دونده در کوه
لیلا بهطلب| «اسکایرانینگ» دویدن در کوه در ارتفاع بالا؛ شاید در ارتفاع چندهزار متری. آنهم وقتی مسیر سنگلاخ، برفی، یخی و ناشناس است و نمیدانید چه در انتظار شماست. احتمال حمله برخی حیوانات در این مسیر را هم به راهِ ناشناخته پیشرو اضافه کنید… با خواندنش هم ضربان قلب آدم بالا میرود، چه برسد به پا گذاشتن در این مسیر خطرناک، اما باز افرادی پیدا میشوند که این نوع هیجان را زندگی میکنند و دست برداشتن از آن تقریبا برایشان ناممکن است. کدام انگیزه آنها را وا میدارد که به دل خطر بزنند؟ در گفتوگو با علی جهانگیری، اسکایرانینگکار، مربی کمکهای اولیه جمعیت هلالاحمر، مربی جستوجوی نجات کوهستان و جمعیت هلالاحمر به چگونگی تجربه این هیجان پرداختهایم. علی جهانگیری جزو نخستین افرادی است که اسکایرانینگ را در ایران آغاز کرده و توانایی بدنیِ او در یک عملیات امدادونجات کوهستان طوری به کار آمده که تصورش هم قدری سخت است. در کارنامه کاری او 10 سال مربیگریِ کمکهای اولیه هلالاحمر، 9 سال مربیگری جستوجوی نجات کوهستان و جمعیت هلالاحمر، ۱۱ سال مربیگری بسکتبال، دو سال مربیگری شنا و نجات غریق و همینطور مربیگری بدنسازی دیده میشود. رشتههایی که بدن یک اسکایرانینگکار را برای عکسالعمل سریع آمادهتر میکند، به خصوص که امدادگر باشد و «حادثه خبر نمیکند» برای او یک هشدار برای واکنش سریع به حساب بیاید.
آقای جهانگیری! اگر به شما حمله شود و برای فرار، انتخاب داشته باشید به کدام سمت فرار میکنید؟ کوه؟
بستگی دارد چه کسی حمله کند. مثلا اگر انسان حمله کند، تا بخواهد به خودش بجنبد فردِ اسکایرانینگکار فرار کرده. فرقی نمیکند کجا، حتی به سمت شهر چون دست کسی به او نمیرسد. عملا کسی به گرد پای یک اسکایرانینگکار نمیرسد مگر او هم اسکایرانینگکار باشد.
پس اگر پای بازی یا رقابتِ «دو» در میان باشد، کسی نمیتواند شما را به عنوان یک اسکای رانینگکار بگیرد؟
کمتر پیش میآید که بتواند برسد و بگیرد.
حسی که به شما دست میدهد.
حس برتری است. شاید وضعیت قدری شبیه به بعضی از حیوانات وحشی مثل یوز باشد. سرعت این حیوانات ظرف چند ثانیه به اوج میرسد و ضربان قلب آنها بهشدت بالا میرود. بالطبع آدرنالین بیش از حدی هم در بدن آنها ترشح و این باعث میشود که حتی گاهی یوزها هم حین دویدن سکته قلبی کنند. کسانی که اسکایرانینگ را بهعنوان فعالیت ورزشی انتخاب میکنند، همین وضع را تجربه میکنند. یعنی هیجان آنها حین این فعالیت تا حدی زیاد میشود که برخی اوقات به اصطلاح قلبشان در دهانشان میزند. چون ضربان قلب در این افراد به سرعت بالا میرود.
