تحلیل‌های غلط!

گزارش محسن آجرلو       1. خیلی وقت‌ها برای درک شرایط و داشتن تحلیل درست، تنها نیاز است آن عینک همیشگی و جهت‌دارمان را در بیاوریم و فقط آنچه که هست را به طور دقیق و واضح ببینیم. به دور از تمام پیش‌داوری‌ها، افکار جهت‌دهی شده و اطلاعات قدیمی که امروز و یا حداقل در این برهه ارزش خود را از دست داده‌اند. در ظاهر شاید دیدن واقعیت موجود کار ساده‌ای باشد اما برداشتن همان عینک قدیمی که گاهی یادمان می‌رود روی چشم‌مان قرار دارد، به سخت‌ترین کار دنیا تبدیل می‌شود. 2. تکرار جملات و به زبان آوردن نکاتی که ده‌ها بار گفته شده، یکی از ناخوشایندترین کارهاست. هم برای گوینده و هم شنونده. با این حال خیلی وقت‌ها ناگزیریم و راهی جز شروع صحبت با یک حقیقت گفته شده نداریم. حقیقت تکراری مورد بحث در این نوشته هم هدف تیم ملی والیبال در لیگ ملت‌هاست. هدفی که هم پس از جلسه سرمربی تازه‌وارد با رئیس فدراسیون مطرح شد، هم در کنفرانس خبری چند باری مطرح شد و هم در هفته‌های گذشته بارها و بارها از روی کارشناسان، مجریان و گزارشگران تکرار شده است. حالا دیگر اکثریت والیبال‌دوستان می‌دانند هدف تیم ملی در لیگ ملت‌ها نتیجه‌گیری نیست! حالا هر چه که هست (که در این مطلب در درجه دوم اهمیت است) در ادامه بدان اشاره خواهیم کرد. 3. وقتی قرار بر این نیست که ما در لیگ ملت‌ها دنبال نتیجه‌گیری باشیم، اشتباه‌ترین کار ممکن این است که مبنای تحلیل‌ها و برداشت‌های ما از عملکرد تیم ملی نتایج باشد! درک و فهم این گزاره شاید خیلی ساده باشد اما در سه هفته گذشته در لیگ ملت‌ها بارها دیدیم که دقیقاً معیار خوشحالی یا ناراحتی بسیاری از کارشناسان هم از عملکرد تیم ملی همین نتایج بوده است! وقتی قرار بر این نیست که به دنبال نتیجه باشیم، چرا باید برای‌مان اهمیت داشته باشد که تیم دوم آمریکا را سه بر صفر بردیم یا بازی در ست پنجم را به آلمان و صربستان واگذار کردیم؟ چون مبنای همیشگی‌مان این است که از برد خوشحال باشیم و از باخت ناراحت؟ درست اما دیگر نباید دنبال مبنای تحلیل‌های‌مان بگردیم و ببینیم چرا باختیم؟ 4. قرار شد تا به هدف تیم ملی هم بپردازیم. هدف آن چیزی است که سیاستگذارهای تیم ملی یعنی رئیس فدراسیون و سرمربی تعیین کرده‌اند. آنها هم چند باری گفته‌اند که در لیگ ملت‌ها قرار است در کنار برگزاری چند دیدار تدارکاتی (به لفظ و بار معنای این کلمه دقت شود)، بازیکنان جوان‌تر ایران هم میدانی برای بازی پیدا کنند تا بیشتر محک خورده و برای رویدادها و یا سال‌های بعد آماده شوند. پس به این ترتیب واضح است که اگر قرار است عملکرد تیم ملی در ایتالیا را نقد کنیم، باید ببینیم که آیا در راه رسیدن به این هدف قرار دارد و یا حداقل به سوی آن حرکت می‌کند یا خیر؟ نه اینکه از پنج برد پشت سر هم سرخوش شویم و مدام از آلکنو و بزرگی‌اش بگوییم و حالا بعد از دو باخت به صربستان و آلمان – انگار که دنیا به آخر رسیده باشد – از یک طرف میلاد عبادی‌پور را به عنوان یکی از بهترین‌های ایران تخریب کنیم و سعی کنیم از کار مربی روس ایراد بگیریم!  5. خب آیا در راه هدف هستیم و به آن رسیده‌ایم؟ هدف ایران دو بخش بود، یکی بازی دادن و آزمون خوب جوان‌ها و دیگری رقابت‌های تدارکاتی. در مورد هدف اول شاید کسی پیدا نشود که نمره نزدیک به بیست را به آلکنو ندهد. تقریباً تمام نفراتی که به همراه تیم ملی به ریمینی رفته‌اند، زمان قابل توجه و مبسوطی برای بازی دریافت کردند و حتی با وجود اشتباه هم –‌حتی اگر تعویض شدند‌- به بازی برگشتند. پس در باب نیمی از هدف شاید یکی از بهترین تجربه‌های تیم ایران در لیگ ملت‌ها اتفاق افتاده و چهره‌های جدیدی مانند سعادت، آرمان و میثم صالحی و حتی اسفندیار و کاظمی به شخصیت قابل توجهی در تیم ملی رسیدند. در مورد هدف دوم اما اگر استنباط ما از ترکیب اصلی تیم ملی در المپیک همان ترکیب گذشته یعنی (معروف، غفور، موسوی، عبادی‌پور، حضرت‌پور) به همراه یک دریافت کننده و سرعتی دیگر باشد، چنین ترکیبی هنوز در لیگ ملت‌ها به طور کامل و در چند مسابقه به میدان نرفته. اتفاقی که البته مصدومیت معروف در ابتدا و غفور و عبادی‌پور در ادامه کار هم در آن بی‌تأثیر نبوده. کما‌ اینکه غفور هنوز هم درگیر کتف مصدوم خودش است و مشخص نیست بتواند در هفته‌های آتی هم به میدان بیاید. اینها تازه برداشت ما از ترکیب تیم ملی در المپیک است و شاید آلکنو با دیدن نمایش خیره‌کننده برخی از جوان‌های ایران، تصمیم داشته باشد از ترکیب متفاوتی در توکیو استفاده کند.  6. تمام این هشتصد و اندی کلمه برای برداشتن همان عینک همیشگی «برد خوب است و باخت بد است» نوشته شد. البته که هنوز هم این گزاره‌ها پابرجاست اما گاهی واقعاً اهمیتی ندارد که می‌بازی یا می‌بری! همه اینها را گفتیم برای اینکه حواس‌مان باشد تیمی که به ایتالیا رفته -‌اگر هم در مواقعی سعی کند برنده باشد‌- هدف دیگری را دنبال می‌کند و قضاوت و تحلیل‌های‌مان را بگذاریم بر مبنای همان هدف. حالا اینکه رقبای‌مان با چه ترکیبی آمده‌اند، چقدر بازی را جدی گرفته‌اند و یا چه نتایجی به دست آمده، در درجات بعدی اهمیت قرار دارد و شاید تنها ارزش خبری داشته باشد.