‌ برجام و تنش‌زدایی با عربستان

‌ برجام و تنش‌زدایی با عربستان ابوالقاسم دلفی* در چند ماه گذشته و پس از انتخاب جو بایدن به‌عنوان رئیس‌‌جمهوری جدید ایالات متحده و به موازات گفت‌وگوها و مذاکرات کشورهای عضو برجام در وین، سیر تحولات و تحرکات منطقه‌ای در خلیج فارس، به‌ویژه کاهش سطحی از تنش‌ها در مناسبات کشورهای منطقه، مشهود و قابل احصا بوده است. اگرچه سیر تحولات داخلی ایران و به‌ویژه درگیربودن کشور با موضوع انتخابات ریاست‌جمهوری اواخر خرداد ماه جاری را نمی‌‌توان از نظر دور داشت و نیز تأثیرات آتی انتخاب رئیس‌جمهور جدید ایران با مسئولیت اداره کشور در سال‌‌های پرفرازونشیب‌ آتی، بر تحولات منطقه‌‌ای و بین‌المللی، دور از ذهن نخواهد بود؛ اما آنچه در شتاب‌گیری اولیه مذاکرات برجام در وین و به موازات آن انجام گفت‌وگوهای ایران و عربستان برای کاهش تنش‌های فی‌مابین به میانجیگری عراق نمود پیدا کرد و به نظر می‌رسد که درحال‌حاضر در مسیر کاسته‌شدن تدریجی از نگاه و توجهات عمومی به آنها قرار گرفته است، به‌خوبی از نوعی رفت‌و‌برگشت معنی‌دار در روند حرکتی این دو تحول مهم منطقه‌ای، در پرتو سایر موضوعات مرتبط با آنها و القای نوعی برنامه‌ریزی و تفاهم نانوشته برای طی‌شدن این مسیر تا سررسید مشخصی از تحولات داخلی ایران که ممکن است نگاه به ریاست‌جمهوری آینده مد‌نظر باشد، حکایت می‌کند. ضمن آنکه سروصداها و توجهات قابل‌ ملاحظه‌ اولیه فضای رسانه‌ای منطقه در شروع گفت‌وگوهای ایران و عربستان در بغداد و احتمالا در برخی مکان‌های خارج از حوزه منطقه خلیج فارس و خاورمیانه، پس از کاهش معنی‌دار حملات موشکی و پهپادی حوثی‌ها علیه اهداف داخل خاک عربستان سعودی و کاسته‌شدن از حملات روزانه هوایی سعودی‌ها علیه اهداف غیرنظامی و مردمی در یمن، تا حدود زیادی از موضوع اول محافل داخلی، منطقه‌‌ای و بین‌المللی خارج شده و تقریبا به دلیل فقدان اطلاع‌رسانی‌های معمول و عدم پیگیری مستمر روند اولیه، تقریبا از موضوع اول افکار عمومی و فضای رسانه‌‌ای خارج شده و در محاق قرار گرفته است. ناکامی‌های محمد بن‌سلمان در موضوع بحران روابط ریاض با قطر و تلاش برای مهار حوثی‌ها در یمن، از‌جمله اهم اتفاقاتی بوده است که ولیعهد عربستان سعودی را به سمت نوعی از تفاهم با ایران که در هر دو موضوع فوق‌الذکر نقش تعیین‌کننده داشته، برای کاهش فشار‌ها و هزینه‌های جنگ یمن از طرفی و فرصت‌یابی برای شفاف‌ترشدن روند تحولات روابط تهران- واشنگتن و بازگشت احتمالی ایالات‌متحده به جمع کشورهای گروه 1+5 به برجام، از طرف دیگر وادار کرده است.
اگر از پاره‌‌ای رخدادهای اولیه پس از روی‌کار‌آمدن آقای جو بایدن در مناسبات واشنگتن و ریاض از‌جمله تغییر رویه آمریکا در چگونگی تأمین تسلیحات مورد نیاز عربستان در جنگ با یمن و نیز انتشار گزارش مربوط به جنایت محمد بن‌سلمان و مسئولیت او در قتل فجیع خاشقچی، ناراضی سعودی در ترکیه، به‌عنوان نمایشی برای تغییر فضای ذهنی منطقه و آماده‌سازی برای کم‌کردن حضور تدریجی و هزینه‌های سرسام‌آور آمریکا در خاورمیانه و خلیج فارس، با تحفظاتی عبور کنیم، به نظر می‌رسد که فضای روابط عربستان‌- آمریکا به‌تدریج به سمت دور‌شدن از تنش‌های غیر‌معمول در تاریخ مناسبات دو کشور و تغییر مسیر به سمت نوعی هماهنگی و همسویی مجدد با تحولات منطقه‌‌ای گرایش پیدا کرده و نوع حرکت و هدایت مذاکرات وین با آنچه به‌عنوان نزدیکی روابط تهران ریاض برای کاهش در تنش جاری بین دو کشور نام گرفته، در دست اجراست که توفیق یا ناکامی هر‌یک از این دو مسیر، اثری مستقیم و انکار‌ناپذیر در تحولات مربوط به حوزه و موضوع دیگر خواهد داشت.
