روزنامه آفتاب یزد
1400/03/27
گفتگوی آفتاب یزد با دو جامعه شناس و یک روانشناس در باره افرادی که مدام نقاب خود را تغییر میدهند
جامعه پشت نقابآفتاب یزد _ یگانه شوق الشعرا: اگر یک شبانه روز با فردی در موقعیتهای مختلف همراه شویم به راحتی میتوانیم متوجه تغییر نقابهای مردم شویم. تغییر نقابهایی که به واسطه شدت و حدتشان باعث شده است بسیاری از افراد حتی تصویری واحد از هویت خود نداشته باشند و به تبع آن اطرافیان هم ندانند هر فرد چه هویتی دارد. زیرا هویت را موقعیتها و منافع تعیین میکند.تعویض نقاب کار بسیار سختی است و انرژی بسیار زیادی برای بازی کردن نقشهای مختلف مورد نیاز است اما در جامعه ما این تعویض متاسفانه به رویکردی روتین تبدیل شده است و مدام افراد با نقابهای مختلف در نقشهای گوناگون حاضر میشوند و این روزها کار به جایی رسیده است که چنان تغییر نقاب به عادت تبدیل شده است که فرد حتی اگر منفعتی هم نصیبش نشود بازهم نقابش را متناسب با موقعیت تغییر میدهد تا اگر بهرهای تقسیم میشود او هم بینصیب نماند. ما در این گزارش تلاش کردهایم تحلیل جامعه شناسانه و روانشناسانه از این پدیده ناپسند ارائه دهیم و مخاطب را از پیامدهای آن آگاه کنیم.
>کارکتر ماسک
سید جواد میری جامعه شناس عضو پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در این باره به آفتاب یزد گفت: «در جامعه شناسی از اواسط قرن 19 به صورتهای گوناگونی این بحث ماسک و نقاب زدن مطرح شده است. مثلا خود کارل مارکس در مورد همین مفهوم کارکتر ماسک صحبت کرده و به آن اشاره داشته است و در قرن 20 هم با مفاهیمی مانند پشت صحنه و جلوی صحنه تلاش شده است که این تضادی که در شخصیتها بروز میکند را توضیح دهند. اولین نکته مهم آن است که صرفا مسئله ماسک زدن و تزویر را نباید به یک مسئله روانشناختی تقلیل داد.اینگونه نیست که فرد فقط به دلیل منفعت طلبی تلاش کند که شخصیت متضادی از خود نشان دهد. این یکی از کوچکترین و تقلیل گرایانهترین روشها برای توضیح و تبیین مسئله ماسک است. اگر بخواهیم به صورت جامعه شناسانه به این مسئله بپردازیم باید بگوییم افراد زیادی به این مسئله پرداختهاند و معتقد هستند مسئله تزویر یک مسئلهای است که اگر دقیق به آن نگاه کنیم به انحا گوناگون با ارجاع به فرد نمیتوان آن را توضیح داد بلکه این ماسک زدن نشانی دارد از مناسبات و معادلاتی که در روابط اجتماعی شکل کرفته و به صورت تاریخی در ساختارهای تاریخی جامعه نهادینه شده است و اساسا نظم اجتماعی را شکل داده است. یعنی زمانی که درباره ماسک صحبت میکنیم نظم اجتماعی مد نظر ما است پس نباید آن را به سود جوییهای فردی افراد تقلیل داد. وقتی فرد برای رسیدن به اهداف بیرونی خود که زندگیاش را تحت تاثیر قرار میدهد از ماسک استفاده میکند نشان از آن دارد که ما از یک امری صحبت میکنیم که این امر خود امر اجتماعی است و امر اجتماعی هم صرفا ذیل اختیار فرد و افراد نیست بلکه برساختی از مجموعه مولفههایی است که اختیار فرد و افراد یکی از مولفههای آن است و مولفههای بیشمار خارج از حیطه اختیار افراد وجود دارد. یعنی ارتباطات اجتماعی به گونهای است که اقتضا میکند درون و بیرون فرد باهم متفاوت باشد و حتی در نسبتهای حوزه خصوصی فرد باید باتوجه به نقشهای اجتماعی خود رفتار کند و دست به تظاهر بزند.»
