ترسیم چهره آینده منطقه در نماز جمعه مسجد اموی!

سرویس ایثار و مقاومت جوان آنلاین:  ماجرای اعزام قوای محمدرسول‌الله(ص) به فرماندهی حاج احمد متوسلیان به سوریه و جنگ با اسرائیل، از وقایع جالب و مهیج دفاع مقدس به شمار می‌رود. هرچند این اعزام منجر به درگیری مستقیم ایران با رژیم صهیونیستی نشد، ولی برکات بسیاری در پی داشت که تشکیل حزب‌الله لبنان و قوت گرفتن موضع مقاومت اسلامی در جوار مرزهای فلسطین اشغالی، از جمله این برکات است. قوای ایرانی 21 خردادماه 1361 به سوریه اعزام شدند، ولی مقدمات حضور آنها از 15 خردادماه که اسرائیل به لبنان حمله کرد، آغاز شده بود. با هم نگاهی به وقایع آن روز‌ها می‌اندازیم. به تهران بیایید
عملیات فتح خرمشهر تازه به پایان رسیده بود و هنوز بخشی از عناصر اطلاعاتی تیپ 27 محمدرسول الله(ص) در شلمچه بودند که خبر رسید حاج احمد متوسلیان از کادر تیپ خواسته به تهران بیایند و در پادگان امام حسین(ع) جمع بشوند. چند روز قبل، رزمندگان تیپ27 به عنوان یکی از یگان‌های شرکت‌کننده در عملیات فتح خرمشهر، به خدمت امام رسیده بودند و ایشان در جلسه خصوصی از حاج احمد متوسلیان و دیگر فرماندهان خواسته بودند کار جنگ با بعثی‌ها را یکسره کنند. بعد‌ها این اشتباه پیش آمد که منظور امام از یکسره کردن کار جنگ، اشاره به اسرائیل داشت، در حالی که همرزمان حاج احمد متوسلیان اذعان می‌کنند که منظور امام کار جنگ با عراق بعثی بوده است.
بعد از تأکید امام برای جدی گرفتن ادامه جنگ، بلافاصله نیروهای اطلاعاتی و کادر تیپ 27 در جبهه جنوب دست به کار شدند تا مقدمات عملیات بعدی یعنی «‌عملیات رمضان‌» را فراهم کنند. اما خیلی طول نکشید که پیام کتبی و کوتاه حاج احمد متوسلیان خطاب به شهید علیرضا ناهیدی و سردار عباس برقی، شرایط را به کلی تغییر داد. گویا خبر‌هایی در راه بود. حاج احمد گفته بود به تهران بیایند تا خودشان را برای جنگ با اسرائیل آماده کنند.
شورای عالی دفاع


در مورد اعزام نیروهای ایرانی به سوریه، مدت‌ها این بحث وجود داشت که آیا امام(ره) از این موضوع خبر داشتند و این نیرو‌ها با تأیید ایشان به سوریه رفته‌اند یا خیر؟ هاشمی رفسنجانی در ذیل خاطراتش می‌گوید که مرجع تصمیم‌گیرنده در این خصوص شورای عالی دفاع بوده است. البته او هیچ گاه به صراحت این موضوع را اعلام نکرد. هاشمی در ذیل خاطرات سال 61 و پیش از اعزام نیرو‌ها به سوریه می‌گوید که بعد از تهاجم اسرائیل به لبنان، احساسات ضدصهیونیستی در بین مردم و مسئولان نظام بالا گرفته بود، چه در مجلس و چه در جلسه‌ای که رئیس‌جمهور وقت (حضرت آقا) و هاشمی با امام داشتند، این بحث مطرح می‌شود. اما صراحتی در خصوص اعلام شخص یا نهاد تصمیم‌گیرنده، در خاطرات هاشمی نمی‌بینیم. شواهد نیز نشان می‌دهند که حضرت امام تصمیم‌گیرنده اصلی نبوده‌اند.
محتشمی‌پور، سفیر وقت ایران در سوریه نیز می‌گوید که بعد از آمدن سومین هواپیمای نظامی ایران به سوریه در 24 خردادماه 61 که حامل دومین گروه از رزمندگان ایرانی بود، خبر آمد که امام خمینی(ره) دستور داده تا دیگر نیروی نظامی از ایران به سوریه نرود. محتشمی‌پور می‌گوید: «‌محسن رفیق‌دوست خبر داد که دیگر هواپیمایی از ایران برای آوردن نیروی نظامی به سوریه عزیمت نمی‌کند.موضوع را از ولایتی وزیرخارجه پیگیر شدم، گفت که این نظر و دستور امام است.»