اگر سیاست بازگشت به دیپلماسی بایدن و آمریکا در خاورمیانه و گفت‌وگو با ایران، رضایت خاطر کشورهایی در منطقه مانند عراق و لبنان را فراهم می‌کند، درمقابل نگرانی‌‌هایی را به‌ویژه در عربستان سعودی و امارات متحده عربی به‌همراه داشته است. این دو کشور با وجود سرمایه‌‌گذاری‌های وسیع برای تداوم حکومت ترامپ، پس از روی‌کارآمدن دموکرات‌ها در آمریکا امیدوارند که رئیس‌جمهور جدید آمریکا تا قبل از گرفتن امتیازات لازم و در ظاهر در موضوعات موشکی و توانایی‌های منطقه‌ای ایران، به برجام بازنگردد.
در‌عین‌حال و بر پایه گزارش نیویورک‌تایمز به قلم توماس فریدمن که اخیرا منتشر شده بود، آقای جو بایدن در چارچوب اولویت‌‌های تعریف و تدوین‌شده در سیاست خارجی آمریکا، بازگشت به برجام و گفت‌وگوی احتمالی با ایران بر سر سایر موضوعات و تهدیدات مورد ادعای غرب، از‌جمله توانایی‌های نظامی و نفوذ منطقه‌ای ایران، از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است و در این چارچوب اظهارات شخص بایدن مبنی‌بر اینکه بهترین روش برای دستیابی به نوعی ثبات در منطقه، موضوع برنامه هسته‌‌ای ایران است، مؤید این فرضیه است.
در‌این‌میان توجه به راهبرد روس‌ها در منطقه که معتقدند علت و ریشه بی‌‌ثباتی در منطقه موضوع درگیری‌های اعراب و اسرائیل و اسرائیل و فلسطینی‌هاست، درخور‌توجه است. در این زمینه آقای آناتولی ویکتور اوف، سفیر روسیه در اسرائیل، در اظهاراتی که در روزنامه جروزالم پست منعکس شده، تسریع می‌کند که مشکل منطقه ارتباط چندانی با فعالیت‌‌های ایران نداشته و در واقع فهم و درک بین کشورهای منطقه و عدم رعایت و احترام به قطع‌نامه‌های سازمان ملل متحد درباره درگیری‌های اعراب و اسرائیل و وضعیت بین اسرائیل و فلسطینی‌ها، موجبات بی‌ثباتی منطقه‌ای را فراهم کرده است. تفاوت نگاه و راهبردهای مسکو و واشنگتن در منطقه و تلاشی که عربستان و امارات برای به‌چالش‌کشاندن آن صرف می‌کنند، باید مورد توجه خاص منطقه و ایران قرار داشته باشد.


البته باید در نظر داشت که به موازات تحولات پر‌تنش صحنه عملیاتی منطقه و تغییر رفتار و راهبرد جمهوری اسلامی ایران در قبال این موضوع، ایالات متحده چه در دوران ترامپ و چه پس از روی‌کار‌آمدن بایدن که با وعده بازگشت آمریکا به برجام همراه بود، طبق اصول هیچ‌گونه تغییر چشمگیر و ویژه‌ای در روند اعمال تحریم‌ها و سیاست فشار حداکثری واشنگتن علیه تهران ایجاد نکرده و با وجود ماه‌ها مذاکرات پی‌در‌پی در وین و اظهارات اغلب امیدوار‌کننده طرف‌های مختلف و شرکت‌کنندگان در مذاکرات درباره نزدیک‌بودن توافق ایران و آمریکا برای بازگشت ایالات متحده به برجام، مذاکرات تقریبا زمان‌بر و معنی‌داری که ظاهرا اهدافی غیر‌اعلامی، علاوه بر دسترسی به توافق برجامی در آن نهفته است، بی‌نتیجه و بدون دستیابی به توافق همچنان ادامه دارد.
لازم به یادآوری است که پس از گذشت حدود دو سال از اجرائی‌شدن برجام در سال ۲۰۱۵ و متعاقب تحمل دو سال سیاست فشار حداکثری دولت ترامپ که پس از خروج آمریکا در اردیبهشت سال ۱۳۹۷ از برجام به اجرا گذاشته شد، جمهوری اسلامی ایران در سال ۲۰۱۹ اقدام به اتخاذ سیاست و استراتژی فعلی خود در قبال اجرای برجام کرد و این راهبرد در شرایطی شکل اجرائی به خود گرفت که کشورهای اروپایی و غیر‌اروپایی باقی‌مانده در برجام پس از خروج آمریکا، مواضعی تقریبا منفعلانه مبتنی‌بر نمایش عدم تعهد به اجرای مسئولیت‌‌های برجامی خود در پیش گرفته و ترامپ نیز با توسل به همه ابزارها و راهکارهای قابل دسترس برای ایالات متحده، سیاست فشار حداکثری و تحریم‌های شدید را به اجرا درآورد. در واقع جمهوری اسلامی ایران با تعهد به اجرای کامل برجام و عدم بهره‌مندی قابل قبول از مزایای این موافقت‌نامه بین‌المللی، به این برداشت رسید که در روند تحولات برجامی بازنده یک‌طرفه این توافق است و بنابراین تصمیم به تغییر رویه و آرایش جدید در قواعد بازی برجامی گرفت تا شرایط را متوازن کند. تصمیمات و اقدامات تدریجی در کاهش الزامات و تعهدات برجام ازجمله به‌‌کارگیری سانتریفیوژهای پیشرفته‌تر و افزایش تولید اورانیوم غنی‌شده و... با نگاه به شرایط جدید منطقه‌ای در بروز حوادث و اتفاقات حوزه دریایی و سواحل جنوبی خلیج فارس در زمره راهبرد و تغییر رویه جمهوری اسلامی ایران محسوب شده است.
