... ما همه با هم هستیم!ز

یادداشت احسان محمدی        «انگار ناف این سرزمین را با خردادهای پرحادثه بریده‌اند. چند ساعتی تا دیدار حساس ایران - اسپانیا در جام جهانی مانده است. زیر پوست‌مان انگار دستمال داده‌اند دست گلبول‌های سفید و قرمز و دارند کُردی می‌رقصند که این همه قلب‌مان تند می‌زند. حس‌مان آمیزه‌ای از هیجان، کمی ترس، چشم به راهی معجزه و البته جنگیدن و سر خم نکردن است... من عاشق هر کسی هستم که دل با این سرزمین دارد. اختلاس نمی کند، دزدی نمی‌کند، وفادار است. از قطره قطره آبش دفاع می‌کند، از ذره ذره خاکش. زیر سقفش ستون می‌زند، حتی به خشت استخوان خویش! دهانش بوی مرگ نمی‌دهد، کلمه‌هایش حس خوب زندگی می‌پراکنند...  فوتبال همه چیز نیست اما بازیکنان فوتبال با پرچم ایران ما به زمین می‌روند. بدون تانک، بدون سانتریفیوژ، دست‌شان فندک نیست برای آتش زدن پرچم کشور دیگر، دست می‌دهند به حریف، لبخند می‌زنند و بعد با تمام وجود می‌جنگند که ما اینجا در این نقشه گربه شکل لبخند بزنیم، امیدوار بمانیم...» این را سه سال پیش قبل از دیدار با اسپانیا نوشتم. مو به مو. حالا همان حکایت است با این تفاوت که حریف ما بحرین است. طبعاً مقایسه اسپانیا و بحرین از اساس غلط است اما شرایط هنوز همان است. شاید حتی حساس‌تر. آنجا اگر شکست می‌خوردیم در یک میهمانی بزرگ بود. اتفاقاً بازیکنان به پشتوانه کارلوس کی‌روش درخشان و سزاوارانه بازی کردند و آن شکست مثل یک موفقیت تحسین شد اما حالا اگر ببازیم باید جام جهانی قطر را با حسرت نگاه کنیم. با بغض و با این اندوه که چرا با این همه ستاره ما در میهمانی فوتبال نیستیم. برخی فشار می‌آورند که اسکوچیچ در حد و اندازه‌های تیم ملی ایران نیست. در این خصوص باید اهل فن نظر بدهند اما وقتی هنوز میلیاردها تومان به ویلموتس بدهکاریم، برکنار کردن اسکوچیچ که به احتمال زیاد او هم شکایت می‌کرد و باز میلیاردها تومان بدهکار می‌شدیم عاقلانه است؟ فدراسیونی که ساختمان محل سکونتش را از پیش گرو گذاشته‌اند از کجا پول برای استخدام سرمربی جدید بیاورد؟ هوادار پرشور حق دارد آرزوهایش را بگوید اما عملی شدن آن را مدیران باید بسنجند. در «این برهه حساس کنونی» زمانی نداریم تا به تنظیمات تیم دست بزنیم. مهم‌ترین کار حمایت از بازیکنان و کادر فنی است تا بتوانند از این گذرگاه پرخطر عبور کنند. کسی تردیدی ندارد که بحرینی‌ها برای دقیقه دقیقه این روزها برنامه ریخته‌اند و از هر تنشی در بیرون و درون تیم که تمرکزها را کم کند استقبال می‌کنند. اردیبهشت 97 قبل از اعزام تیم ملی به روسیه نوشتم: «نقدهای بی‌پروا به تیم ملی را بایگانی کنیم تا بعد از مسابقات جام جهانی. آنها را بدرقه کنیم و با شوخی‌های بی‌مایه، حمله‌های رنگی و گروکشی‌های بی‌حاصل زانوهای‌شان را سست نکنیم. ما از آنها انتظار داریم در سه 90 دقیقه دشوار برای کشورشان بجنگند، شرط انصاف نیست که پشت‌شان را خالی کنیم. زمان نقد کردن تمام شد. فقط به آنها اشتیاق جنگیدن و پا پس نکشیدن بدهیم.» چهارسال بعد دقیقاً همان حرف‌ها... به امید پیروزی!