کووید فرهنگی!

آفتاب یزد – یوسف خاکیان: راستش هرچه با خودم کلنجار رفتم و هرچه صبر کردم و هرچه به زمان اجازه دادم که بگذرد و بگذارد که من به عنوان یک خبرنگار زندگی عادی خودم را ادامه دهم و هیچ نگویم و هیچ ننویسم، نشد که نشد که نشد. حتی دو سه روز هم گذشت اما از همان ابتدا چیزی در درونم غلیان پیدا کرد و هر چه بیشتر به آن بی‌محلی کردم، بیشتر عذابم داد و دست آخر وقتی دید هیچ رقمه دم به تله‌اش نمی‌دهم از درونم بیرون آمد و آمد مقابلم ایستاد و با خشم یقه‌ام را گرفت و بر سرم داد کشید که: «مردک چطور می‌توانی اینقدر یخ باشی و هیچ نگویی و هیچ ننویسی و هیچ عین خیالت هم نباشد، لامصب مگر تو خبرنگار نیستی؟ مگر رسالت اطلاع‌رسانی و وظیفه واکنش نشان دادن به اتفاقاتی که پیرامونت رخ می‌دهد بر دوشت قرار نگرفته؟ پس چرا صم و بکم نشسته‌ای و هیچ نمی‌گویی و قلمت را روی کاغذها نمی‌چرخانی و حداقل عقده دل خودت را از غمی که در دلت داری بیان نمی‌کنی؟ اصلا رسالت ژورنالیستی ات به کنار، آدم که هستی، چگونه می‌توانی در مقابل چنین اتفاقی ساکت بنشینی و حتی یک جمله بیان نکنی؟...» او یقه مرا گرفته بود و مدام و خشمگینانه سرم داد می‌کشید که چرا لال مانده‌ام و هیچ نمی‌گویم. در بین حرفهایش می‌شنیدم که گفت: «لعنتی، دفنشان کردند، تمام شد، قصه شان تمام شد، اگر وجدان داری دو خط برایشان بنویس و اعلام کن که این فاجعه اگر از یاد مردم برود هرگز از یاد تاریخ نخواهد رفت»
1- یادتان هست چند روز پیش خبر غم انگیز سقوط اتوبوس حامل خبرنگاران منتشر شد و همین اتفاق باعث شد دو تن از بهترین خبرنگاران حوزه محیط زیست جان خودشان را از دست بدهند و خانواده هایشان در ماتم از دست دادن عزیزانشان سوگوار شوند و رخت سیاه به تن کنند؟
و باز هم یادتان هست که همان زمان یک کلیپ در فضای مجازی منتشر شد که
نشان می‌داد بالاترین مقام مسئول سازمان محیط زیست به دیدار چند تن از خبرنگاران آمده که مثلا به آنها دلداری بدهد و بیان کند که من هم در مصیبت از دست دادن همکارتان سوگوارم؟ یادتان هست که همان کلیپ چه ماجراهایی ایجاد کرد؟ حتما می‌دانید علت اصلی به وجود آمدن آن ماجراها چه بود؟ طرز نشستن و طرز برخورد آن مقام مسئول در مقابل افرادی که هر کدام به نوعی گرفتار اندوهی سترگ شده بودند، نه در شان رئیس یک سازمان بزرگ بود و نه در شان آن دو خبرنگاری که از دنیا رفته بودند و نه در شان بازماندگانشان. اما متاسفانه و هزاران بار شوربختانه آن برخورد بد در دل تاریخ حوزه خبر و خبررسانی ثبت و ضبط شد و همه مردم در ایران و شاید در اقصی نقاط جهان آن را دیدند و عجبا که هیچکسی بجز اهالی رسانه و البته فضای مجازی به این موضوع واکنش نشان ندادند و مقام مسئول مربوطه را حداقل با این پرسش مواجه نکردند که آقای محترم شما در سازمان متبوعتان رئیس هستید نه در بیرون از آن، در بیرون از آن سازمان شما یک شهروند معمولی به حساب می‌آیید، در مواجه شدن با آدم‌های معمولی که هر روز در کوچه و خیابان تردد می‌کنند شما رئیس سازمان محیط زیست نیستید و مانند بقیه آدمها یک شهروند کاملا عادی به حساب می‌آیید. هرچند که در مواقعی اینچنین اگر تقصیری به گردن شما باشد دیگر شهروند معمولی به حساب نمی‌آیید و مقام و منصبتان است که شما را مجاب می‌کند که مقابل مردم بنشینید و توضیح دهید که چرا در کاری که بر عهده شما بوده کوتاهی کرده‌اید و این کوتاهی شما شرایط ایجاد مشکل را برای بقیه مردم به وجود آورده است. بگذریم که در این سرزمین همیشه و همواره آن کسی که در انتهای کار، تمام تقصیرها به گردنش می‌افتد راننده نگون بخت اتوبوس است و این یعنی


