روزنامه شرق
1400/04/07
دخالت نظامی ایران دام است
گفتوگو با پیرمحمد ملازهی، کارشناس مسائل افغانستان دخالت نظامی ایران دام است روحاله نخعی: طالبان دوباره به دنبال تصرف و گسترش دامنه قدرت در افغانستان است و همسایه شرقی ایران، بار دیگر در تبوتاب جنگ و ابهام در سرنوشت خود میسوزد. گفتوگوهای سیاسی برای مشخصشدن وضعیت ظاهرا به جایی نرسیدهاند و از ایران تا آمریکا همه نظارهگر این وضعیت هستند تا ببینند چه تصمیماتی لازم است بگیرند. ضعف دولت مرکزی افغانستان نیز به مشکل اضافه کرده است. برای بررسی روند تحولات اخیر و اتفاقاتی که در آینده ممکن است در راه باشند، با پیرمحمد ملازهی، کارشناس مسائل افغانستان گفتوگو کردیم که معتقد است با ادامه این روند طالبان قدرت خود را در افغانستان بسیار افزایش میدهد؛ اما نتیجه نهایی یا سیستمی فدرال با تقسیم قدرت در قانون اساسی خواهد بود یا اینکه در نهایت، این درگیریها و نبود مصالحه کار را به تجزیه افغانستان خواهد کشاند.بعد از تمام این سالهای جنگ و درگیری و انتخابات و فعالیتها، افغانستان همچنان با مسئله طالبان به همان شکل پیشین مواجه است. چه مسیری برای عبور از این مرحله و مشکل وجود دارد؟
واقعیت این است که برای افغانستان دو راهحل بیشتر وجود ندارد؛ یا راهحل سیاسی است که اجلاس استانبول برای آن پیگیری میشد و طالبان دیگر تقریبا خود را از آن کنار کشیدهاند یا راهحل نظامی که همین است که طالبان الان در پیش گرفتهاند. ولی اینکه راهحل نظامی هم به نتیجه مطلوب طالبان منجر شود، به نظر من دربارهاش جای تردید جدی وجود دارد. درست است که به لحاظ نظامی طالبان نسبت به ارتش و نیروهای دولتی برتری دارند و هم انگیزه قویتری دارند و انگیزه جهادی دارند، هم مسلحتر و دارای آمادگی نظامی بیشتری نسبت به نیروهای نظامی دولتی هستند؛ ولی واقعیت این است که اتفاقاتی که بهتازگی پیش آمده، خیزش مردمی و مسلحشدن مردم برای دفاع از شهرهای خودشان در مناطق شیعهنشین هزاره و ازبکنشین و تاجیکنشین، دارد معادله را به وضعیت پیچیدهتری از شرایط کنونی تغییر میدهد. به این معنا که درست است که نیروهای دولتی توانشان نسبت به طالبان پایینتر است و انگیزهشان پایینتر است؛ ولی شمالیها تجربه جنگی دارند. نیروهای جهادی هستند که با اتحاد شوروی جنگیدهاند و روسها را شکست دادهاند و مقاومت کردهاند در مقابل جریانات طالبان در گذشته و اگر این اتفاق بیفتد و طالبان سعی کند که از طریق نظامی بیایند کابل را بگیرند و قدرت را قبضه کنند، به نظرم میآید که درگیر جنگی داخلی و بلندمدت خواهند شد و مردم غیرپشتون بهشدت درگیر خواهند شد که درآنصورت این جنگ داخلی از این ظرفیت هم برخوردار است که تبدیل به یک جنگ نیابتی شود و کشورهای مختلفی که برای خودشان منافعی در افغانستان قائل هستند، آنها هم در قضیه وارد میشوند و مسئله پیچیدهتر از اینکه طالبان فکر میکند، بشود. از این زاویه حتی میشود گفت که ممکن است چین و روسیه و ایران و هند از گروههای شمالی حمایت کنند و پاکستان و عربستان سعودی و امارات متحده