با وجود هورمونهایی که حین یا پس از اسکایرانینگ در بدن ترشح میشود، بدن ورزشکار به طور مداوم در حال پاداش گرفتن است؟
این صحبت رایج است که اگر دچار اضطراب و خمودگی هستید، یکی از بهترین ورزشها برای شما دویدن است. حالا این را مدنظر قرار دهید که دارید در یک فضای غیرممکن یا خطرناک میدوید. ممکن است خطراتی داشته باشد مثل زمین خوردن یا حتی سقوط. آگاهی به این شرایط و قرارگیری در آن ترشح آدرنالین و دوپامین را در بدن چند برابر میکند. مثلا اگر بهمدتِ 10 دقیقه در کوه بدوید، انرژیِ شما 10 برابر دویدن معمول یا حتی «دو» سرعت است. یعنی تأثیرگذاری اسکایرانینگ از دو میدانی بسیار بیشتر است.
آیا علت میتواند این باشد که در دوومیدانی مسیر هموارتری پیش پای ورزشکار است، اما فضای اسکایرانینگ غیرقابل پیشبینی است. بنابراین برای افزایش ترشح دوپامین نیاز به زیاد کردن زمان دویدن نیست؟
دقیقا همینطور است. درست است که رکوردهای ثبت شده ورزشکاران دوومیدانی بسیار بهتر از اسکایرانینگ است، اما اسکایرانینگ نسبت به دوومیدانی، فشار بسیار بیشتری بر بدن وارد میکند. بنابراین فعالیت در رشته اسکایرانینگ هرچند کوتاهمدت به خاطر فضا و ناشناختگی مسیر باعث میشود ورزشکار هیجان بیشتری را تجربه کند. یعنی یک اسکایرانینگکار در مقایسه با دویدن معمولی، زمان کمتری میگذارد، در حالی که انرژی بیشتری صرف میکند و سریعتر هم به مرحله افزایش ضربان قلب و ترشح هورمونها میرسد.
از آنجا که کار تیمی انجام میدهید، با افرادی مانند خودتان سروکار دارید این را میپرسم؛ آیا میتوان گفت معمولا افرادی که به اسکایرانینگ جذب میشوند روحیه خاصی دارند؟
معمولا افرادی که ورزشهای کوهنوردی انجام میدهند، در حالت عادی افراد آرامی هستند. شاید بگویند از دیوار صدا درمیآید، ولی از این افراد، خیر. این ورزشکاران با آرامش، فکر و برنامهریزی میکنند و صبر و تحمل زیادی دارند، اما زمانی که بحث امداد پیش بیاید آدمهای سریع و قدرتمندی هستند. این خصوصیت، به خودیخود در افرادی که ورزشهای مربوط به کوه انجام میدهند، ایجاد میشود؛ همینطور برخی خصوصیات هم بعد از انجام این نوع ورزشها در آنها بهوجود میآید. این تغییرات به علت نوع ورزشی که انجام میدهند، در آنها ایجاد میشود. ورزشهای مربوط به کوه بر خلقوخو، روحیات و همچنین رفتار ورزشکاران تأثیر میگذارد. از طرفی به فرد قدرت هم میدهد.
چیزی هست که یک اسکایرانینگکار را متوقف کند؟
اسکایرانینگکارها عملا خستگیناپذیرند. در این فعالیت، ورزشکار بدن خود را با تمرینات مداوم، به فشار ورزش عادت داده است. چیزی که بتواند اسکایرانینگکار را متوقف کند، تصمیم شخصی خودش یا آسیب بدنی است. ممکن هم است به خاطر تمرینزدگی دست از این کار بکشند.
چطور شد که این رشته ورزشی را انتخاب کردید؟
دویدن برای من یک لذت و تفریح است و بهعنوان یک ورزش به آن نگاه نمیکنم. چون هر موقع که استرس فضای کار و زندگی به سراغم میآید میروم و میدوم. طبق عادتی که داشتم بدنم نیاز دارد تا میزان هورمونهای آدرنالین و دوپامین در حد خوبی قرار بگیرد. در غیر اینصورت احساس خمودگی ایجاد میکند. از کودکی که به فضای طبیعت علاقه داشتم، ورزشهایی را انجام میدادم که همراه با «دو» باشد. من از پنج سالگی بسکتبال بازی کردم. از هفده سالگی کوهپیمایی را شروع کردم و در نوزده سالگی به صورت حرفهای کوهنوردی میکردم. وقتی وارد حوزه کاریِ امدادونجات شدم، دویدن سریع با شرایط ویژه به یک نیاز تبدیل شد. زمانی که تمام این موارد در کنار هم قرار گرفت، من را بیشتر تشویق کرد تا درگیر اسکایرانینگ شوم.