همه چیز در بهترین شرایط ممکن بوده و هیچ
جای کار هیچ مشکلی نداشته و این آقای راننده بوده که بر اثر بی‌احتیاطی موجبات سقوط اتوبوس را به ته دره پدید آورده، اما آقای مقام مسئول طرز نشستن شما در مقابل خبرنگاران داغداری که خودشان در حادثه حضور داشتند و هنوز تپ تپ قلبشان به حالت نرمال برنگشته، نشان می‌دهد که گویی تاکنون در هیچ مراسم عزایی شرکت نکرده اید، پندار بینندگان آن کلیپ کوتاه این بود که شما در یکی از جلسات سازمان متبوعتان در مقابل معاونان و مدیران کل اداراتتان نشسته‌اید و «ریاست» می‌کنید. سوالی که در ذهن خیلی از مردم پس از تماشای آن کلیپ ایجاد شد این بود که این آقا چطور می‌تواند چنین مقتدرانه مقابل کسانی بنشیند و پاهایش را باز کند و دست بر کتش بزند، انگار که آمده «چاله میدان»؟ چطور می‌تواند این رفتار را مرتکب شود در حالیکه در مقابلش آدمهایی نشسته‌اند که غم و اندوهی بزرگ را در دل دارند؟ آیا آن هنگام که آنگونه بر صندلی تکیه زده بودید به این فکر نکردید که اگر مادران آن دو دختر جوان در مقابل شما نشسته بودند چه حالی می‌شدند؟ اصلا چرا راه دور برویم؟ فیلمتان منتشر شده و حتما این فیلم را خانواده عزادار آن دو گل پرپر شده (مخصوصا مادرانشان) دیده اند، چگونه می‌توانید با خودتان کنار بیایید وقتی یاد این موضوع می‌افتید؟ اصلا مگر رفتن نزد آدمهای مصیبت زده و داغدار آن هم در آن سالنی که سه چهار نفر بیشتر داخلش نبودند اینهمه خدم و حشم می‌خواهد که برداشته‌اید چندین و چند نفر را دنبال خودتان راه انداخته‌اید که مثلا دارید برای عرض تسلیت (که چه عرض کنم که رفتار شما گویای این بود که آمده‌اید برای امر تسلیت) نزد بازماندگان دو انسان درگذشته می‌روید.
2- بیش از یکسال و نیم است که کرونا آمده و نشسته بیخ گلوی همه مردم دنیا و می‌گوید: «تا خفه نشی ولت نمی‌کنم» خیلی‌ها را هم خفه کرده و هنوز و همچنان به این کارش ادامه می‌دهد. با این حال خیلی از مردم معتقدند که کرونایی وجود ندارد و این بلایی ست که خداوند برای بشر نازل کرده است. یکی از این افراد پدر من است. هربار به او می‌گویم «کمی مراعات کن»، می‌گوید: «برای چه مراعات کنم؟» می‌گویم: «برای اینکه کرونا نگیری» می‌گوید: «کرونایی وجود ندارد و این بلاست که خدا نازل کرده، دلیل فرستادن این بلا هم این است که مردم راه راست را نمی‌روند، رفتار درست را در پیش نمی‌گیرند، اصولی و منطقی و انسانی رفتار نمی‌کنند، خداوند می‌خواهد با این به قول شما «کرونا» به صورت انسان کشیده‌ای بزند و او را از خواب غفلت بیدار کند و به او بگوید که خیال نکن که حواسم بهت نیست، خوب حیالمه داری چیکار می‌کنی؟ این راهی که تو میری اون مسیری نیست که من به خاطرش تو رو آفریدم، یا آدم شو یا خودم آدمت می‌کنم».