>زیربناهای اجتماعی
وی در پاسخ به این سوال که چه عواملی باعث شده است انسان در جوامع گوناگون برای تمشیت امور خود دائما در حال ساختن و برساختن شخصیتهای گوناگون باشد گفت: «خود همین مفهوم شخصیت در زبان فارسی توسط علی اکبر سیاسی یکی از بنیانگذاران روانشناسی در ایران معادل واژه personality قرار گرفت.این واژه ریشه عمیقی در فرهنگ یونان باستان دارد و ذیل جهان بینی آنها قرار میگیرد که در آن جا persona نقابی بود که افراد در تئاتر بازی کردن به صورت خود برای ایفای نقش میگذاشتند. یعنی خود مفهوم شخصیت یک برساخت اجتماعی است. یعنی در تقاطع نقشهایی که انسان در جامعه به دلایل گوناگون به خود میگیرد اینها هرکدام مبتنی بر یک زیربناهای ارتباطاتی هستند. در نتیجه استفاده از نقابهای مختلف شخصیتهای متکثر به وجود میآید که این شخصیتهای متکثر دال واحدی ندارد بلکه به این سمت میرود که افراد به سمت تزویر میلغزند. این به نظر من بر میگردد به زیر بناهای اجتماعی. برخیها معتقد هستند که زیربنای اجتماعی مبتنی بر مولفههای اقتصادی است اما برخیها مانند وبر معتقدند که این اقتصاد نیست که روبنا را میسازد بلکه در وضعیتهای تاریخی متفاوت زیربناها هم میتوانند متفاوت شوند. یکی مثل شریعتی معتقد است که یک تاثیر و تاثری بین ساحتهای اقتصادی و ساحتهای فرهنگی وجود دارد. وقتی زیربنای جامعه مثلا استبدادی و اقتدارگرایانه باشد آن شخصیتها در این جامعه در امتداد اقتدارگرایی نقشهای خود را تعریف میکند تا بتواند به مناسک، پست ها، موقعیتهای بهتر برسد و از خطر دوری بکند. یا برای مثال در یک جایی که روابط استعماری شکل گرفته است در آن
جا افراد نقشهای خود را بر اساس مناسبات استعماری تعریف میکنند.در یک جایی که مناسبات امپریالیسم باشد نهادها میتوانند در
شکل دهی شخصیت و نقشهای افرد تاثیرگذار باشند.در کل بحث کارکتر ماسک یا نقابهای شخصیتی ربط وسیعی با مسئله نظم اجتماعی دارد و یکی از راههای شناخت نظم اجتماعی این است که ما ببینیم افراد چقدر در تنظیم نقشهایی که بازی میکنند دچار تضادهای درونی و بنیادین میشود. با مطالعه این تضادها ما میتوانیم بفهمیم زیر بنای جامعه چه نوع زیربنایی است آیا انسان را سمت رهایی بخشی رهنمود میشود یا به سمت منقاد بودن رهنمود میشود؟»
>همرنگ جماعت شدن
لیلا حبیبی کارشناس ارشد روانشناسی بالینی نیز در ابن باره به آفتاب یزد گفت: «همه چیز از آنجا شروع میشود که آداب و فرهنگ
ما از کودکی به ما آموزش میدهد که "همرنگ جماعت شویم". همرنگ شدن همیشه هم مفید نیست چون راه را برای اظهار وجود و خلاقیت و تفاوتهای فردی میبندد. جامعه پویا و رو به پیشرفت جامعهای است که از کودکی به فرزندمان آموزش دهیم که میتواند نظرات، علایق، انتقادات و احساسات خود را در قالب کلام بیان کند و جرات مندی و جسارت را در کودکانمان پرورش دهیم. اکثر کسانی که در مقابل هر کسی یک شخصیتی از خود بروز میدهند تا مورد پسند آن شخص باشند افرادی هستند که اظهار وجود درست و سالم را یاد نگرفتهاند همچنین روی مهارتهای ارتباطی خود باید کار کنند که در مقابل رئیس، همکار، دوست، همسر و خانواده بتوانند خودشان باشند. ما ایرانیها متاسفانه به خاطر اینکه در دوران مدرسه اظهار وجود و مهارتهای ارتباطی و نه گفتن را یاد نگرفتهایم فکر میکنیم اگر همیشه موافق باشیم انسان بهتری هستیم. و حتی ممکن است بارها خودمان بودهایم و هیچ نقابی نزده باشیم اما بخاطر همین خصلت از جمعی کنار گذاشته شدیم یا افرادی که ظرفیت تحمل نداشتند ما را بهخاطر اینکه خود واقعیمان بودهایم طرد کردند و این تجارب ممکن است شخص را به سمت دورویی و نقاب زدن ببرد.»