عربی و این کشورها، از طالبان حمایت کنند و حتی ممکن است پای آمریکاییها و اروپاییها هم مجددا در حمایت از طالبان به صحنه کشیده شود که این خطرناک است و احتمال دارد افغانستان را با نوعی تجزیه ارضی روبهرو کند؛ یعنی شمالیها به این نتیجه برسند که دیگر نمیتوانند با طالبان زندگی مسالمتآمیزی داشته باشند و طالبان دنبال انحصار قدرت هستند و جایگاه آنها را که در دوران جدید به وجود آمده، همه را نادیده بگیرند؛ مثلا اینکه مذهب شیعه رسمیت پیدا کرده. درآنصورت افغانستان به دو کشور تجزیه خواهد شد، کشور خراسان به وجود خواهد آمد و کشور پشتونستان. به نظر میآید روسها هم که بدشان نمیآید منطقه حائلی بین جریان رادیکال اهل سنت با منطقه آسیای مرکزی و چچن ایجاد کنند؛ چون همه نیروهایی که الان تحت عنوان داعش در افغانستان حضور دارند، نیروهای قومی ازبک و تاجیک هستند، اویغورهای چین، نهضت اسلامی پاکستان شرقی، حزب التحریر، نهضت اسلامی تاجیکستان، نهضت اسلامی ازبکستان و نیروهای چچن که در عراق و سوریه جنگیدهاند، همه کارکشته هستند و نیروی کیفی بالایی محسوب میشوند. دراینصورت منطقه شمال دیگر زیر بار قدرت انحصاری طالبان نخواهد رفت و ممکن است دست به تجزیه افغانستان هم بزنند.
صحبتی که برخی مطرح کردهاند، این احتمال یا حتی به قول برخی به اقدام از سوی ایران نیاز دارد. به هر حال قدرتگیری طالبان امنیت ملی ایران را هم تهدید میکند. ایران چه اقدامی میتواند یا باید دراینباره انجام دهد؟ مثلا ممکن است ایران بتواند از طریق نیاز رسما وارد شود و همانطورکه با داعش مقابله کرد، با طالبان هم مقابله کند و این مسئله ادامهدار چنددههای را در مرز شرقی خودش حل کند و در غیراینصورت، ایران چه گزینههایی برای کمک به حل این مسئله دارد؟
برداشت من این است که حملاتی که طالبان دارد انجام میدهد، در نهایت به این قصد نیست که بیایند کابل را بگیرند. البته احتمالش هست؛ نه اینکه رد کنیم؛ ولی احتمال قویتر این است که میخواهند جاهایی را به تصرف دربیاورند و دولت را در موقعیت بسیار ضعیفی قرار بدهند و بعد اگر وارد مذاکره شدند، دیگر حداکثر قدرت را به دست بیاورند. الان پیشنهاد دولت این بوده که ۶۰ درصد به طالبان قدرت بدهند و ۴۰ درصد دولت مرکزی. این عملیاتی نیست و طالبان این را نمیپذیرند.
به نظرم میآید طالبان روی ۸۰ تا ۹۰ درصد سهم از قدرت فکر میکنند و ۱۰ تا ۲۰ درصد در دست دولت مرکزی؛ آنهم دولت ضعیفی که موقتی باشد. بعد اگر انتخاباتی هم برگزار شد، واقعیت این است که موقعیت طالبان بهتر از دولت کنونی است. دولت کنونی دچار تفرقه است؛ بخشی از آن با عبدالله عبدالله و تیم اوست که با اشرف غنی مشکل دارد و تیم اشرف غنی هم با عبدالله مشکل دارد. این تفرقه به قدرتگیری طالبان کمک کرده است. روحیه نظامیها را ضعیف کرده است؛ نمیتوانند مثل سابق بجنگند و هر جا طالبان حمله میکند، آنها عقبنشینی میکنند. هرچند اعلام میکنند عقبنشینی تاکتیکی است، ولی واقعیت این است که شرایط خیلی به نفع نیروهای نظامی نیست و طالبان موضع برتر را دارند.
