روزنامه آفتاب یزد
1400/03/17
نقدی بر ایده حاکمیت یکدست زیدآبادی
علی میرزامحمدی- زیدآبادی فعال سیاسی و نویسنده به تازگی در یک اتاق پربیننده کلاب هاوس در جمع حامیان همتی (یکی از کاندیداهای ریاست جمهوری ۱۴۰۰) ضمن اینکه او را برای عملی کردن مطالبات اصلاحطلبانه ناتوان قلمداد کرده است از ایده «حاکمیت یکدست» در شرایط کنونی حمایت کرده و مدعی شده است پرونده اصلاحطلبی به روش کنونی به پایان خط رسیده است و فعالان این طیف ناچارند به حوزههای مدنی برگردند. او معتقد است حاکمیت یکدست برای ساختار جمهوری اسلامی میتواند مفیدتر باشد، چراکه بهانه را برای توجیه ضعف هاخواهد گرفت.امیدوار شدن به تاثیرات حاکمیت یکدست برای انجام اصلاحات در جهت حل مسائل کشور و مردم را به نوعی «اصلاحطلبی انفعالی» میتوان نامید که در نوشتهها و اظهارات پیشین زیدآبادی هم قابل ردیابی است. این نظریه معتقد است اصلاحطلبی، سناریویی تحریف شده است که بازیگران آن خواسته یا ناخواسته در بازی قدرت سیاسی، نقشی را ایفا میکنند که از پیش برای آنها طراحی شده است. بر اساس این نظریه، ورود اصلاحطلبان در قدرت مانع از درک مشکلات و مسائل ساختاری قدرت و لزوم اصلاحات سیاسی و اجتماعی میشود؛ چراکه طیف سنتی اصولگرایی این مشکلات را نه به «ساختار کلی قدرت» در کشور بلکه به «عدم توانایی اصلاحطلبان» در حل آنها منتسب میکند. راهکار اصلاحطلبی انفعالی واگذار نمودن قدرت به خود تصمیم سازان و قدرتمندان اصلی است، به این امید که آنها لزوم اصلاحات را برای احیای سیاسی و نشاط سیاسی و اجتماعی درک کنند.
در نقد این نظریه چند نکته را میتوان مطرح نمود:
الف- استدلال زیدآبادی در امید به درک لزوم اصلاحطلبی توسط بدنه اصلی حاکمیت چندان مشخص نیست. شواهد برخلاف دیدگاه زیدآبادی نشاندهنده آن است که هرگز چنین تمایلی چه در یکدست شدن قدرت و چه در چندگانگی آن (نه به معنای تکثرگرایانه) شکل نگرفته و به احتمال شکل
نخواهد گرفت. با یکدست شدن حاکمیت در نتیجه روی کار آمدن دولت اصولگرا، برخلاف تصور زیدآبادی بهانه توجیه ضعفها گرفته نخواهد شد و در صورتعدم موفقیت این دولت، همچنان توانایی فرافکنی و انکار مشکلات ساختاری قدرت وجود خواهد داشت. در خوشبینانهترین حالت همانند دوره پسااصلاحات دهه هشتاد، شاهد شکاف در جناح اصولگرایی و افزایش دستهبندی، تنوع دیدگاهها و طیفبندیها در آن خواهیم بود. در نتیجه جناحهای دور از قدرت اصولگرایی با دعوای زرگری میتوانند دوستان در راس قدرت را به عملکرد ضعیف متهم و زمینه را برای حضور خود در آینده فراهم کنند. حتی در چنین شرایطی، طیفهایی از اصلاحطلبان برای حضور دوباره در قدرت وسوسه و ترغیب خواهند شد و بازی از نو سر گرفته خواهد شد!
ب- چینش قدرت سیاسی در ایران با ایده حاکمیت یکدست زیدآبادی شکاف عملی دارد. زیدآبادی زمانی میتواند این ایده را مطرح کند که دو قطب حاکمیتی هم وزن و متغیر در کشور وجود داشته باشد که با حذف یکی از آنها حاکمیت یکدست محقق شود.اما در عمل حاکمیت کشور بر پایه یک «قطب ثابت» و یک «قطب متغیر» قدرت استوار است که در این میانه، قطب ثابت قدرت در کفه ترازوی قدرت سیاسی به مراتب قویتر و سنگینتر است و سازوکارهای در دست آن به گونهای قدرتمند است که بدنه قطب متغیر قدرت چارهای جز همسویی با آن ندارد و اگر خلاف این همسویی حرکت کند هزینههای سنگینی متحمل خواهد شد و بهرغم ادعاهای اصلاحطلبانه در عمل کاری از پیش نخواهد برد. بر این اساس، بدنه اصلی حاکمیت در عمل یکدست است و با انتخاب دولت جدید، یکدستی آن چندان تغییری نخواهد کرد. مضاف بر اینکه حتی دولت جدید در انتخاب اعضای خود نیز تحت تاثیر قطب ثابت قدرت ترکیبی دلبخواه خود نخواهد داشت.