3- این روزها وقتی اتفاقاتی را می‌بینم که در حال رخ دادنند یا حرفهای پدرم می‌افتم و با خودم می‌گویم: «مسائل علمی و پزشکی و بیماری و بهداشتی به کنار، ما هم قبول داریم که کووید 19 یک بیماری ست که به دلیل ویروس کرونا ایجاد می‌شود اما شاید واقعا پدرم راست می‌گوید و این یک بلای آسمانی ست که گریبان بشر را گرفته تا او را از خواب غفلت بیدار کند. وقتی همه ایرادات و اشکالات انکار می‌شوند و فقط راننده نگون بخت اتوبوس می‌ماند و گناهی که به گردنش می‌افتد، وقتی دو انسان بی‌گناه که برای انجام وظیفه خطیر خبرنگاری از خانه و کاشانه خودشان می‌روند و سوار اتوبوسی می‌شوند که حتی خودش حاضر نیست سوار خودش شود، وقتی مرگ می‌آید و ریحان را می‌چیند و مهشاد را در آغوش می‌گیرد و ما بی‌خبرانه دست به تعمیر اتوبوس‌های زهوار در رفته نمی‌زنیم و همچنان می‌گذاریم تا این ارابه‌های مرگ قربانی بگیرند، وقتی در مقابل سوگ ناتمام دو مادر آنگونه طلبکارانه می‌نشینیم مقابل همکاران ریحان و مهشاد، انگار که آنهایند که به ما بدهکارند، وقتی هر اتفاقی می‌افتد ما حاضر نیستیم از سمت خود استعفا که هیچ، حتی یک عذرخواهی ساده بکنیم، وقتی هزاران هزار اتفاق دیگر در این سرزمین می‌افتد و به قول معروف «ککِ» کسی هم نمی‌گزد و فردا دوباره همان آش است و همان کاسه، نباید کمی بیندیشیم که کرونا بلاست و شاید کرونای واقعی خود ماییم که باعث به وجود آمدنش شده ایم؟ این ماییم که با رفتارمان شرایط را طوری ایجاد کرده‌ایم که خداوند دست به کار شود و بلایی را نازل کند که به واسطه آن ما از خواب غفلت بیدار شویم و به جاده اصلی زندگی که همانا انسانیت در آن حرف اول را می‌زند، برگردیم.
4- «مهشاد کریمی» و «ریحان یاسینی» رفتند، چند روز پیش هم مراسم تشییع پیکرشان برگزار شد و در مقابل دیدگان همیشه سوگوار مادران داغدیده شان به خاک سپرده شدند و این یعنی دیگر این دو دختر معصوم و بیگناه به خانه برنخواهند گشت و مادران بی‌پناهشان دیگر هرگز سایه فرزندشان را بر در نخواهند دید. اما ما به عنوان کسانی که می‌توانستیم کاری انجام دهیم و ندادیم چه جوابی داریم به وجدانمان بدهیم؟ آیا نمی‌شد آن اتوبوس‌های بی‌در و پیکر را از رده خارج کرد و به جایشان اتوبوس نو آورد، اتوبوسی که در خور شان نه خبرنگار، بلکه در خور شان یک انسان باشد. اگر همین یکبار بود می‌گفتیم حادثه بوده، بی‌احتیاطی بوده، خواب راننده بوده و هزاران هزار دلیل و برهان دیگر، اما متاسفانه تا دلتان بخواهد از این اتوبوس‌ها در این مملکت وجود دارد که نوبت به نوبت می‌آیند، مسافر سوار می‌کنند و می‌روند در دره‌ای سقوط می‌کنند و عده‌ای را می‌کشند و عده‌ای را به سوگ می‌نشانند و عجیب اینکه اینهمه آدم بر اثر اتفاقات اینگونه از دنیا می‌روند و هیچکسی هیچ کاری انجام نمی‌دهد. همه نشسته‌ایم و فقط نگاه می‌کنیم و در میان اینهمه برخی که بسیار عجیب و غریب
می‌نشینند!
