روزنامه خراسان؛ پایگاه مبارزات شریعتی جوان

جواد نوائیان رودسری –  امروز 29 خرداد ماه، سالروز درگذشت دکتر علی شریعتی است. او   یکی از چهره‌های شناخته‌شده تاریخ معاصر و به‌ویژه، تاریخ انقلاب اسلامی محسوب می شود. آن مرحوم را باید از برجسته‌ترین متفکرانی بدانیم که زمینه مبارزه فکری را در چارچوب آموزه‌های اسلامی، برای نسل جوانی که گرفتار اندیشه‌های چپگرایانه شده بود، فراهم کرد و آن‌ها را از این دام هولناک نجات داد. با این حال، مبارزات دکتر شریعتی به دوران تدریس در دانشگاه فردوسی و سخنرانی‌هایش در حسینیه ارشاد، یعنی سال‌های پُربار نیمه دوم دهه 1340ش، خلاصه نمی‌شد؛ او از دوران جوانی و در بحبوحه اتفاقات مربوط به ملی‎شدن صنعت نفت و سپس، کودتای 28 مرداد سال 1332، حضوری فعال در عرصه سیاسی و مبارزاتی داشت و در کنار پدرش، استاد محمدتقی شریعتی در صف مخالفان رژیم پهلوی و عوامل کودتا ایستاد و البته بابت این همراهی، سختی‌های فراوانی را تحمل کرد. تقارن ایام مبارزات شریعتی جوان با روزگار آغاز همکاری و انتشار مطالب وی در روزنامه خراسان، تقارنی جذاب و جالب است که در ادامه به بررسی آن خواهیم پرداخت. سرعت شگفت‌انگیز در نگارش طبق مستندات موجود در بایگانی روزنامه خراسان، نخستین مقاله دکتر علی شریعتی در این روزنامه، اردیبهشت‌ماه سال 1333 منتشر شد. با این حال، به احتمال بسیار زیاد، همکاری دکتر با روزنامه خراسان، از مدت‌ها قبل از این تاریخ هم برقرار بوده‌است. در آن زمان، درج اسم نویسنده یا خبرنگار در روزنامه چندان رایج نبود؛ در واقع درج نام به صورت سلیقه‌ای انجام می‌گرفت و به همین دلیل، می‌توانیم تعداد نوشته‌های دکتر شریعتی را قبل و بعد از اردیبهشت‌ماه سال 1333ش، بسیار بیشتر از آماری که امروزه در بایگانی روزنامه خراسان قابل احصاست، فرض کنیم. ظاهراً ارتباط وی با روزنامه از طریق دوستش فخرالدین حجازی برقرار شد؛ او مدتی را در کسوت سردبیر روزنامه خراسان گذراند. شریعتی هنگام آغاز همکاری با روزنامه، 20 یا 21 سال داشت و تازه دیپلم ادبی و همچنین، دیپلم دانشسرای تربیت معلم خود را گرفته بود. او همزمان با ورود به عرصه روزنامه‌نگاری، به کار ترجمه و تألیف کتاب هم وارد شد. استعداد بسیار بالای او برای تدوین مطالب و از همه مهم‌تر تندنویسی، اصلی‌ترین ویژگی علی شریعتی جوان بود که دست‌اندرکاران روزنامه خراسان قدر آن را دانستند و از این توانایی، بهره فراوانی بردند. زنده‌یاد ابراهیم توسلی، یکی از کارکنان چاپخانه روزنامه خراسان که مدتی مدید، به عنوان مدیر چاپخانه فعالیت داشت، در خاطراتش می‌گوید: «مدتی بود که روزنامه دیر منتشر می‌شد، با این‎که من مدیر چاپخانه بودم، ولی چون صاحب روزنامه برای معالجه به مسافرت رفته بود، از من خواسته بود که مراقب روزنامه باشم. به حروفچین‌ها گفتم که چرا این‌طور است و دیر منتشر می‌شود؟ کسی به‌نام کارخانه‌چی یا ماشین‌چی بود؛ او گفت ما مطلب نداریم و مطالب دیر به دستمان می‌رسد و برای همین روند انتشار عقب می‌افتد. در آن زمان مرحوم شریعتی تازه با روزنامه همکاری می‌کرد؛ واقعا مثل یک کامپیوتر بود! صحبت‌های ما را شنید؛ آمد جلو و گفت: هر وقت شما مطلب بخواهید، من می‌دهم، کاری ندارد! من که قبلاً درباره سرعت او شنیده بودم، به حروفچین گفتم هر روز زودتر بیا و با ایشان کار را جلو ببر و اگر مطلب خواستید، آقای شریعتی هست. یکی از حروفچین‌های خوبمان به نام آقای ژیان را گفتم بیاید و با شریعتی کار کند. روز اول آمد و به من گفت: خب! بگویید چه بنویسم؟! گفتم: من کارم فنی است و به سیاست و ... وارد نیستم. یا خودتان بنویسید یا از آقای حجازی بپرسید. داشتم برایش توضیح می‌دادم و او داشت یادداشت می‌کرد؛ فکر کردم دارد حرف مرا می‌نویسد یا مثلاً چیزی را برای یادآوری خودش یادداشت می‌کند؛ اما همین‌که حرفم تمام شد، کاغذ را به دستم داد و گفت: بفرمایید، این مطلب اول! خواندم و دیدم عجب متن زیبایی