>بلاتکلیفی حتی در میانسالی
این کارشناس در ادامه درباره عواقب این پدیده گفت: «عواقب این روند باعث میشود ما جامعهای داشته باشیم که ظرفیت تحمل عقاید مختلف پایین باشد، جرات مندی و اظهار وجود پایین باشد، افراد متفاوت و شاخص، سرخورده شوند، و انسانها از خود واقعیشان به قدری فاصله بگیرند که هویت خود را نشناسند و با وجود اینکه به سن میانسالی رسیدهاند هنوز بلاتکلیف هستند و نه تنها لایههای شخصیتی خود را نمیشناسند بلکه نمیتوانند خود را به دیگران نیز بشناسانند. نمونه بارز این فرهنگ غلط را در فضای مجازی میبینیم و میپرسیم چرا آنقدر فحاشی و پرخاشگری و غیره با اسامی ناشناس زیاد است؟ چون اکثر مردم یاد نگرفتهاند چگونه هیجانات خود از قبیل خشم، نفرت، غم، احساس حقارت و غیره را به رسمیت بشناسند و در جای مناسب بهصورت مناسب و سالم تخلیه کنند بلکه به آنها گفته شده همه جا چهره خوبی از خود نشان بدهید و هیجانات منفی نباید اصلا وجود داشته باشد،اما در واقع اینها وجود دارند و جور دیگر سربرمی آورند.راهکار چیست؟ فرهنگسازی و آموزش خودابرازی، خودآگاهی، اظهار وجود، مهارتهای ارتباطی و بروز درست هیجانات»
>پشت ویترین قرار گرفتن
در ادامه جعفر بای جامعه شناس و محقق در این باره به آفتاب یزد گفت: « متاسفانه انسانها به واسطه حضور در جامعه باید در پشت ویترین قرار بگیرند و این به امری طبیعی تبدیل شده است. ویترین به این معنا که هیچ گاه خویشتن خویش را نمایان نمیکنند و هویت واقعی خود را شفاف در معرض دید قضاوت ملا عام و مخاطب قرار نمیدهد. بلکه در یک پوشش و ویترینی به گونهای خود را مینمایاند که تلاش میکند تا با ذائقه مخاطب جور در بیاید و موافق حال آنها باشد و مورد تعریف و تمجید مخاطب قرار بگیرد. انسانها آن صلابت و قاطعیت و شفاقیت واقعی خود را هیچ گاه نمیخواهند نشان دهند.متاسفانه پس از پیروزی انقلاب به واسطه غلبه حفاظت ها، حراستها و پرسیدن تقطه نظر دیگران درباره فرد، پوشیدن نقاب در جامعه ما زیاد شده است. این جو پررنگ شده است و برای کوچکترین حق طبیعی اجتماعی از افراد استعلام میگیرند و آنها نیز درباره فرد از دیگران میپرسند. این روند به وفور در مصاحبههای کاری دیده میشود. همه اینها باعث به وجود آمدن آفت ظاهر گرایی شده است. قبلا ما دچار آفت باطن گرایی بودیم ولی امروز ظاهر گرایی یکی از بزرگترین آفتهای جامعه ما است. افراد با دگرگون کردن ظاهر خودشان خود واقعی و شخصیت باطنی شان را پنهان میکنند.مثلا در هنگام ثبت نام فرزند در مهدکودک، پدر و مادر برای مصاحبه دعوت میشوند و والدین به فرزندان یاد میدهند که پاسخ پرسشها چه باید باشد. درواقع نفاق پروری را ما از خردسالی در شخصیت کودک نهادینه میکنیم. این
چند چهرگی در شخصیت انسانها نهادینه شده است. »
>خسارت فرهنگی عظیم
این کارشناس در ادامه تصریح کرد: «این نوع حفاظتی و حراستی عمل کردن باعث نهادینه شدن پدیده ظاهرگرایی در جامعه شده است. زمانی که ظاهر گرایی نهادینه شود افراد سعی میکنند خود را با ذائقه مخاطب هماهنگ نکنند نه شخصیت باطنی و هویت خویش. افراد اگر خودشان باشند باید در بسیاری از موقعیتها تاوان دهند یا از برخی از حقوق محروم شوند و برای فرار از محرومیتهای اجتماعی، انسانها از نقابهای گوناگون استفاده میکنند و در باتلاق نفاق گرفتار شوند. این موارد باعث میشود که هویت راستین فرد شکل نگیرد و مدام سرگردان باشد.من بر اساس طرز تلقی دیگران شکل میگیرد و به همین دلیل مطابق میل دیگران خود را میآراید. حراستها و حفاظتها بر جامعه خسارت فرهنگی عظیمی را وارد ساختند. این موارد مزاحمین اصلی نظام تربیتی هستند و نخواهند گذاشت خویشتن آدمی آنگونه که باید شکل بگیرد.متاسفانه در جامعه ما تنها بر اساس ظاهر فرد قضاوت میشود.در سطح بالای جامعه ژستها و اداهای مختلف دیده میشود مثلا فرد در نظام اداری ژستی را میگیرد که آن نظام نیازمند آن است.عدم وجود نشاط اجتماعی از همین مورد نشات میگیرد زیرا فرد زمانی که نتواند خودش باشد نمیتواند شاد هم باشد و در این جامعه نمیتوان نشاط اجتماعی به وجود آورد. »
سایر اخبار این روزنامه
اجماع ۱۱ هزار نفری جامعه حقوقدانان و وکلا در حمایت از سید ابراهیم رئیسی
پایان دوره اما و اگرها
تلویزیون دیگر گزارشگر خوب فوتبالی ندارد!
باید از حق خودمان در رایدادن استفاده کنیم
گفتگوی آفتاب یزد با دو جامعه شناس و یک روانشناس در باره افرادی که مدام نقاب خود را تغییر میدهند
برای ایران بیایید
انتخابات فراتر از سلیقههاست همه باید شرکت کنند
توافق نانوشتهی تهران و غرب؛ توافق نهایی بعد از انتخابات ایران؟
کاندیداها توانمند در اداره کشورهستند؟
لزوم توجه دولت آینده به آسیب های اجتماعی
آزادسازی ۷۲ هزار میلیارد اموال تصرفی بیت المال
کاندیداها توانمند در اداره کشورهستند؟