روزنامه اعتماد
1400/04/01
دليل كاهش مشاركت، «تاكسيدرمي» سياسي است
آيا مسابقهاي در جهان ميشناسيد كه در آن آرايش يك تيم، توسط مربي تيم حريف انجام شود؟ / گفتوگو رمز حيات جمهوريت استانتخابات رياستجمهوري 1400 به پايان رسيد.
نخست: تركيب آرا براي همه كساني كه اهل تدبرند، پيام روشني دارد. از 60 ميليون رايدهنده، حدود 18 ميليون به آقاي رييسي راي دادند و حدود 12 ميليون نيز به ايشان راي ندادند، اعم از راي به ديگران و باطله و حدود 30 ميليون هم اصلا راي ندادند: اين يعني نارضايتي و شكاف عميق در سطوح سياسي-اجتماعي.
دوم: درود خداوند بر ملت شريف ايران؛ چه آنان كه نظير آقاي مهندس موسوي با تاكيد بر كرامت و هشدار صريح، به شيوه خود زير بار تحقير تاريخي نرفتند و چه آنان كه به دعوت رهبران اصلاحطلب از جمله آقاي كروبي و خاتمي و سيد حسن و بهزاد نبوي پاسخ دادند و نارضايتي خود به تحقير را به شيوهاي ديگر ابراز داشتند و چه كساني كه به دليل مشكلات معيشتي به آقاي رضايي و قاضيزاده راي دادند و چه كساني كه به اذعان حاميان آقاي رييسي، ناراضي از وضعيت فعلي و با اميد به شرايط بهتر به آقاي رييسي راي دادند. درود بر تاجزاده و جهانگيري و پزشكيان و لاريجاني و كواكبيان و علي مطهري و محسن هاشمي و محمود صادقي و... هر يك از كساني كه به ناحق رد صلاحيت شدند و به شيوهاي كه ميتوانستند براي اصلاح اين روند سليقهاي و تحقيرآميز احراز صلاحيتها كوشيدند و نارضايتي خود را ابراز داشتند و پيش از آن ديديم كه با سيد حسن آقاي خميني و دكتر ظريف هم چه كردند. پس اگر نيك بنگريم، اكثريت قريب به اتفاق ملت شريف ايران ناراضي هستند و هر يك به نوعي نارضايتي خود را ابراز داشتهاند و حتي حاميان رييسجمهور ناراضياند. جالب آنكه حاكميت هم ناراضي است! اين نكته مهمي است كه بايد هم از سوي رهبران كشور و هم از سوي نخبگان مورد توجه قرار بگيرد. حق ملت شريف ايران نيست كه در دايره تصميمات و مدل حكمراني آقايان اينچنين در منگنه قرار بگيرند كه جز قليلي تقريبا هيچكس راضي نباشد و در معماري انتخابات هم مطلوب خود را نيابند. مجددا عرض ميشود اگر ملت ايران دامنه انتخاب بيشتري ميداشتند، حتما انتخاب ديگري ميكردند.
سوم: همانگونه كه مستحضريد، در اين انتخابات انصاف و اصول جوانمردانه رعايت نشد و كساني كه به اين ناجوانمردي تاريخي دست زدند مسوولند. چه بسيار در انتخابات گذشته در فضاي انتخابات، جانبداري از تيم داوري، فعال كردن سازمانهايي كه نبايد در سياست دخالت كنند و سوءاستفاده از بيتالمال به نفع يك نفر يا يك جريان مشاهده ميشد، اما به هر حال كانديداي هر جريان سياسي را همان جريان معرفي ميكرد. اينبار كانديداهاي يك جريان را كلا حذف كردند. هيچكس نميتواند براي ديگران كانديدا نصب كند و نامش را انتخاب بگذارد. آيا شما مسابقهاي در جهان ميشناسيد كه آرايش يك تيم توسط مربي تيم حريف انجام شود؟ فرض بگيريد مربي تيمي كه اجازه يافته با تيم اصلي وارد ميدان شود، به خود حق بدهد تمام بازيكنان اصلي تيم حريف را كنار بگذارد و حريف را مجبور كند با ذخيرههايش بازي كند و ضمنا ضعيفترين دفاع و دروازهبان را براي حريف بچيند. داور را هم از خودش بگذارد. نتيجه چه خواهد بود؟ اينگونه پيروزيها شادي و افتخار ندارد و هرگز نبايد به چنين قواعد ناجوانمردانهاي تن داد. چرا به چه دليل و به چه حقي كانديداي يك جريان سياسي را ديگران تعيين ميكنند؟ كدام انتخابات واقعي جهان را ميشناسيد كه اينگونه باشد؟ نه براي آقاي رييسي و نه هيچكس ديگر مناسب نيست، توزيع قدرت بايد از مسير منصفانه و جوانمردانه اتفاق بيفتد.