ج- اگر ایده حاکمیت یکدست زیدآبادی را در درک لزوم اصلاحات بپذیریم این پرسش پیشخواهد آمد که چرا در دورههای پیشین که حاکمیت یکدست بود ضرورت انجام اصلاحات ساختاری درک نشد. آیا زیدآبادی معتقد است که مشکلات ساختار قدرت در آن دوره هنوز شکل نگرفته بود و این مشکلات به تدریج به وضعیت بحرانی خود رسیده است؟ از طرف دیگر چه تضمینی وجود دارد که اصلاحات مدنظر حاکمیت آنهم نه در ساختار قدرت سیاسی بلکه اصلاحات اقتصادی و معیشتی به جای آنکه مسائل کشور را حل کند خود مسبب مسائل جدیدی نباشد. برای مثال ایدههای اصلاحی توده گرایانه دولت احمدینژاد که نتیجه یکدست شدن حاکمیت در آن دوره بود و این دولت از طرف قطب ثابت قدرت حمایت میشد بعدها خود عامل و بدعتگذار مشکلات و مسائل جدیدی در کشور شد که تا امروز هم ادامه دارد.
د- ایده درک لزوم اصلاحات با حاکمیت یکدست زیدآبادی عنصر مهم قدرتهای منطقهای و بینالمللی را در نظر نمیگیرد. حاکمیت جهان چند قطبی و تحولات آن به گونهای است که حکومتها شاید بتوانند بدون تن دادن به اصلاحات بر مشکلات خویش غلبه کنند. حاکمیت میتواند به جای تعهد به برجام و انجام اصلاحاتی که مد نظر جهان غرب است با گرایش به شرق و اتکای همکاری آنها، در ساختار قدرت تغییر ایجاد نکند و همچنان بر رویه کنونی اصرار ورزد.
ه-در کنار این نقدها، این دیدگاه از منظر اخلاق سیاسی نیز در معرض پرسش است. اگر قرار باشد بدون توجه به صغری و کبریِ فعل سیاسی، تنها بر اساس نتیجه، آن فعل سیاسی را ارزشیابی کنیم، تعمیم دادن این تفکر غایتگرایانه به دیگر عرصههای سیاسی نتایج بسیار بدی به همراه خواهد داشت.
و- زیدآبادی به درستی به لزوم بازگشت اصلاحطلبان در جامعه مدنی و تقویت ابعاد غیر سیاسی اصلاحطلبی تاکید میکند؛ اما در نوشتههای او به شیوههای تقویت جامعه مدنی و عرصههای تاثیرگذاری اصلاحطلبان در این باب چندان پرداخته نشده است. به ویژه زیدآبادی به احتمال از این مسئله غفلت نموده است که عرصه مدنی نیز تحت تاثیر و نفوذ قدرت سیاسی محافظهکاران قرار داشته و با الهام از عبارت هابرماسی «تحت استعمار قدرت سیاسی رسمی» است. اصولگرایان و محافظهکاران به مراتب در این عرصه فعالتر از اصلاحطلبان هستند و ابزارهای قدرتمندی، هم از نظر نیروی انسانی و هم امکانات مادی و مکانی در اختیار آنهاست. با اینهمه برای رهایی جامعه مدنی از استعمار قدرت سیاسی رسمی و نقشآفرینی فعالان اصلاحطلب در آن، زیدآبادی به عنوان یکی از نظریه پردازان این عرصه میتواند ایدههای خود را مطرح نماید.
سایر اخبار این روزنامه
مگر سفرهای بین شهری ممنوع نبود؟
«جمهور» برود اسلام هم لطمه می بیند
به بعضی از افرادی که صلاحیتشان احراز نشد، ظلم وجفا شد
خلا بزرگی به نام برنامه
جای خالی تحریم و کرونا در مناظره اول
آشوراده؛جزیره رها شده
وعدههای پوپولیستیکاندیداها
پوپولیسم کلاسیک
نقدی بر ایده حاکمیت یکدست زیدآبادی
لذت سینما
مشاجره یا مناظره؟