محتشمی‌پور همچنین می‌گوید که دو روز بعد به ایران برگشتم و به دیدار امام رفتم تا در خصوص لبنان با ایشان صحبت کنم. استدلال امام این بود نکند ماجرای آن اصفهانی پیش بیاید که دید یک آدم شرور دارد اول صبحی با یک مغازه‌دار دعوا می‌کند. جلو رفت و در دفاع از مغازه‌دار با فرد شرور درگیر شد. شرور مغازه‌دار را ر‌ها کرد و به مرد اصفهانی پرداخت. دعوایشان که بالا گرفت، مغازه‌دار گفت بروید یک جای دیگر دعوا کنید، بگذارید ما کاسبی‌مان را بکنیم!
هر روز یک هواپیما
بعد از تصمیم برای اعزام نیروهای ایرانی به سوریه که بسیار سریع اتخاذ شده بود، یکی از مشکلات اصلی چگونگی بردن نفرات و تجهیزات به آنجا بود. عراق که با ما جنگ داشت و ترکیه هم به عنوان عضوی از پیمان ناتو، مسیر امنی برای رفتن به سوریه نبود. کما اینکه این کشور اعلام کرده بود روزانه فقط یک هواپیمای ایرانی می‌تواند از حریم هوایی او برای رفتن به سوریه استفاده کند.
آن زمان این بحث به صورت جدی مطرح بود که اگر بعد از رفتن بخشی از نیرو‌ها به سوریه، ترکیه اعلام کند دیگر اجازه عبور هواپیماهای ایرانی از حریم هوایی کشورش را نمی‌دهد، تکلیف چیست. خصوصاً آن بخش از نیرو‌ها که به سوریه برده شده‌اند، چطور می‌توانند به کشور بازگردند؟
خود حاج احمد متوسلیان در سخنرانی صبحگاه روز 20 خردادماه 1361، یک روز پیش از اعزام در جمع رزمندگان تیپ 27 محمدرسول‌الله(ص) و رزمندگان تیپ 58 ذوالفقار ارتش که قرار بود با هم به سوریه اعزام شوند، بیان کرده بود:«‌ اگر در آنجا عملیاتی انجام بدهیم، ممکن است حتی جنازه هیچ یک از شهدای ما به ایران برنگردد. تنها دالان هوایی تهران به دمشق،‌ از فراز ترکیه می‌گذرد و این کشور، به علت عضویت در پیمان نظامی ناتو و روابط گرمی که با اسرائیلی‌‌ها دارد، به محض اطلاع از حضور قوای نظامی جمهوری اسلامی در دمشق، قطعاً این تنها دالان هوایی را هم به روی هواپیماهای ترابری ما خواهد بست. شاید ما اولین و آخرین مجموعه رزمندگانی باشیم که به سوریه خواهیم رفت.»
اعلامیه عجیب
روز قبل از اعزام نیروهای ایرانی به سوریه، یک خبر عجیب از سوی شورای فرماندهی انقلاب عراق صادر شد که اعلام می‌کرد عراق تصمیم گرفته تمامی عملیات‌های جنگی در جبهه‌ها را متوقف کند و قوایش را از مناطقی از ایران که هنوز در اشغال داشت، خارج کند. این خبر به مثابه آتش بس یکطرفه از سوی عراق بود که می‌توانست تا حدی دغدغه فرماندهان نظامی ایران در خصوص جنگ تحمیلی را به صورت موقت برطرف کند. لذا به رغم بیم‌ها و تردیدها، اولین قوای ایرانی روز 21 خردادماه سال 61 به دمشق پرواز کردند.
استقبال مردم و مسئولان سوری از قوای ایرانی کم‌نظیر بود. کسی باور نمی‌کرد با توجه به اینکه ایران خود مشغول جنگ با عراق است، نیرویی برای کمک به سوری‌ها به آنجا اعزام کند. کما اینکه از بین تمام کشورهای اسلامی، غیر از ایران، کشور لیبی نیز نیرو‌هایی را به آنجا اعزام کرد که اغلب مشغول خوشگذرانی در دمشق شدند و خاطرات بدی از خود در ذهن سوری‌ها برجای گذاشتند!
