2 واکسن ایرانی مجوز اضطراری برای مصرف عمومی را دریافت کردند

حمیده امینی‌فرد
خبرنگار
باور کنید یا نه! اما ما همچنان تعداد فوتی‌های کرونایی‌مان سه رقمی است. دیروز هم ۱۰۸ جان در آرامستان‌های سراسر کشور آرام گرفتند تا شور زندگی برایشان در ۲۹ خرداد ماه سال ۱۴۰۰ تمام شود. اوضاع نه به قبل برگشته و نه حتی به زمانی که تعداد فوتی‌های تهران یک رقمی شده بود. کرونا همچنان می‌تازد، علی‌رغم اینکه تاکنون ۵ میلیون و ۲۸۱ هزار و ۲۷۵ دوز واکسن هم در کشور تزریق شده است اما اگر بخواهیم کمی منصفانه به همین روزها در سال گذشته برگردیم می‌بینیم که در چنین روزی تنها ۸۷ نفر جان سپرده بودند و این یعنی ما حتی شرایط سال گذشته را هم با وجود واکسیناسیون گسترده نداریم و این فاجعه‌ای است که وقتی به رفتارهای اجتماعی مردم در کوچه و خیابان و فلان سازمان اداری و فلان فروشگاه مواد غذایی و یا پوشاک نگاه می‌کنیم، به‌طور واضح می‌بینیم. تنها یک روز ۶ هزار و ۴۴۸ نفر به صف طویل بیماران مبتلا به کووید۱۹ پیوسته‌اند و معلوم نیست با عادی‌انگاری شرایطی که واقعاً عادی نیست چه اتفاقات تلخی در کمین همه ما عادی‌انگاران نشسته است! این روزها بیش از آنکه خودتان را سرگرم خبرهای آمدن واکسن یا نیامدنش کنید، ماسک خود را روی صورتتان محکم کنید که معلوم نیست این عروس هزار چهره در چه روز و چه ساعتی برایمان خواب‌های رنگی دیده است. خیلی‌ها که حالا عزیز از دست داده‌اند یا با رنج کرونا روی تخت بیمارستان‌ها کلنجار می‌روند؛ اعتراف می‌کنند که در طول این یک‌سال و چند ماه به خیالشان زور کرونا به آنها نمی‌رسیده؛ اما درست از زمانی که صابون بی‌خیالی را به تنشان زدند؛ اسیر دام پهن شده کووید۱۹ شدند چراکه باورشان به خوش‌خیالی بود! درست شبیه محمد؛ شاطر ۲۷ ساله آذری‌زبان که در کنار تنور داغ نان سنگک بدون ماسک ایستاده و می‌گوید همین یک‌ماه پیش از کرونا جان سالم به در برده است.
در اینجا با وجود نصب چند پنکه سقفی بزرگ و کولری که با زحمت کنار صندوق جا داده‌اند، اما حتی به زور می‌توان برای چند دقیقه پشت دخل شاطر ایستاد. این روزها به نانوایی‌ها دقت کنید. مردم تا پایشان به پشت میز می‌رسد ماسک‌ها را پایین می‌آورند. خیالشان نه اینکه راحت شده باشد که گرما آنقدر زیاد است که کسی نمی‌تواند حتی یک ماسک اضافی را هم روی صورتش تحمل کند. مشتری‌ها به شاطرها که می‌رسند بوی نان تازه که به مشام‌شان می‌خورد با همان دست‌هایی که کارت کشیده یا احیاناً پول نقد داده‌اند تکه‌ای از نان گرم را داخل دهانشان می‌گذارند و بعد هم با خنده و شوخی شروع می‌کنند به گپ و گفت انتخاباتی! نه خبری از ماسک و دستکش و رعایت فاصله اجتماعی است و نه اصلاً کسی یادش مانده که کرونایی بوده و هست. همین ماجرا در یک فروشگاه معروف مواد غذایی تکرار می‌شود. پلاستیک‌هایی که زمانی مرز بین مشتری‌ها و فروشنده برای جلوگیری از انتقال کرونا بود حالا برداشته شده! سؤال که می‌کنید می‌گویند گرمای هوای باعث شده این پلاستیک‌ها عرق کند و مشتری‌ها کلافه شوند. برعکس ماه‌های پیش، هیچ خبری از دستکش و ماسک فروشنده‌ها نیست. آنها هم به هوای گرمی هوا، ماسک‌ها را زیر چانه کشیده‌اند. خیلی‌هایشان می‌گویند قبلاً گرفته‌ایم و دیگر نمی‌گیریم؛ چرا به خودمان در این هوای گرم زحمت اضافه بدهیم! یک مشتری هم که نوشیدنی را باز کرده و در حال خوردن است نگاه تعجب‌آمیز مرا که می‌بیند، می‌گوید: «کرونا گرفتم حتی هموگلوبین خونم روی ۷ آمده بود و می‌گفتند زنده نمی‌مانی، اما جان سالم به‌در بردم چون مرگ و زندگی دست خداست.» او که سبد خریدش را پر از پفک، چیپس و نوشابه کرده، می‌گوید برای آخر هفته میهمان دارد چون این دو روز که محدودیت‌ها را برداشته بودند دو جا میهمانی رفته و باید پس دهد! وقتی می‌پرسم شاید ناقل باشی و به دیگران بدهی، می‌گوید:«این حرف‌ها الکی است تمام دنیا ماسک‌ها را برداشته‌اند.» چند نفر از مشتری‌ها بدون ماسک مشغول گشتزنی در بین قفسه‌ها هستند. جالب اینکه از سختگیری‌های گذشته خبری نیست. نه تبی سنجیده می‌شود و نه حتی مأموری جلوی در ایستاده تا از ورود افراد بدون ماسک جلوگیری کند و حتی یکی از مشتری‌ها در جواب اعتراض من می‌گوید: «واکسن زده‌ام نترس!» شاید باورش سخت باشد اما برخی‌ها که همین حالا هیچ اعتنایی به زدن ماسک نشان نمی‌دهند جزو دسته‌ای هستند که یکی از عزیزانشان را در این یک‌سال و چند ماه از دست داده‌اند.


پایتان که به یکی از شعب تأمین اجتماعی (شعبه ۱۸ یوسف‌آباد) باز می‌شود تازه متوجه می‌شوید که وضعیت مغازه‌ها و فروشگاه‌ها در مقایسه با اینجا زمین تا آسمان توفیر دارد. خانم جهانی که برای برقراری مستمری‌اش آمده، می‌گوید چرا باید با وجود این تعداد ارباب رجوع، کارمندان هنوز در دورکاری باشند؟ ببینید ما الان در کوچه ایستاده‌ایم و معلوم نیست کی نوبتمان شود و هیچ‌کس هم جوابگو نیست و حتی برای کوچک‌ترین سؤالی باید در صف منتظر بمانیم. تا الان دوبار آمده‌ام که ببینم جزئیات پرونده‌ام در سامانه آمده یا نه!؟ اما برای همین یک سؤال ساده باید ۳ ساعت در نوبت می‌ایستادم.»
آقای محمدی راد که به شعبه ۲۸ خیابان ستاری مراجعه کرده هم می‌گوید: «این شعبه در حالت عادی هم کارمند زیادی نداشت حالا که دورکاری می‌کنند وضع بدتر شده، درحالی که مراجعه کننده همان است که قبلاً بود! ببینید آنقدر دور خودشان پلاستیک کشیده‌اند که صدا به صدا نمی‌رسد! ما چند ساعت روی پا ایستاده‌ایم خب باید فکری برای این وضع کرد، جان ما ارزش ندارد؟!»