گفتید موقعی که اضطراب دارم، میدوم و حال بهتری پیدا میکنم. آیا این به آن معناست که ترکِ دویدن برای شما سخت یا غیرممکن است؟
فکر کنم ورزش کردن اعتیادی است که هیچوقت قابل ترک نیست. تا آنجا که دیده و شنیدهام کسانی که ورزش میکنند تا سن ۹۰ سال هم آن را کنار نمیگذارند و عملا به آن اعتیاد پیدا میکنند و کسانی که این سطح از فعالیت را در هر رشته ورزشی انجام میدهند شاید تا وقتی که ناتوان نشدهاند به فعالیت ورزشی خود ادامه میدهند. مثلا در اسکایرانینگ تا وقتی که زانوهایشان جواب بدهد سعی میکنند این ورزش را ادامه دهند. یا اگر نتوانند در کوه بدوند تلاش میکنند همین فعالیت را در شهر انجام بدهند. به نظر من ورزش ترک ناشدنیترین اعتیاد دنیاست.
اعتیاد به ورزش. بار منفی کلمه اول با بار مثبت دومی نمیخواند.
واقعیت این است که هر چیزی بیش از حد شود یک نوع اعتیاد و سم است و باعث آسیبرساندن به بدن میشود.
شما در حال حاضر میتوانید کنترلش کنید؟
همه چیز زندگی را باید در یک حد معمول قرار داد. شاید اگر بیش از حد در موضوعی جلو بروید، رکوردزنی کنید و حال مطلوبی را تجربه کنید، اما باید آسیبهای کناری آن را هم در نظر بگیرید. مثلا آسیبهایی مثل آرتروز اسکایرانینگکارها را تهدید میکند و هرچقدر این فعالیت بیشتر شود، احتمال بروز این بیماریهای مزمن است. بنابراین اگر ورزشکار بیش از حد به فعالیت ورزشی خود اعتیاد پیدا کند، همان بار منفی که صحبتش شد، ایجاد میشود. مثلا اگر اسکایرانینگ بهصورت کنترل نشده انجام شود، آسیب شدیدی به ورزشکار میزند. اسکایرانینگ ورزشی نیست که سن قهرمانیِ طولانی مدتی داشته باشد.
چه مدت است؟
بسته به نوع تمرینات، مربی و مراقبتها و شرایط ورزشکارها متغیر است. کف و سقف سنی ندارد، اما ما کودکان هفت یا هشت سالهای داریم که «تریل رانینگ» (دویدن در طبیعت) انجام میدهند و افرادی با سن شصت، هفتاد سال هم هستند که اسکایرانینگ انجام میدهند. با آنکه این ورزش بسیار سنگین است و فشار قلبی عروقی بسیار زیادی به بدن وارد میکند. این به غیر از لاکتیکی شدن بدن افراد است که میتواند پارگیهای عضلانی در آنها ایجاد کند. چون اسکایرانینگ فعالیت ورزشیِ مداوم است و جزو دو استقامت دستهبندی میشود که بالای 10 کیلومتر است.