در این فضا، دو راه برای ایران وجود دارد؛ یک، میتواند لشکر فاطمیون را وارد کند که به هر حال در سوریه جنگیدهاند و تجربه دارند و اینکه بتواند کمکهای نظامی و تسلیحاتی قوی به آنها برساند، ولی به شکل مستقیم دخالت نظامی نکند. راه دوم همان است که شما میگویید؛ دخالت نظامی کند. اما دخالت نظامی به نظر من یک خطر جدی دارد و یک دام خواهد بود برای ایرانیها که ایران را هم با آمریکا و اروپا درگیر خواهد کرد. اینطور نیست که آمریکا و اروپا اجازه بدهند ایران وارد این قضیه شود. هم با پاکستان و عربستان سعودی مشکل پیدا خواهد کرد. اگر ایران از طریق نظامی دخالت کند، ممکن است پاکستان هم از نظر نظامی دخالت کند و جنگ بین ایران، پاکستان، عربستان و کشورهای دیگر در آنجا آغاز شود. در آن صورت به نظر من ایران چیزی به دست نخواهد آورد و مشکلات بیشتری ایجاد خواهد شد. به نظر میآید ایرانیها نباید به طرف دخالت مستقیم نظامی بروند که مشکلات جدی پیدا خواهد کرد.
ولی اگر جنگ ادامه پیدا کند و جنگ داخلی دربگیرد، به هر حال تنها ایران نیست که وارد جنگ نیابتی خواهد شد، حتی روسها و کشورهای آسیای مرکزی هم هستند. به هر حال اینها هم تدوام قومی دارند. ازبکها تداوم قومیشان در افغانستان هست، همینطور تاجیکها، قرقیزها و از این طرف فارسهای ایرانی، از آن طرف پشتونها هستند که در پاکستان تداوم قومی دارند. به هر حال همه این کشورها به نوعی درگیر خواهند بود. هندوستان قطعا از شمالیها حمایت خواهد کرد. وضعیتی پیش خواهد آمد مثل زمانی که طالبان آمدند و قدرت گرفتند و دولت آقای ربانی به فیضآباد و منطقه شمال منتقل شد. در آن زمان روسیه، هند و ایران از دولت ربانی حمایت میکردند و عربستان، امارات و پاکستان از طالبان حمایت میکردند. الان شرایط تقریبا شبیه آن وضعیت است، ولی پیچیدگیهای بیشتری از آن زمان دارد. به نظر میرسد باید ایرانیها حواسشان جمع باشد. واقعا ممکن است تصمیمی بگیرند که بعد نتوانند از پسش بربیایند. درست است که ایران نیروی نظامی زبده دارد، ولی به هر حال باید حواسشان به محاسبات آمریکا و اروپا همچنین محاسبات پاکستان و هندوستان هم باشد.
یک مسئله که خودتان هم اشاره فرموید، بحث نقش و حمایت پاکستان است. در این سالهایی که طالبان به وجود آمده، موضوعی بوده که خیلی کشورهای دخیل در ماجرا از آن آسیب میدیدهاند، چرا فشاری به پاکستان اعمال نشده که از این حمایت دست بردارد؟ به هر حال هم ایران و هم آمریکا ارتباطات خودشان را با پاکستان دارند؛ چرا هیچ تعامل مثبت یا منفی، درخواست یا هشداری در کار نبوده است که پاکستان عقب بکشد و اجازه بدهد این مسئله در افغانستان حل شود؟
آمریکاییها در زمان ترامپ حداکثر فشار را آوردند. در زمانی که آمریکاییها به افغانستان حمله کرده بودند، تعهد کرده بودند در مدت 10 سال ۲۵۰ یا ۳۵۰ میلیون دلار کمک مالی به پاکستان پرداخت کنند که ترامپ جلوی آن را گرفت. آمریکاییها اواخر دوران اوباما استراتژی جدیدی طراحی کردند و بر اساس آن، پاکستان مقصر اعلام شد و از پاکستان خواستند مسئله طالبان را جمع کند. ولی واقعیت این است که پاکستان در افغانستان منافع راهبردی دارد و به این سادگیها حاضر نیست از حمایت از طالبان دست بکشد.