چهارم: شوراي نگهبان نتيجه عملكرد خود در صحنه انتخابات را مرور كند. تاريخچه انتخابات رياستجمهوري نشان ميدهد، با همه اعمال نظر شوراي نگهبان وقتي از سال 76 تا 96، چند گفتمان در انتخابات حضور داشته، مشاركت وسيع مردم را داشتهايم؛ به طور مثال در دوم خرداد تا 79درصد و در سال 96، حدود 73درصد گزارش شده است. انتخابات 88 را نيز 85درصد گزارش كردهاند كه البته جاي تامل دارد!
از اين روي اگر واقعا به دنبال مشاركت ملت ايران در سرنوشت خود هستيم، بايد اجازه دهيم همه گفتمانهاي ريشهدار و مورد اقبال مردم در انتخابات مشاركت داشته باشند و الا انتخابات تك گفتماني ولو با مشاركت بالا به شيوه آنچه در اروپاي شرقي گذشته شاهد بودهايم، ارزش افزوده چنداني ندارد و موجب گردش واقعي نخبگان و حاكميت مردم بر سرنوشت نخواهد شد. ضمن آنكه تقليل نظام جمهوري اسلامي از اكثريت بسيار بالا به انتخاباتي با مشاركت زير 50درصد، كارنامهاي بهشدت تاريك براي بانيان آن و عبور از همه فداكاريها و جانفشانيهايي است كه براي انقلاب اسلامي نظام جمهوري اسلامي شده است. به راستي مسووليت به حاشيه راندن اكثريت ملت ايران با كيست؟ چرا به جاي اصلاح، به رويكرد اشتباه خود، اصرار ميكنند. سالهاست با خطر تهيسازي نمادها از معناي واقعي مواجه هستيم و به تدريج بسياري از نهادها مفهوم خود را از دست دادهاند. انتخابات مفهوم دارد و نميتوان با دستكاري در مفاهيم، تفاسير شاذ از قوانين و كاربست گرايشها و عناصر حزبي در انتخابات و دخالتهاي از بالا به پايين و استصوابي و دوپينگ برخي جريانات و افراد آن را از مفهوم واقعي خارج كرد. اگر انتخابات به مفهوم واقعي آن انجام نشود از مواهب آن نيز بهرهمند نميشويم و مردم خود را در نتيجه آن سهيم نميبينند و اين از دلايل مهمي است كه بهرغم انتخابات مكرر امور اصلاح نميشود. انتخابات المپيك آزادي و فصل گردش نخبگان و تبلور اراده ملت است. اگر واقعا ميخواهيد مشكلات ملت حل شود، بگذاريد نخبگان قوي كانديدا شوند و مانعتراشي نكنيد. اگر ميخواهيد مردم پاي صندوق راي حاضر شوند اجازه دهيد بزرگان جريانات مختلف فكري همه كانديدا شوند. آنگاه ملت بيحرف و حديث خواهند آمد. نظام بايد جمهوريت را همانگونه كه در بدو انقلاب اسلامي و در شعارهاي مردم و در قانون اساسي مورد تاكيد است به رسميت بشناسد. نبايد اجازه داد كساني جمهوريت و انتخابات و توزيع قدرت از طريق خواست مردم را با «تاكسيدرمي» سياسي از محتوا خارج ساخته و به حفظ ظاهر آن بسنده كنند (يادآوري ميشود تاكسيدرمي عمل و فني است كه باطن موجودات را تهي و پوسته و ظاهرشان را حفظ و در موزهها براي نمايش ميگذارند).
پنجم: رهبران كشور، جريانات سياسي و رهبران اين جريانات از اصلاحطلبان و اصولگرايان نيز عملكرد خود را مرور كنند. هر يك از بزرگان و هر كس در اين دوران چيزي گفته و نوشته و امروز خطاي ارزيابي و تحليلهايش را ميبيند، بايد دوباره مرور كرده و خطاهاي خود را شناسايي كند. هر كس، كسي را به اشتباه انداخته يا ارزيابيهاي علمي را بيدليل زير سوال برده و شكاف و تلاطم بيجهت ايجاد كرده، دليل آن را جستوجو، براي اشتباه خود توضيح داده و عذرخواهي كند. از مشكلات كشور ما حرفهاي بيحساب است و در اين روزها حرفهاي بيحساب فراواني در كمپينهاي مختلف شنيده شد و تاسف برانگيزتر اينكه براي حرفهاي بيحساب تئوريپردازي هم شد. تئوريپردازي براي حرف بيحساب بسيار خطرناك است. همه بايد حرف حساب بزنيم. اين اول اصلاح است.
