روزنامه خراسان
1400/03/20
وقتی عروسکها باران میخواستند
«خدا بده تو باران، به حرمت مزاران». این جمله، مصرع تکرارشونده تصنیف قدیمی خراسانی است که برای بارانخواهی کاربرد داشته، سینه به سینه و دهان به دهان نقل شده و نشان از دیرینه بودن آیین طلب باران بین مردم دارد. مردمی که در اقلیم عمدتا خشک ایران زندگی میکردهاند و معیشتشان عمدتا از راه کشاورزی و دامداری که بسیار به باران وابسته است، تامین میشده است. شاید برای ما که امروز در چارچوب زندگی شهری محصور شدهایم، دیگر این ارتباط مستقیم بین معیشتمان و باران وجود نداشته باشد اما میزان بارندگی دستکم در میزان آب شهری تامینشونده در پشت سدها، میزان آلودگی هوا و مقدار میوهها و محصولات کشاورزی که قرار است از طریق فروشگاهها به دست ما برسد تاثیرگذار است. از نظر روحی روانی هم به آن نگاه کنیم شهر بیباران، شهر چندان زندهای نیست. باران میتواند حال و هوای بسیاری از مردم یک شهر را دستکم برای دقایقی عوض کند. در پرونده امروز به نقش عروسکها در رسوم دیرینه بارانخواهی در نقاط مختلف این سرزمین پرداختهایم. از چولی قزک خراسانی گرفته تا بوکه وارانه کردی و چمچه گلین آذریها که برخیشان هنوز به طور محدود ساخته و به کار گرفته میشوند و بعضی عملا فقط در موزههای مردمشناسی دیده میشوند. همچنین به رسم خاص و تا حدودی عجیب بارانخواهی در یکی از مناطق جهان هم اشارهای کردهایم که در ادامه میخوانید.عروسکهایی سادهوبومی برای بارانخواهی عروسکها در تاریخ ایران همواره نقش آیینی داشته و بعدها تبدیل به بازیچهای برای کودکان شدهاند. این عروسکها در آیینهای باستانی استفاده می شده و یکی از رایجترین این رسوم، آیین بارانخواهی بوده که از عروسکها برای طلب باران استفاده میشده است که در ادامه تعدادی از آنها را مرور میکنیم. چولی قزک برای شرشر دوباره ناودانها مردم شهرهای فردوس و قائنات به عنوان شهرهایی که محصولات کشاورزی مهمی مانند زعفران و انار و پسته و گندم تولید میکنند هم از دیرباز زندگیشان بسیار با تغییرات آب و هوایی و میزان بارندگی در پیوند بوده است. در این مناطق از عروسک معروفی به نام «چولی قزک» برای طلب باران استفاده میشده است. طبق آن چه که مرحوم شکورزاده در کتاب «عقاید و رسوم عامه مردم خراسان» نوشته چولی قزک به عنوان فرشته باران شناخته میشود. «چولی» از کلمه کوله به معنای کج و خمیده و «قزک» هم احتمالا از کلمه «قزح» گرفته شده و ترکیب این دو کلمه معنی رنگین کمان را میدهد که حکایت از بارندگی دارد. «چولی قزک» مترسک و آدمک چوبی برای آیین طلب باران در منطقه قاینات و فردوس است که کودکان و نوجوانان در روستاها با حرکت دادن آدمک به درِ منزل افراد مراجعه میکردند و اشعار زیر را میخواندند. «چولی قزک بارون کن، بارون بیپایون کن، گندم به زیر خاکه، از تشنگی هلاکه، گلهای سرخ لاله، ز تشنگی مناله، چولی قزک، بیا بیا، با ابرای سیا بیا، بارون بیا جر جر، تو ناودونا شر شر». بعد از خواندن این اشعار صاحبخانه خوراکیهایی از جمله کشته زردآلو، بادام و گردو، توت خشک و قند و نبات را در جیب آدمک میریخت و بعد از این که افراد به درِ خانه تمام افراد روستا مراجعه کردند، آنان مواد خوراکی را بین هم تقسیم میکردند و مقداری را نیز برای نیازمندان روستا میفرستادند. اجرای این مراسم علاوه بر تمرین همدلی و وحدت بین بچهها توجه آنها را به نیایش و خواستن حاجت از خدا جلب میکرده است.