نماز در مسجد اموی
یکی از اقدامات خوبی که حاج احمد در سوریه انجام داد، توجه به افکار عمومی مردم سوریه و نزدیک کردن افکار مسلمانان آنجا با رزمندگان ایرانی بود. حاج احمد چند مانور در داخل شهر دمشق برگزار کرد تا مردم و رزمندگان از نزدیک با هم روبه‌رو بشوند و این نزدیکی فیزیکی، به نزدیکی احساسی و عقیدتی بیشتر دو طرف منجر شود. او همچنین در 28 خردادماه 1361، ترتیب شرکت نیروهای تحت امرش در نمازجمعه مسجد اموی دمشق را داد.
سردار سعید قاسمی، معاون وقت اطلاعات تیپ 27 در این خصوص می‌گوید:« ‌مردم آن روز با چه اشتیاقی به طرف بچه‌‌ها هجوم می‌آورند و با گریه و زاری با ما صحبت می‌کردند. توی حرف‌هایشان، واژه «انتقام‌» از همه بیشتر شنیده‌ می‌شد. یک جا زنی سالخورده، از بین جمعیت، اشک‌ریزان به طرف حاج‌احمد آمد و با گریه به زبان عربی مطالبی را خطاب به حاجی گفت. حاج‌احمد رو کرد به مترجم و از او پرسید: این خانم چه می‌گوید؟ مترجم ما همین‌طور که گریه می‌کرد، جواب داد: او می‌گوید ما تنها امیدمان به لشکر محمد(ص) است؛ فقط لشکر محمد(ص) است که می‌تواند ما را نجات بدهد.»
به این ترتیب، خیلی پیش از آنکه حتی رؤیای نماز خواندن در مسجد اموی در ذهن برخی از سیاستمداران منطقه شکل بگیرد، رزمندگان ایرانی که از راه قلب‌ها به سوریه وارد شده بودند، در این مسجد و دوشادوش مردم عادی نماز خواندند. این نماز سرآغاز فصل جدیدی در مناسبات منطقه خاورمیانه بود. اتحادی در بین مردم منطقه شکل می‌گرفت که نگاهش به آینده بود. آینده‌ای درخشان که این بار جبهه استضعاف آن را با قدرت و صلابت می‌نوشت.
رزمندگان ایرانی با حضور در مسجد اموی اعلام کردند که تأسی به آموزه‌های اسلامی به راحتی می‌تواند مرزهای جغرافیایی را درهم بشکند و یک شبه ایرانیان را همسایه فلسطین اشغالی کند! کابوس صهیونیست‌ها در حال شکل‌گیری بود. آنها که به محض آمدن ایرانی‌ها به دمشق، آتش یکطرفه اعلام کردند، به خوبی می‌دانستند که هیچ گاه نباید در رویارویی با فرزندان خمینی کبیر، به پیروزی‌های سریع خود بر ارتش‌های عربی غره باشند. هرچند که در اولین روزهای تیرماه 1361 دستور بازگشت قوای محمد به ایران صادر شد، اما اثرات حضور آنها اندکی بعد در شکل‌گیری و قدرت‌گیری حزب‌الله لبنان و قوت گرفتن جبهه مقاومت اسلامی رخ نشان داد. نمای نزدیک
اسرائیل را به سقوط می‌کشانیم حاج احمد متوسلیان پیش از اعزام نیروهایش به نمازجمعه شهر دمشق، در صبحگاه پادگان زبدانی که در اختیار او و نیروهایش قرار داده شده بود، سخنرانی تاریخی انجام داد. بخشی از سخنرانی او به این شرح است:« ‌این مسلمانان واقعى هستند که اکنون دارند در مقابل تجاوز صهیونیست‏‌‌ها ایستادگى مى‏‌کنند و ما نیز به یارى خدا هر شهرى را که توسط اسرائیلى‌‏‌ها محاصره شده، با در محاصره انداختن نیروهاى دشمن آزاد خواهیم کرد و اسرائیل را به سقوط مى‏‌کشانیم. روزى را نزدیک خواهیم کرد که اسرائیل چنان بترسد و در فکر این باشد که مبادا از لوله سلاحمان، به جاى گلوله، پاسدار بیرون بیاید. باشد که ما شبانگاهان بر سرشان بریزیم؛ همچون عقابان تیزپروازى که شب و روز برایشان معنا ندارد و باشد آنجایى به هم برسیم که با گرفتن هزاران اسیر از صهیونیست‏‌‌ها به جهانیان ثابت کنیم که ما با اتکا به سلاح ایمانمان مى‏‌جنگیم؛ نه به اتکاى هواپیما، نه با موشک‏‌هاى سام، نه با تانک، نه با توپ، نه با آتش جنگ‏‌افزارهاى مادى‏‌مان، ان‏شاءالله.»