نوشته است؛ محتوایش الآن یادم نیست. رفت ایستاد کنار حروفچین و او همین‌طور که صفحه را می‌بست از مرحوم شریعتی مطلب می‌گرفت. از هوش و استعداد این مرد شگفت‌زده شده بودم؛ او حدوداً 20 ساله بود.» راز روزنامه‌نگاری دکتر با این حال، کارکردن دکتر شریعتی در روزنامه خراسان، در حالی که مشغول به معلمی هم بود، کمی عجیب به نظر می‌رسید؛ البته او علاقه فراوانی به نویسندگی داشت، اما خب، می‌توانست سراغ ترجمه یا تدوین کتاب هم برود؛ کاری که مدتی بعد هم آن را آغاز کرد. این مسئله همیشه برایم جالب بود که بدانم چرا شریعتی به روزنامه‌نگاری رو آورده‌بود؟ یک پاسخ را از پرویز خرسند دریافت کردم؛ او به نگارنده این سطور می‌گفت که «روزنامه‌نگاری شغل دوم دکتر بود و او از این مسیر کسب درآمد می‌کرد»؛ این همان دلیلی است که از دیگر همدوره‌های دکتر شریعتی نیز، کم و بیش شنیده‌ام. اما درک و قبول این مسئله، کمی سخت است؛ دکتر هنوز ازدواج نکرده بود و اصلاً تا سال 1337ش، مجرد بود؛ بنابراین خرج زیادی نداشت که بخواهد افزون بر درآمد معلمی، به دنبال شغل دیگری هم باشد و درثانی، او هیچ‌وقت اهل پول جمع کردن و به خاطر پول کار کردن نبود؛ همسرش، زنده‌یاد دکتر پوران شریعت‌رضوی، در خاطراتش بارها به این مسئله اشاره می‌کند؛ مثلاً می‌گوید که ناچار شده‌است بار مالی خرید خانه را شخصاً برعهده بگیرد چون دکتر شریعتی معتقد بود: «از من توقع نداشته‌باش که پیش این و آن سر کج کنم تا خانه‌ای را که استطاعتش را ندارم، بخرم». او حتی بعد از ازدواج هم وضع مالی خوبی نداشت و با کمک‌ هزینه‌ای که مادرش به وی می‌پرداخت، بخشی از نیازهای زندگی خود را تأمین می‌کرد. بنابراین، راز این علاقه را باید در جای دیگری جست، در اتفاقی که مهرماه سال 1336 افتاد؛ شریعتی به همراه 16 نفر از اعضای نهضت مقاومت ملی، بازداشت شد و برای نخستین‌بار طعم زندان رژیم پهلوی را چشید. علی شریعتیِ 24 ساله را با هواپیمایی ارتشی به تهران فرستادند و او مدتی را به عنوان زندانی در «قزل قلعه» گذراند. نهضت مقاومت ملی، تشکیلاتی بود که پس از کودتای 28 مرداد، با محوریت استاد محمدتقی شریعتی شکل گرفت و کسانی که داغدار مصیبت بازگشت دوباره استعمار و بر باد رفتن ثمرات ملی‌شدن صنعت نفت بودند، در آن حضور پیدا کردند. این تشکیلات، اندکی بعد از مردادماه سال 1332 ایجاد شد و دکتر شریعتی، جوان‌ترین عضو آن بود. او در یادداشت‌هایش برای روزنامه، عموماً با اتخاذ رویکردی دوپهلو، به رژیم پهلوی بابت اتخاذ سیاست‌هایش در راستای واگذاری منابع ملی به استعمار، طعنه می‌زد و از این راه، در مسیر منویات نهضت مقاومت ملی گام برمی‌داشت؛ می‌دانیم که اعضای این گروه مخفی، تلاش بسیاری برای انتشار آثار ترجمه‌شده شریعتی داشتند و اصلاً بعید نیست که نوشته‌های مطبوعاتی او را هم به مثابه یک پیام مخفی برای مردم تلقی می‌کردند و انتشار می دادند. این‌که دکتر شریعتی فعالیت خود را در روزنامه خراسان، با نوشتن درباره بزرگان عموماً انقلابی و مبارز تاریخ معاصر ایران و جهان آغاز کرد، بی‌دلیل نبود؛ «طه حسین»، نخستین شخصیتی که شریعتی درباره او، در روزنامه خراسان نوشت، یکی از قهرمانان انقلاب مصر علیه رژیم سلطنتی این کشور بود یا زنده‌یاد علی‌اکبر دهخدا، از چهره‌های برجسته انقلاب مشروطیت بود که دیر زمانی را در تبعید گذراند. دکتر شریعتی در متنی که برای «طه حسین» نوشته‌، آورده‌است: «او از چهره‌هایی بود که با وجود مخالفت‌های بیگانگان و استعمار، مردانه ایستادگی کرد و حق ملتش را گرفت، هر چند که در این راه، او را متهم کردند و تحت تعقیب قرار دادند.» تقریباً با قاطعیت می‌توان گفت که روزنامه خراسان برای دکتر علی شریعتی جوان، پایگاهی بود برای انتشار افکاری که می‌توانست زمینه‌ساز آگاهی و شکل گرفتن اعتراض باشد؛ او با نوشته‌هایش در روزنامه خراسان، همان نقشی را برعهده داشت که بهار با انتشار اشعارش، در خراسان عصر مشروطه ایفا می‌کرد.