امکان تغییر در سیاست خارجی دور از انتظار است

مهدی مطهرنیا آینده‌پژوه سیاسی و اجتماعی سیاست خارجی در ایران از دالان پر‌هیاهوی تصمیم‌سازی می‌گذرد و در نهایت در چارچوب فرا‌قوه مجریه و در مرکزیت تصمیم‌گیری نظام جمهوری اسلامی ایران؛ یعنی شخص رهبری نظام به فرجام می‌رسد. این امر اکنون کاملا هویدا و توسط ایشان پس از انتشار فایل صوتی محمد‌جواد ظریف مورد تایید قرار گرفته است. لذا سیاست خارجی صرفا در قوه مجریه تبیین و تشریح نمی‌شود و حتی قوه مجریه در نظام تصمیم‌سازی در رکن نخست این معنا نیست. اگرچه در مقام اجرا دستگاه وزارت امور خارجه به عنوان دستگاه دیپلماتیک آن را رسما اجرا می‌کند اما خود وزارت امور‌خارجه هم ممزوجی از نیروهای متفاوت فراقوه مجریه در قوه مجریه هستند که در مسیر پیاده‌سازی سیاست خارجی وارد عمل می‌شوند. تغییر و تحول در مساله‌ای تحت‌عنوان سیاست خارجی در دست قوه مجریه نیست؛ بلکه در چارچوب سیاست‌های فراقوه‌مجریه به انجام می‌رسد. از این رو  باید  بگویم آنچه تحت‌عنوان سیاست خارجی در دوران بعد از روحانی گفته می‌شود تنها در سطح ادبیات و بعضی از تاکتیک‌ها و تکنیک‌ها می‌تواند تمایز ایجاد کند؛ اما تفاوتی وجود نخواهد داشت. در اینجاست که باید میان دو مفهوم تفاوت و تمایز مرز‌گذاری کنیم. معتقدم تفاوتی در سیاست خارجی ایران روی نخواهد داد اما تمایزهایی از منظر ادبیات و کاربرد واژگان و همچنین روش‌های پیاده‌سازی دستگاه دیپلماسی در نهایت احتمال وقوع دارد اما امکان تغییر در سیاست خارجی با تغییر ریاست‌جمهوری در ایران دور از انتظار است. از طرف دیگر آقای رئیسی به عنوان یکی از اصلی‌ترین نیروهای جناح اصولگرا و مصطلح به انقلابی مطرح است که به هر تقدیر در سیاست خارجی هرگونه نزدیکی به ایالات متحده آمریکا یا پذیرش قواعد بین‌المللی جبری خارج از مرزهای ملی را سازش تلقی می‌کند و به نیروهای رقیب خود در این زمینه نقدها و جهت‌گیری‌های خاصی را مطرح کرده‌اند و اکنون با به‌دست آوردن قدرت باید جوابگوی آن مواضع و نظریات و دنبال‌کننده  آن رهیافت‌هایی باشند که در پرتو آن به نقد دولت‌های پیشین در زمینه سیاست خارجی پرداخته‌اند. لذا آنچه مسجل است اینکه سیاست خارجی ایران در پرتو این تغییر و تحول  در حالت پارادوکسیکال قرار می‌گیرد. از یک طرف به هر تقدیر فشارهای بین‌المللی بر ایران  و اقتصاد ایران بسیار بالاست و اگر دولت جدید نتواند وعده‌های اقتصادی و به ویژه معیشتی را که به مردم داده است، برآورده کند و از طرف دیگر نخواهد در حوزه سیاست خارجی به بررسی دقیق‌تر و رویکردهای احتمالی معین تر و آشکارتری بپردازد باید منتظر سخت‌تر شدن  کار در این مسیر باشیم. ‌به هر تقدیر تغییر دولت در ایران به معنای تغییر در قوه‌ مجریه؛ آن هم با وجود انتخاب شخصیتی چون آقای رئیسی که دارای سابقه معینی در نظام جمهوری اسلامی نزدیک به ارکان قدرت و شخص رهبری تلقی می‌شود و قبل از این اعلام مواضعی را در جایگاه ریاست قوه قضائیه و مناصب دیگر در این قوه و سابقه‌ای مشخص را در دستگاه مدیریتی و در رفتار سیاسی خود در سال‌های پس از انقلاب و در این چهار دهه دارد؛ بر‌می‌انگیرد و بالطبع باید منتظر بود تا ببینیم چگونه با این تغییر و تحول روبه‌رو خواهند شد.  نمی‌توان گفت چون رئیس‌جمهور تنها رئیس قوه مجریه است و تاثیری در سیاست‌های کلان ندارد پس باید اثرات او را نادیده انگاشت؛ بلکه به این معناست که باید اثرات او را در جایگاه و نقش و جایگاهی که داراست مورد ارزیابی قرار داد که به نظر می‌رسد کشورهای مختلفی که با ایران لبه‌‌های ارتباطی گسترده‌ای دارند این معنا را در نظر خواهند گرفت.