بوکه وارانه عروس باران در دست کودکان کُرد مناطق کردنشین ایران به روش خودشان از خداوند طلب باران میکنند. عروسک آیینی مربوط به مراسم بارانخواهی استان کردستان و کرمانشاه «بوکه وارانه» نام دارد. نام این عروسک از دو کلمه «بوک» که کردها به معنای عروس به کار میبرند و «واران» که به معنی باران است تشکیل شده و معنی عروس باران میدهد. در مراسم بارانخواهی دختران خردسال و نوجوان کُرد که تمثیل پاکی و معصومیتاند تکه چوبی نسبتا بلند را که میتواند یک پارو یا دو تکه چوب کوتاه و بلند باشد که به شکل چلیپا به یکدیگر متصل شده است از اهالی روستا میگیرند و طی عبور از محلات، کمکم برای این چوب لباس، موی سر و ... تهیه میکنند. اجزای لباس عروسک، با لباس زنان کرد اعم از سر بند، جلیقه (کوا) پیراهن (کراس) و احیانا شلوار نسبتا مشابه است. در برخی موارد نیز لباس عروسک را با گلهای زیبا یا گیاهان شناخته شده زینت میدهند. پس از آماده شدن عروسک این اشعار توسط دختران نوجوان و خردسال خوانده میشود: «بووکه وارانه ئاوی ده وی (عروس باران تمنای باران دارد)/ ئاوی ناو غلانی ده وی (تمنای آب میان گندمزار)/ هیلکه باروکانی ده وی (تخم مرغ تازه و نطفهدار میخواهند)/ ده رزی گه وره کچانی ده وی (سنجاق سینه دختران بالغ را میخواهند)» به همراه آواز دختران، در میان حضور اهالی ده برخی از مردم به گونهای تذکرگونه، بر عروسک بوکه وارانه آب میپاشند تا بلکه آسمان بخشندگی خویش را به یاد آورد و بر عروسک آنها و تمامی زمینهای بیآب، باران عطا کند. برخی دیگر از مردم هدایایی به بچهها میدهند که شامل محصولات محلی مانند: گندم، جو، آرد، تخم مرغ، گردو و ... است. پس از گذر از کوچههای روستا، در برخی موارد عروسک به کنار چشمه آب برده و در آب رها میشود. اکنون هنگام تمنا و دعای باران است. دست دختران برگزار کننده آیین و تمام شرکتکنندگان دیگر به سوی آسمان دراز میشود تا باران ببارد. پس از بازگشت، دختران هدایای مردم را میان خود و دیگران تقسیم میکنند. کترا گیشه عروسک طلب آفتاب یک مراسم مهم در فرهنگ رامسری و بعضی دیگر از شهرهای شمال کشور که ارتباط تنگاتنگی با مسئله آب و هوای این منطقه داشته ،نمایش کودکانه کترا گیشه بوده است. اعتقادی وجود داشته و دارد که کودکان دلهای صاف و پاکی دارند که مقبول آسمان است و بنابراین دستان ایشان هرگز بیپاسخ بازنمیگردد. «کترا» به معنای کفگیر و «گیشه» به معنای عروسک و مترسک است. حتما از ابتدا این فکر، ذهنتان را مشغول کرده که مناطق شمالی به اندازه کافی باران دارد، پس طلب باران برای چیست؟ نکته جالب این است که کترا گیشه در واقع مراسم و آدابی برای باراننخواهی و درآمدن آفتاب است. اگر در مناطق مرکزی و کویری ایران مراسم دعا و نیایش باران برگزار میشد، در شمال ایران بیش از آن که مراسم باران برگزار شود، مراسم آفتاب برگزار میشده است. چون باران بیش از اندازه در برخی از فصول که زمان گردآوری محصول و رنج یک ساله برنج است، موجب میشود تا برنج بهنگام گردآوری نشود و در زیر باران از میان برود. در این مراسم، کودکان را گرد میآوردند و با درست کردن عروسک (گیشه) و مترسک از کلش و چوب و کفش و لباس یک پیشدار در جلوی دسته به حرکت درمیآمد، ترانههایی میخواند و دو کترا را که نماد غذا بود به هم میکوفت. کودکان هم با وسایلی چون کترا یا سطلهای حلبی که بر آن میکوبیدند او را همراهی و بخشی را با او تکرار میکردند. پیشدار میگفت: «کتره گیشه هوا بنه (عروس کفگیری هوا را مساعد کن)/ ایمرو ننه، فردا بنه (اگر امروز نشد، فردا مساعد کن)/ آی پوسه پوسه پوسه(های پوسیده پوسیده)/ .../ آی تاب تاب تاب ( های تابش، تابش) فردا آفتاب بتابه( فردا آفتاب بتابد)». این گروه که پیشدار مترسک و گیشه را به حرکت درمیآورد در کوی و برزن و محلات میگشت و بر هر خانهای وارد میشد صاحبخانه برنج یا تخم مرغ یا چیزی را اهدا میکرد. آنان پس از گردآوری هدایای مردم که در گونی یا خورجینی ریخته میشد بازمیگشتند و برنج را میپختند یا آش نذری درست میکردند و در میان محله پخش میکردند.
چمچه گلین عروسکی ساخته شده از قاشق «چمچه گلین» عروسکی بوده که برای طلب باران در مناطق غربی و به ویژه در بین آذری زبانها استفاده میشده است. «چمچه» در اصل قاشقی چوبی و گود است که شکل کلی آن شبیه دستی است که آب برمیدارد و چمچه گلین از یک قاشق چوبی و پارچه ساخته میشده است. پس از ساخت عروسک، یکی از بچهها چمچه را دست میگرفته و همراه دیگر بچهها در حالی که ترانههای عروس چمچه و تمنای باران را میخواندند برای گرفتن هدیه به در خانههای روستا میرفتند. در هر خانه سطل یا ظرف آبی بر سر چمچمه میریختند و به بچهها هدیه میدادند. در پایان بچهها با موادی که جمع کردند، آش میپختند و بین خود و نیازمندان تقسیم میکردند. همچنین در قزوین چمچه خاتون عروسکی است که در هنگام بیآبی و نیت بارش باران ساخته میشده است. زمانی که مردم به مشکل بیآبی بر میخوردند، در هر منطقه از استان بانوی سالخوردهای که به همت بالا و ایمان شهره بود، عروسکی میساخت و به دست میگرفت و با بچهها که نماد پاکی هستند، به در خانهها میرفت. این مهمانان ناخوانده، همه با هم شعری را میخواندند و از صاحبخانه درخواست میکردند که به نیت آنها احترام بگذارد تا خداوند هم به نیت آنها احترام بگذارد و با نزول باران گرهگشا باشد. صاحبخانه هم به نیت باران به بچهها هدیههایی میداد و دستهای عروسک را اندکی خیس میکرد. پس از مراسم همه اهالی جمع میشدند، آش میپختند و برای بارش باران دعا میکردند. اتلو متلو عروسک تشنه خراسانی طلب کردن باران در منطقه خراسان جنوبی اغلب حال و هوای مذهبی داشته است. به عنوان مثال در یکی از رسوم معمول برای طلب باران مردم سه روز را روزه میگرفته و در روز آخر به خواندن نماز باران میایستادهاند که با اقتدا به یک پیشوای مذهبی انجام میشده است. جوانان این خطه هم برای این که نهایت عجز و وضعیت تاسف بار خود را نشان دهند دور هم جمع میشدند و عروسکی با عنوان «اَتَلو مَتَلو» را از چوب درست میکردند. در گویش