ششم: مردم شريف ايران از گروههاي سياسي و نخبه انتظار دارند، براي سعادت و رشد ملت پيوسته در تلاش باشند، چه در حاكميت و چه در بطن جامعه. چون راههاي قدرت و صندوقهاي راي را به شكل بيسابقهاي انحصاري كردهاند، نميتوان دست روي دست گذاشت و به راههاي ديگري براي اصلاح، بازگشت به جامعه و درك نياز و پاسخ به خواست مردم نينديشيد. فراموش نكنيم، بسياري از شخصيتهاي سياسي و مديران امروز به زودي بازنشسته ميشوند و در كنار كرور كرور شخصيتهايي قرار ميگيرند كه خانهنشين شدهاند. انتظار ميرود بزرگان همه جريانات فكري با همفكري جوانان فعال، براي آينده، براي رشد و تعالي فكري و براي خدمت به ملت فكري كنند. اما مهمترين ملاك، پايهگذاري هر حركتي براساس موازين علمي و ارزشهاي اخلاقي و اسلامي و خدمت و ارتباط با مردم باشد. بايد معيارها روشن باشد تا در هر صحنهاي شاهد تشتتهاي هزينهساز نباشيم و افراد براساس يك مانيفست جامع و اصول مشخص زيست اسلامي و اصلاحي بتوانند در هر شرايط تصميم واحد و منسجم بگيرند.
هفتم: خداوند ميفرمايد: وأطِيعُوا الله و رسُولهُ و لاتنازعُوا فتفْشلُوا و تذْهب رِيحُكُمْ واصْبِرُوا إِنالله مع الصابِرِين.
در اين مسير گفتوگو اولويت همگاني و چشمهايي است كه از درون آن آب حيات ميجوشد. گفتوگو حلقه مفقوده عرصه سياسي و اجتماعي ماست. گفتوگو بايد معطوف به راهحل باشد. متاسفانه بخش اعظمي از حاكميت، بزرگان سياسي و بدنه فعال جامعه ما اهل گفتوگو نيستند يا به آداب آن پايبندي نشان نميدهند. بسياري نيز توافقات را تا جايي قبول دارند كه ديدگاه ايشان تامين شوند، همچنان كه بسياري از قانون فقط براي حذف رقيب استفاده ميكنند. اين از مصايب كشور و حتي احزاب است. هر گاه سخن از گفتوگو به ميان ميآيد كه عدهاي رگ غيرتشان بلند ميشود و تصور ميكنند هدف بده بستانهاي سخيف است. به ياد ميآورم در سالهاي پس از 88 نيز هرگاه سخن از گفتوگو به ميان آمد، عدهاي مانعتراشي ميكردند. همه ما در درون و در ارتباط با ساير اركان نظام و در ارتباط با جامعه نيازمند گفتوگو هستيم. هيچكس نميتواند ميليونها ميليون ملتي را كه مثل او نميانديشند، از كشور براند يا به دريا بريزد. گفتوگو صرفا در كلابهاوس و فضاي مجازي رخ نميدهد. گفتوگو وقتي به نتيجه ميرسد كه بين فضاي كارشناسي و فضاي عمومي و بين فضاي مجازي و فضاي واقعي و بين قطبهاي علمي و اجتماعي و سياسي و اقتصادي براي تعالي انديشه و محيطزيست انساني و ملي... ارتباط منطقي برقرار شود و همه سطوح را شامل شود. كشور از ضعف گفتوگو در عرصه داخلي و بينالملل رنج ميبرد. از راههاي احياي آزادي و جمهوريت نيز همين است. قهر در عرصه سياسي و اجتماعي بلا موضوع است. حادثه انتخابات و تفاوت آرا نبايد به زمينهاي تبديل شود كه راه گفتوگو را صعبالعبورتر از گذشته كند. اي كاش رهبران همه جريانات سياسي داخلي نيز با يكديگر و همچنين حاكميت با جريانات و نخبگان براي حكمراني بهتر گفتوگو كند و نگاه از بالا به پايين را به نگاه تعاملي تغيير دهد.