به نظرم ایران اهرمهای زیادی در اختیارش نیست که پاکستان را تحت فشار قرار بدهد. تنها از طریق تشویق و روابط دوستانه و این مسائل میتواند اقدام کند. اما پاکستانیها خبرهتر از این حرفها هستند. ارتش پاکستان و بخش «آیاسآی» تجربیات زیادی دارند. بازی دوگانهای که در زمان مشرف با آمریکاییها کردند، از یک طرف از آمریکاییها پول گرفتند و از طرف دیگر طالبان را تجهیز کردند و به جان سربازان آمریکایی در افغانستان انداختند. به نظر من پاکستانیها آن سیاست دوگانه را همچنان ادامه خواهند داد. به این سادگی نیست که از اهداف استراتژیکی که دارند، کوتاه بیایند.
آنها دنبال این هستند که افغانها خط دیورند را به رسمیت بشناسند. دنبال این هستند که یک خط ارتباطی از خاک پاکستان بدون مانع، گمرک و مسائلی از این دست شکل بگیرد که بتوانند با آسیای مرکزی تجارت کنند. به دنبال این هستند که به هر حال نفوذ هند در افغانستان در حدی که الان هست نباشد؛ چون احساس میکنند هندیها از دو طرف دارند پاکستان را در محاصره قرار میدهند (حضور در افغانستان و خاک خودشان). این احساس محاصرهشدگی، پاکستانیها را در واقع بهشدت کلافه کرده است؛ بنابراین پاکستان را در این چارچوب ببینید که اهدافی راهبردی دارد و از آن اهداف راهبردی نمیتواند دست بردارد. منافع ملی و امنیتیاش به این مسئله بستگی دارد.
بنابراین خیلی اهرمی در اختیار نیست. شاید اهرم قویتر را آمریکاییها دارند که در حال واردکردن فشار هستند ولی پاکستانیها توانستهاند تا حالا این فشارها را تحمل کنند و بیش از این اگر آمریکاییها فشار بیاورند، ممکن است پاکستان را از دست بدهند و پاکستان کاملا برود در کمپ چین و روسیه قرار بگیرد. در آن صورت آمریکاییها باختی در سیاست خارجیشان خواهند داشت.
تنش در افغانستان بالا گرفته و طالبان شروع به پیشروی کرده، مشابه وضعیتی که در دهه 70 و در زمان شروع به کار دولت اصلاحات، رخ داده بود. چرا دوباره بعد از ۲۴ سال به همین نقطهای رسیدیم که آن زمان داشتیم تجربه میکردیم؟
سه علت اصلی میتوان برای این موضوع برشمرد؛ یکی اینکه آمریکاییها در حال خروج از افغانستان هستند و ارزیابی طالبان این است که در این شرایط، آمریکا، نیروی هواییاش و ناتو، به شکل سابق وارد جنگ با طالبان نخواهند شد؛ بنابراین فرصت تاریخی برای طالبان است که از آن استفاده کنند و مناطق بیشتری را تصرف کنند. مسئله دوم اختلافات درون دولت کابل است. اختلافات درونی تیم عبدالله و تیم اشرف غنی سبب شده است که نیروهای نظامی نه امکانات را برای مقاومت در اختیار داشته باشند و نه انگیزه داشته باشند. طالبان به لحاظ نظامی در موضع برتر قرار گرفتهاند. مسئله سوم هم نشست مذاکرات استانبول است که آنهم به بنبست رسیده و در عمل راهحلی نتوانسته ایجاد کند و متوقف مانده است. اینها به نظرم تأثیرات زیادی در این اتفاق داشتهاند. طالبان به نظر من یک دفعه حرکت نکردهاند. از قبل این آمادگی را داشتند. اگر نگاه کنید، معمولا هرسال اینها در فصل بهار تهاجمهای گسترده خودشان را آغاز میکردهاند. امسال به دلیل مذاکراتی که صورت گرفته بود، این را به عقب انداختند ولی آمادگیشان را همچنان حفظ کردهاند. اینطور نیست که طالبان یکدفعه تصمیم گرفته باشند که حملاتشان را شروع کنند. آمادگی وجود داشته، زمان تا حالا مساعد نبوده و الان زمان مساعد است. به نظرم دارند از این زمان مساعد استفاده میکنند. درباره اینکه دهه 70 هم در آستانه تغییر دولت در ایران بود و الان هم در آستانه تغییر دولت است، شاید بشود گفت این امری تصادفی است تا برنامهریزی شده.