اینکه اسکایرانینگ را ورزشی خطرناک نامیدهاند، به همین خاطر است یا دلایل دیگری دارد؟
یک بحث، فضایی است که به عنوان اسکایرانینگکار وارد آن میشویم و ممکن است سقوط و آسیبهای بدنی به همراه داشته باشد. از طرفی این فعالیت ورزشی در محیط طبیعی انجام میشود و اسکایرانینگکارها گاهی در این فضا با حیوانات اهلی یا وحشی مواجه میشوند. از آنجا که سرعت دونده بالاست، حیوانات فرصت فرار پیدا نمیکنند. گاهی ممکن است برای دفاع از خودشان بلند شوند و به سمت دونده حمله کنند. وقتی یک حیوان با انسان در حال دویدن مواجه شود، مقابله به مثل میکند. در این حالت ممکن است دنبال دونده اسکایرانینگ بدود و صدمهای به او وارد کند. مثلا در منطقه سبلان گونهای از خرس زندگی میکند که چند سال یک بار با تولههایش دیده میشود. اگر در حال دویدن با این حیوان مواجه شوید برای دفاع از تولهها به دونده حمله میکند. سگهای محلی روستاها هم میتوانند به دوندگان حمله کنند. البته از آنجا که اسکایرانینگ در ارتفاعات بالا انجام میشود، این اتفاق زیاد رخ نمیدهد، اما در تریل رانر بیشتر محتمل است، چون فضای آن، محل زندگی خیلی از حیوانات است.
اسکایرانینگ استاندارد شیب و ارتفاع دارد؟
به نظر من کوهنوردی یک ورزش خارج از استاندارد است. 9 سال است که مدرس نجات کوهستان هستم و در این زمینه به صورت حرفهای در ایران کار میکنم. بر همین اساس میگویم کوهنوردی هیچ چیز ثبت شده و مشخصی ندارد. البته میتوانیم یک بازه یا دایره مشخص کنیم و بگوییم غیر از این را کسی انجام ندهد، ولی اگر کسی بخواهد این ورزش را انجام بدهد، هیچ رکورد و درصدی جلودار او نیست و میتواند هرجا که بخواهد این ورزش را انجام بدهد. بنابراین نمیتوانیم برای یک ورزشکار چارچوب معین کنیم که در این محدوده اسکایرانینگ انجام دادهای و خارج از آن اسکایرانینگ به حساب نمیآید. هرچقدر شیب کوه بیشتر باشد آسیب به زانوها و عضلات چهارسر در بدن ورزشکار بیشتر است؛ چه در بالا رفتن از کوه و چه در پایین آمدن. فرق چندانی نمیکند و کلا آسیبزننده است. ولی میتوان با استفاده از مکملهای توصیه شده پزشک، نوع تغذیه و ورزشهای آمادگی بدن این شرایط را کنترل کرد. چاره دیگری غیر از این ندارد. هیچ ورزشی بدون آسیب نیست. در نتیجه باید حواسمان باشد که آسیبهای هر ورزش را چگونه میتوان کنترل کرد.
دویدن در کوهستان چطور باب شد؟
زمانی در کوهنوردی صعودهای سرعتی و رکوردزنی قلههای بلند مطرح بود؛ اینکه کوهنوردها ظرف چند ساعت یا چند روز میتوانند به یک قله صعود کنند. به مرور زمان سرعت پیمایش بیشتر شد و به شکل دو درآمد و بعد از آن به اسم یک ورزش شناخته شد. در اسکایرانینگ هم دقیقا رکوردزنی مهم است و ورزشکار تلاش میکند رکورد قبلی را بهبود بدهد. مثلا صعود به توچال زیر دوساعت یا چهار بار صعود به دماوند در یک روز از چهار جبهه.
در مورد خود شما چطور؟ آیا رکوردی ثبت کردهاید؟
زمانی که به همراه گروهی به دماوند صعود کرده بودیم و در مدت زمان کوتاه ناچار شدیم به یک فرد آسیبدیده امداد برسانیم، فکر میکنم این رکورد ثبت شد.