هشتم: آقاي رييسي به بيش از 43 سال مديريت كشور و فرازها و فرودهاي آن بينديشند. از مصايب كشور ما در حلقه نخست بزرگان و ارايه مشاورههاي غيرعلمي و شبه علمي از سوي مشاوران به ظاهر علمي و مهمتر از آن بيتوجهي به دادههاي علمي است كه منشا تصميمات اشتباه بزرگي هم بوده است. اين مشاورههاي غلط عموما براساس منافع مشاوران و علائق رهبران ارايه ميشود و فضاي تملق و بيم از پيامدهاي مشورت نيز بر آن موثر است. بسياري از مواضع و ديدگاههاي غيركارشناسي كه از مسوولان عاليرتبه كشور و جريانات شنيده ميشود، اگر ريشهاش را جستوجو فرماييد به همين مشاورههاي غيرعلمي كارشناسان و شخصيتهاي علمي حلقه اول اين رهبران بازميگردد. اگر كشور بهدرستي هدايت و مديريت ميشد وضع كشور اينگونه نبود كه همه ناراضي باشند. به عنوان نمونه ارزيابيهاي مناقشهبرانگيزي كه از مسوولان عاليرتبه كشور نسبت به خطرات ويروس كرونا يا عوارض واكسن كرونا مشاهده شد، در پشت صحنه حتما ردپاي چند پزشك متخصص معتمد را ميتوان جستوجو كرد. پزشكاني كه به دليل ظاهر موجه علمي موجب شدند، راهبردهاي غلط و غيرعلمي در دستور كار قرار گيرد و چه بسا خسارتهاي بزرگي به مردم و كشور تحميل شود. چرا دور برويم به همين انتخابات نگاه كنيد. چند تن از رهبران حاكميت و رهبران جريانات سياسي از رفتار ملت در اين انتخابات تحليل درستي داشتند؟ اگر تحليلهاي جامعهشناسانه و ارزيابيهاي علمي و نظرسنجيهاي دقيق طي روند چند ساله مدنظر قرار ميگرفت، شايد بسياري امروز رفتار و رويكرد ديگري نشان ميدادند. انباشت اين همه نارضايتي جز در بياطلاعي و بيتوجهي به واقعيتهاي كشور رخ نميدهد. اي كاش رهبران حاكميت و رهبران جريانات سياسي به رويكردهاي خود و به پالايش مشاوراني كه يا علم را ناديده ميگيرند يا اساسا از سواد لازم برخوردار نيستند يا جوزدگي و تضاد منافع مانع ديد درست آنان ميشود، بينديشند.
نهم: آقاي رييسي ميداند كه به زودي اين سالها سپري خواهد شد، همچنانكه براي آقاي روحاني سپري شد. براي ايشان در احقاق حقوق ملت آرزوي موفقيت داريم. اي كاش ايران را براي همه ايرانيان و قانون اساسي را با همه اصولش ببينند. اجراي بيتنازل قانون اساسي بهترين راه عبور متوازن از شرايط نامتوازن امروز كشور است و اگر خدايي نكرده گرفتار جريانات خاصي كه كشور و سياست را خصوصيسازي كردهاند شود، خسارت براي ايشان و ملت خواهد بود. اگر ايشان از قانون اساسي و حقوق ملت و محرومان و مستضعفان دفاع كند، ايران اگر ظرفيتهايش آزاد شود، آيندهاي درخشان خواهد داشت. ايراني كه حكمت در حكومت حرف اول را بزند، شعبده در آن راه نداشته باشد، اخلاق، معنويت، آزادي، معيشت و آگاهي موج بزند و امنيت و حريم خصوصي محفوظ باشد و فقر و حصر و تحميل و شكاف در آن جايي نداشته باشد. منطقه و جهان به ايران افتخار كند و ايراني در ايران و جهان سربلند باشد.
از جمله راه تحقق اين امر كابينه كارآمد و اولويت دادن به مردم و خواست مردم است. چه در سياست داخلي، چه در سياست خارجي، چه در آموزش و سلامت و چه در اقتصاد و فرهنگ و چه نظام بودجهريزي و چه در ارتباط با ساير قوا و چه در تركيب كابينه و... ملاك اصلي ايشان مطالبات «مردم» باشد. رياستجمهوري را نهادي براي جمهوريت قرار دهند. چنانكه قبلا هم عرض شد، به جاي رييسجمهور، رفيق جمهور باشند.
خداوندا به مسوولان ما گوش شنوا، افق ديد، انصاف در راي، وفاداري به وعده، عمل به قانون، رفاقت با مردم و حكمت در حكومت ارزاني دار.
والسلام عليكم و رحمهالله و بركاته
سایر اخبار این روزنامه
مستقلم دولتم انقلابي است
اصلاحِ اصلاحات در دستوركار اصلاحطلبان؟
تاثير ماندگار هنرمنديكه جهاني شد
زندگي در قوطي كبريتها
آرزوهاي برباد رفته قرارداديها
تاوان فايل صوتي
ايران هيچگاه وصول به توافق را منوط به نام افراد نكرده است
دريغا تهي از تو ايران زمين
واقعيت آراي باطله
كليگويي در پرده اول
زنگ خطر نيست، خطر است
دليل كاهش مشاركت، «تاكسيدرمي» سياسي است
اروپا وجهالمصالحه منازعات