سخنی با سید ابراهیم
سلام جناب رئیس جمهور منتخب، من یک خبرنگارم، یک روزنامه نگار، یک ژورنالیست و شمایی که دارید این متن را می‌خوانید (امیدوارم که بخوانید) و شما شخصی هستید که مردم به او اعتماد کرده‌اند و به عنوان رئیس جمهور جدید انتخابش کرده‌اند تا 4 سال زمام امور اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، بین‌المللی و... را به دست بگیرد و کاری کند که شرایط زندگی مردم بهتر شود، کاری کند که لبخند روی لب مردم بنشیند، کاری کند که اوضاع بر وفق مراد شود، کاری کند که وقتی دست مردم در جیبشان می‌شود پولی برای بیرون آوردن و خرید کردن در آن پیدا کنند، کاری کند که فرهنگ کتاب و کتابخوانی دوباره رواج پیدا کند، کاری کند که جایگاه سرزمین ایران در عرصه بین‌المللی خوب باشد، کاری کند که تصمیم‌ها درست گرفته شوند و سیاست‌ها درست عمل کنند، کاری کند که وضعیت بهداشت و درمان بهبود یابد و مردم اینهمه گرفتاری جسمی و روحی و روانی نداشته باشند، کاری کند که نشاط و سرزندگی به میان جمعیت انسانهایی که در این اقلیم زندگی می‌کنند برگردد و بشود آنچه که سالهاست ما ملت
در به در به دنبال تحققش هستیم و تاکنون موفق نشده‌ایم به دستش بیاوریم.
آقای رئیس جمهور در هشت سال گذشته و حتی پیشتر از آن اتفاقات ریز و درشت
بسیاری رخ داده که سهم مصیبهایش بسیار زیاد بوده و سهم خوشی‌هایش بسیار اندک، هرچند که همیشه به ما مردم خنده تحویل داده‌اند و گفته‌اند شرایط خوب است و همین که دچار قحطی نشده‌ایم باید شکر کنیم. شما در آغاز راه ریاست جمهوری سرزمین ایران هستید، من به شخصه به عنوان یک خبرنگار معمولی بابت موفقیت‌تان به شما تبریک می‌گویم و امیدوارم که در انجام مسئولیت خطیری که بر عهده گرفتید پیروزمندانه عمل کنید. راستش را بخواهید پایان این نوشتار را به شما اختصاص دادم تا چند درخواست کوچک از شما داشته باشم. اول اینکه شما را به خدا وقتی می‌خواهید مسئولانی را بر سر پست و مقامی بنشانید کسانی را برگزینید که شجاعت و شهامت عذرخواهی کردن داشته باشند، افرادی را انتخاب کنید که خودشان را با مردم یکی بدانند و فکر نکنند که به خاطر مسندی که چند روزی به امانت در اختیار آنان قرار گرفته حق دارند قلدرمابانه مقابل مردم بایستند و بنشینند! از شما می‌خواهم که به عنوان یکی از معدود رئیس جمهورانی باشید که واقعا طرف مردمند و دغدغه مردم را دارند. سید ابراهیم عزیز، شما را سید ابراهیم خطاب می‌کنم چرا که هم کنیه «سید» که عقبه‌اش به رسول مکرم اسلام(ص) بر می‌گردد با شکوه است و هم نام «ابراهیم» که اسم مبارک پیامبری اولوالعزم بوده که لقبش «خلیل الرحمان» است. جناب رئیس جمهور منتخب عاجزانه خواهش می‌کنم که با نگاه تغییر در بسیاری از موارد خرد و کلان زندگی اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و سیاسی و بین‌المللی وارد میدان عمل شوید و کارها را به افراد کاردان بسپارید که اگر احیانا در طول مدت فعالیتشان خدای نکرده اتفاق بدی رخ داد با احترام مقابل مردمی بنشینند که شما را به عنوان رئیس جمهورشان برگزیده اند. از شما می‌خواهم که در تصمیم‌هایی که در طول مدت ریاست جمهوری تان
می‌گیرید فکری هم به حال کووید فرهنگی که به جان بسیاری از مردم و البته مسئولان افتاده بکنید که درجه خطرناک بودنش بسیار بیشتر از «کووید 19» ‌ای است که جان جسم مردم را می‌گیرد.