جریان چه بود؟ اسکایرانینگ چطور به شما کمک کرد؟
ما در سال 93 به دماوند صعود کرده بودیم. شبانه برای رسیدن به بارگاه سوم حرکت کردیم و در همان ارتفاع چادر زدیم که استراحت کنیم. یک هفته بود که من خوابِ خوبی نداشتم و شب قبل هم بهصورت کامل بیدار مانده بودم. به همین خاطر در چادر، قدری خوابیدم. وقتی اعضای گروه صدایم زدند آنقدر خسته بودم که عصبانی شدم. آنها با دوربین، شخصی را دیده بودند که ظاهرا آسیب دیده بود. او هزار متر بالاتر از جایی که ما بودیم، ارتفاعزده شده بود. گاهی چند قدم برمیداشت، اما بعد به زمین میافتاد. جایی در حوالی آبشار یخی؛ در ارتفاع 5200 متری دماوند. ما در یک روز تعطیل به دماوند صعود کرده بودیم و دسترسی به مسئولان فدراسیون کوهنوردی، جمعیت هلالاحمر و ستاد پیشگیری از حوادث کوهستان در آن وضعیت کار سادهای نبود. برخاستنِ بالگرد هلالاحمر هم نیاز به صدور مجوز پرواز داشت. تصمیم بر این بود که بالگرد بیاید و ما را به ارتفاع 5200 متری برساند، اما بعد از گرفتن اجازه پرواز بالگرد، مسئول مربوطه یادآوری کرد که بالگرد امکان فرود در ارتفاع 5200 متری دماوند را ندارد. پس قرار شد بالگرد در همان محل چادر زدن ما (ارتفاع 4200 متری دماوند) بنشیند و مصدوم را از بارگاه سوم به یک مرکز درمانی منتقل کند. آنطور که به ما اطلاع داده بودند، تنها 45 دقیقه وقت داشتیم، چون بالگرد سهربع بعد به ارتفاع 4200 متری میرسید تا مصدوم را ببرد. ما باید ظرف 45 دقیقه هزار متر صعود میکردیم و مصدوم را پایین میآوردیم. ساعت را نگاه کردم؛ ۱۵ بود. کیف کمکهای اولیه و کیف کمریام را برداشتم و به سمت نقطهای که مشخص بود مصدوم افتاده، دویدم. از بچههای تیم هم خواستم پشت سر من بیایند. وقتی بالا سر مصدوم رسیدم، شقیقههایم میزد و من نبض آن را حس میکردم. دویدن با کیف و کوله در شیب تا ارتفاع 5200 کار خیلی سختی بود، مخصوصا که ثانیهها اهمیت داشت. مصدوم را روی دوش گرفتم و به سمت پایین حرکت کردم. چند دقیقه بعد بقیه اعضا رسیدند و بعدتر بسکت به ما رسید و مصدوم را در برانکاردِ بسکت گذاشتیم. وقتی برانکارد مصدوم را روی پدِ بالگرد بارگاه سوم گذاشتیم، صدای بالگرد از دور آمد. ساعت را نگاه کردم؛ ۱۵ و ۴۵ دقیقه بود.
یعنی صعود و فرود 1000 متر ظرف 45 دقیقه؟
بله. یادم هست آن سال هنوز دوندههای کوهستان کارشان را بهصورت جدی شروع نکرده بودند. اما من و اعضای گروه امداد کوهستان شمیرانات دویدن در کوه را تمرین میکردیم. اگر مصدوم به موقع به بالگرد نمیرسید به ناچار باید با کیف مجهز کمکهای اولیه تا صبحِ روز بعد از او مراقبت میکردیم.
یک اسکایرانینگکار میرود که آسمان را ملاقات کند؟
یک موضوع در اینجا مطرح است؛ اینکه میگویند بلندای زندگی زیاد مهم نیست بلکه عرض زندگی است که انسان باید از آن لذت ببرد و بتواند دستاوردهایی در این مدت داشته باشد. به نظر من مسیر و هدف در کنار هم زیبایی دارند. ممکن است به هدف و مقصد نرسی، ولی در این صورت هم میتوان از مسیر لذت برد.