اگرچه منشأ اتفاقات و حوادثی مانند صدمات وارده به برخی کشتی‌های عبوری در خلیج فارس و مورد حمله قرار‌گرفتن تأسیسات نفتی آرامکو در عربستان سعودی از سوی حوثی‌های یمن را اغلب به ایران نیز نسبت می‌دهند و در نتیجه این ظن و احساس در منطقه به وجود می‌آید که ممکن است در انتهای این مسیر به جنگ نظامی و رودررویی تهران- واشنگتن منجر شود؛ اما با نگاه به راهبرد بلندمدت ایالات متحده که از دوران ترامپ مطرح و با به‌قدرت‌رسیدن بایدن شکل اجرائی‌تر به خود گرفت و در چارچوب آن ایالات متحده درصدد کاهش و کم‌کردن تدریجی حضور و تعهدات خاورمیانه‌ای خود و نگاه به منطقه هند‌-پاسیفیک و مقابله با قدرت بلامنازع اقتصادی چین در صحنه بین‌المللی و به‌خصوص حوزه دریای جنوبی چین و ماورای آن را هدف گرفته، تصور برخورد نظامی ایران و آمریکا در منطقه خلیج فارس با احتساب و ارزیابی شرایط یادشده اندکی دور از ذهن به نظر می‌رسید و واقعیت‌های صحنه عملیاتی نیز در قبال تحرکات نظامی جمهوری اسلامی ایران به‌ویژه برخی ضربات مستقیم نظامی به آمریکا آن را تأکید می‌کند.
البته در‌این‌بین باید توجه داشت که در جریان تحولات مناسبات ایران و آمریکا و آنچه اروپا و به‌ویژه فرانسه مدعی بودند که خواهان میانجیگری و تسهیل در روند عادی‌سازی روابط تهران- واشنگتن هستند و با توجه به خواسته اعلامی ایران مبنی‌بر اینکه تا پیش از آغاز گفت‌وگوهای ایران با گروه کشورهای 1+4 برای بازگشت آمریکا به برجام، حداقل کاهش قابل قبولی در تحریم‌های ایالات متحده رخ دهد، اروپایی‌ها پیشنهاد ارائه یک اعتبار 15 میلیارد‌دلاری به ایران در ازای فروش سه‌ماهه نفت را داده بودند که ظاهرا مابازای آن بازگشت کامل ایران به تعهدات برجامی قرار داده شده بود و با وجود اینکه به‌ظاهر آقای امانوئل مکرون رئیس‌جمهور فرانسه از طرف سه کشور اروپایی چراغ سبز اجرای این پیشنهاد و طرح را از دولت ترامپ کسب کرده بود؛ اما مناقشات انتخاباتی ریاست‌جمهوری آمریکا در اواخر سال گذشته به ترامپ این اجازه را نداد که بر سر تعهدات خود با اروپا مانند بسیاری از موارد گذشته پایبند بماند. اصولا اروپایی‌ها به‌دلیل ناتوانی در اجرای تعهدات خود پس از خروج ترامپ از برجام هم، چهره نامطمئن و غیرقابل قبولی برای میانجیگری در روابط تهران-واشنگتن و تحولات خاورمیانه و خلیج‌فارس از خود بروز دادند و به دلیل ناتوانی در مخالفت با تحریم‌های آمریکا و توقف خرید نفت خود از ایران، در تشدید مواضع ایران در کاستن از مسئولیت‌های خود در برجام، نقش داشتند.
بنا‌بر‌این اگر در نگاه به بازی دوگانه آمریکا و منطقه به تحولات جمهوری اسلامی ایران از منظر مذاکرات وین و موضوع کاهش تنش در روابط تهران‌-ریاض و چشم‌اندازی که در انتهای این تونل، انتظار نتیجه انتخابات در ایران نهفته باشد، نگریسته شود، باید این واقعیت را به‌عنوان یک بازی دو سر باخت برای دیپلماسی فعلی یا بعدی منتج از نتیجه انتخابات قلمداد کرد که دلخوشی به آن ثمر چندانی را به بار نخواهد آورد.
* سفیر سابق ایران در فرانسه