خراسانی «اتلو» به معنی کسی است که لباس نامرتب میپوشد و حمام نمیرود. در نتیجه عروسکی که با این نام ساخته میشده هم لباسهای کهنه و مندرس بر تنش میپوشاندهاند و با در دست گرفتن آن در کوچهها راه میرفتند و عموما جلوی خانه متمولین محل، دستهجمعی با آهنگی موزون اشعاری را برای تمنای باران میخواندند. افراد با در دست داشتن این عروسک اشعاری از جمله «اتالو، متالو، ای خدا باران کن، باران آبشاران کن، اتالوی ما تشنه شده، بر کوه و بر پشته شده(رفته)، آبگیر میخواهد، چمچمه شیر میخواهد... ای خدا باران کن، بر چوب چوپانان کن، چوپان پنیر میخواهد، نان و پنیر میخواهد، ای خدا باران کن، باران آبشاران کن، گندم در زیر خاک است، از تشنگی هلاک است، باران میآید، گل میشود، گندمداران بیدل میشوند، یا رب بده تو باران، به حق شاه مردان» را میخواندهاند. اهالی هر خانه به بچهها مقداری هیزم میدادند تا با آتش کشیدن آن سرگین الاغ را در آن بسوزانند تا بلکه باران ببارد.
رقص با جمجمه برای باران در بنگلادش مهسا کسنوی | مترجم منبع: dailymail.co.uk در مناطق مختلف جهان هم مراسم و آیینهایی از گذشته تا امروز برای طلب باران وجود داشته و دارد. یکی از عجیبترین این رسوم، مراسمی است که در بنگال غربی اجرا میشود. در آخرین روز از تقویم بنگالی در اواسط ماه آوریل بنا بر یک سنت چند صد ساله در یک همایش مردم بومی به خیابانها میآیند و برای طلب باران از خدای شیوا جمجمه واقعی انسان را حمل میکنند. چند پسر و مرد جوان برای این مراسم انتخاب میشوند، حلقه گلهایی را به دور گردنشان آویزان میکنند و درحالیکه تاجهایی از کار دست، روی سر خود دارند یا پارچهای را دور سر خود بستهاند جمجمههایی از انسانهای واقعی را روی دست خود به سمت بالا نگه میدارند، در کوچه و خیابان میچرخند. یک رقص سنتی انجام میدهند و از خدایان هندو مثل شیوا و نیل طلب باران میکنند. تماشاچیان معمولا در نزدیکی در ورودی خانهها و مغازهها میایستند یا گاهی با مردهای جوان جمجمه به دست همراه میشوند و با گوشیهای همراه خود از مراسم فیلم میگیرند. در ادامه مراسم طلب بارش باران در بنگال غربی یک مراسم دیگر هم انجام میشود، در این مراسم مردانی از کریشنادپور برای نشان دادن ارادت خود به خدای شیوا، میلههای آهن و قلاب را به بدن خود وارد میکنند. آنها معتقدند از طریق درد ، ایثار و فداکاری میتوانند برای آمدن باران تلاش کنند! منابع: تسنیم ، فارس ، میزان ، ایسنا، تابناک عکس ها : میزان ، ایسنا
سایر اخبار این روزنامه
جزئیات مالیات و معافیت اصناف در سال کرونایی 99
ناشنیدههایی از محبوبیت و جایگاه جدّ آیتا... خامنهای
پیگیر کار مردم از کودکی تا سالمندی
ماجراجویی تازه برقنورد و تشکر در قالی شویی
2 غفلت در برنامه های اقتصادی نامزدها
آخرین آرایش پس از مناظره دوم
توقف ناپذیران
گلایه ها و کنایه های روحانی درباره سخنان نامزدها
وقتی عروسکها باران میخواستند
ناگفته های قالیباف از فشارها بر حاج قاسم
اثر انگشت در صحنه جرم!
جهش سرقت های خرد؟