مسوول اين دوراهي سخت كيست؟

از هر زاويه كه نگاه كنيم راي‌دادن خيلي مهم و زيباست. راي‌دادن هم حق هر شهروند و هم وظيفه ملي و اخلاقي و هم يك افتخار و عمل متمدنانه است. كاملا روشن است كه هرچه راي‌دادن جدي‌تر و متضمن تاثير باشد ارزش بيشتر پيدا مي‌كند و هر چقدر بلااثر و تزييني باشد فاقد انتفاع براي فرد و جامعه مي‌شود. يك شهروند با راي‌دادن آگاهي، شعور، هويت و ثبات داخلي ميهن خود را به جهان نشان مي‌دهد و هر بار به رفع عيب‌هاي دروني و خلأ‌هاي داخلي همت مي‌گمارد اما راي‌دادن مسووليت واقعي و عملي هم دارد. هر شهروندي كه به كانديدايي راي مي‌دهد در قبال عملكرد او عرفا و اخلاقا مسوول است و كسي كه با علم به عدم كفايت يك نامزد به او راي دهد در واقع كاري ضدديني و ضدميهني كرده است. يك شهروند مسوول و آگاه در ميان كانديداهاي رياست‌جمهوري به تحقيق و تفحص مي‌پردازد تا بهترين را انتخاب و به او راي و قدرت دهد. ولي اگر همين شهروند در ميان كانديداها فرد مورد نظر خود را نيابد چه كار بايد بكند؟ چگونه مي‌شود انسان بداند كه افراد حاضر توان و دانش و اراده و مشاوران و كفايت لازم را ندارند و در عين حال پاي صندوق‌هاي راي حاضر و به چنين فردي راي دهد و در مشكلاتي كه از اين طريق متوجه كشور مي‌شود خود را سهيم كند؟ فكر نكنم هيچ مجتهدي به راي بدون علم يا علم به ضرر فتوا دهد. اما از آن‌سو هم ماجرا ساده نيست، يعني راي ندادن هم بدون اشكال و خالي از ضرر و خسارت براي كشور نيست. ما در شرايط بسيار ويژه‌اي به سر مي‌بريم و انواع رقابت‌ها و تخاصم‌ها و چالش‌هاي سياسي و اجتماعي متوجه درون و برون كشور است. افزون بر آنها و مهم‌تر از همه چالش‌ها و معضلات سياسي و اجتماعي آسيب‌هاي فزاينده طبيعي از خشكسالي گرفته تا زلزله و سيل و آتش‌سوزي جنگل‌ها وجود دارند و كشور ما را تهديد مي‌كنند و متاسفانه ميهن ما يكي از بلاخيزترين كشورهاي جهان است.
راي ندادن و ريزش مشاركت مردمي در انتخابات افزون بر افزايش چالش‌هاي سياسي و اجتماعي داخلي و خارجي همدلي و همبستگي و انگيزه جمعي براي مقابله با تهديد‌هاي طبيعي را هم سست مي‌كند و محوريت دولت براي ايجاد سدي عظيم و خلل‌ناپذير در برابر ناملايمات پيش رو را به‌شدت تضعيف خواهد ساخت. دولتي كه مستظهر به حمايت بسيار بالا و واقعي مردم نباشد با هر ميزان از توانايي و پشتكار و دانش و اراده از پس مشكلات بزرگ برنمي‌آيد. مطابق انواع نظرسنجي‌ها و ديده‌ها و شنيده‌هاي ميداني در حال حاضر آن شور و هيجان مردمي بالا براي حضور در انتخابات احساس نمي‌شود و از همين حالا هيجان و تحرك ايران‌ستيزان خارجي براي بهره‌برداري از كاهش احتمالي مشاركت مردم قابل مشاهده است. اين مشكل كمي نيست و حتي در غياب خشونت‌طلبان و قلدراني مثل ترامپ، تهديدآفرين خواهد بود. اگر بيگانگان و رقيبان و حتي اغيار ضعيف منطقه احساس كنند كه در ايران استحكام و اراده و همبستگي داخلي از قوت پيشين برخوردار نيست دندان طمع تيز مي‌كنند و حتي مدعيان دوستي امتيازات فزاينده طلب مي‌نمايند. در اكثر انتخابات برگزارشده تاكنون حضور آرام و گسترده مردم پاي صندوق‌هاي راي بسياري از خطرها و تهديدها را بلاموضوع كرده و انگيزه دولت‌هاي دوست براي افزايش مراوده‌ها را افزايش داده بود. اگر از اين ناحيه استراتژيك آسيبي حاصل شود با تندترين شعارها و خط و نشان كشيدن‌ها خلأها و مشكلات احتمالي قابل حل‌وفصل نيستند. من به عنوان يك شهروند معمولي هنوز هيچ كانديداي محترمي قانعم نكرده است كه توان اداره كشور و رفع انبوه مشكلات موجود را دارد و از طرفي واقعا از ته دل از خالي كردن صحنه كه نفع اصلي‌اش را بدخواهان ايران مي‌برند مي‌ترسم. مسوول اين دوراهي سخت و گره كور كيست؟ چرا نبايد نماينده همه سليقه‌ها در انتخابات حاضر باشند و هركدام‌شان بخشي از جامعه را به صحنه دفاع از كشور بكشانند؟ به تعبير بهتر و روشن‌تر حتي اگر رييس‌جمهور با اكثريت نسبي شكننده‌اي به پيروزي مي‌رسيد ولي در مجموع شركت‌كنندگان در انتخابات بالا و چشمگير مي‌شدند اثرات مثبت حاصل از يك انتخابات پرمعنا و استحكام‌بخش پديد مي‌آمد. ما به دست خودمان كشور را از امكاني عظيم و انرژي فوق‌العاده و سرمايه بزرگ اجتماعي محروم مي‌كنيم وقتي به اشكال مختلف از خير مشاركت بالا مي‌گذريم. شايد آيندگان بر ما نبخشايند كه اين‌چنين در قبال كشوري بزرگ و صاحب موقعيت و امكانات نامسوولانه و خودخواهانه رفتار مي‌كنيم، شايد هنوز براي تغيير در روند انتخابات دير نباشد و كاري بكنيم و شور و هيجاني تازه براي مشاركت بالاي مردم فراهم‌ سازيم. شايد!