنیتی دو عامل اصلی در بازگو کردن چنین مباحثی هستند؟
بله، دقیقاً. نحوه درگذشت دکتر آشتیانی در همان موقع و حتی بعد‌ها باعث مطرح شدن برخی حرف و حدیث‌ها از جمله احتمال ترور بیولوژیک ایشان شد. آیا در این کتاب به نحوه درگذشت و واقعیات آن هم اشاره‌ای داشته‌اید؟
اتفاقاً همان موقعی که من در حال تحقیق درباره دکتر آشتیانی بودم سر این موضوع بحث‌های داغی در جامعه مطرح بود. من در همین رابطه یک تحقیق مفصل و جداگانه‌ای کردم که بحث ترور بیولوژیک چقدر در مورد دکتر کاظمی محتمل بوده است. من در جریان همان تحقیقاتم متوجه شدم که اتفاقاً در این رابطه و همان موقع که این گمانه در مورد ایشان مطرح شده است، تحقیقاتی شکل گرفته که به نتیجه‌ای نرسیده است. در ایامی که مجدداً بحث ترور‌های بیولوژیک داغ شده بود، سردار جلالی رئیس پدافند غیرعامل در شبکه خبر پیرامون همین مسئله و برخی مصادیق آن از جمله ترور بیولوژیک مرحوم کاظمی و فرزند شهید دادمان و چند نفر دیگر گفتند که این ظن و شک در موردشان وجود داشته، اما بعد از تحقیقاتی که صورت گرفته این گمانه‌ها مورد تأیید قرار نگرفته است. در هر صورت این مسئله هم یکی از وجوهی است که در کتاب به آن پرداخته‌ایم و در مورد نحوه درگذشت مرحوم دکتر کاظمی‌آشتیانی توضیحاتی آورده شده است.