چشماندازی که از این صحنه میبینید چگونه است؟ این مسیر الان به چه سمتی درحال حرکت است؟ آیا به سمت افزایش دامنه قدرت و تسلط طالبان است یا راهی وجود دارد که این وضعیت کنترل شود؟ آیا به سمت جنگ ادامهدار چندینساله پیش میرویم یا حتی ممکن است آمریکا از خروج پشیمان شود و حضورش را تمدید کند؟
آقایان اشرف غنی و عبداللهعبدالله این هفته در دیدار با جو بایدن در آمریکا حضور دارند. یکی از درخواستهایشان این است که آمریکاییها درباره خروجشان از افغانستان تجدیدنظر کنند و خارج نشوند و به شکل نظامی از دولت افغانستان حمایت کنند. این درخواست آیا در دولت بایدن پذیرفته خواهد شد یا نخواهد شد؟ به نظر من بستگی دارد به مذاکراتی که پشت پرده بین روسیه و آمریکا وجود دارد، نهتنها در ارتباط با افغانستان بلکه در ارتباط با مسائل کلیتر خاورمیانه، چین، اوکراین، کریمه و جاهای دیگر، نوع نگاهی که اروپا و آمریکا به روسیه دارند، همه اینها مطرح است. دیدار پوتین و بایدن هم مسئله مهمی بود که معلوم نیست چه توافقاتی پشت پرده صورت گرفته است.
برداشت من این است که طالبان مناطق مهمی را به تصرف درمیآورند البته احتمالش هست که به سمت کابل هم بروند اما به نظر من اینکه بروند کابل را بگیرند و بعد درگیر جنگ داخلی با شمالیها شوند، این اتفاق رخ نخواهد داد. بلکه از این اهرمی میسازند که اگر مذاکرات در استانبول تجدید شد یا پیشنهاد عربستان سعودی که مذاکرات را در عربستان سعودی سازماندهی کنند، عملیاتی شد، در آنجا حداکثر قدرت را از دولت بگیرند، دولت ضعیفشدهای که دیگر توانی برای مقاومت، ندارد. طالبان میتوانند در مذاکرات نقش برتر را پیدا کنند و حداکثر قدرت را بگیرند. به نظرم میآید که این واقعبینانهتر است و پاکستانیها هم به نظرم میآید که رضایت بدهند در نهایت به اینکه طالبان کمی مواضعشان تعدیل شود در قبال گروههای قومی، ازبک، تاجیک، هزاره و آنها را هم در سطحی از قدرت بپذیرند.
اگر راهحل سیاسی به جایی برسد، احتمالا ساختار آینده افغانستان، تغییر وضعیت کنونی از یک دولت متمرکز به یک شبهفدرالی است که چهارتا منطقه قومی، منطقه شرق و جنوب که پشتوننشین هستند، دولت محلی خودشان را داشته باشند، ازبکها، تاجیکها و هزارهها هم در مناطق قومی خودشان دولت محلی داشته باشند و بعد هم قانون اساسی بهگونهای تدوین شود که هرکدام از این قومیتها با توجه به وزن سیاسی، قومی و جمعیتیشان سهم مشخصی در قانون اساسی از قدرت دولت مرکزی هم داشته باشند. این چیزی است که محتملتر است تا اینکه طالبان بخواهند به زور مثل سابق بیایند قدرت را بگیرند و همه نیروها را حذف کنند. چون شرایط متفاوتتر است و خود طالبان هم مقداری تجربه کسب کرده و سیاسی شدهاند. به نظرم میتوانند مواضعشان را تعدیل کنند، بقیه قومیتها را هم بپذیرند در سطحی، هرچند موضع مسلط خودشان را در قدرت خواهند داشت ولی دیگران را بپذیرند و شرایط را برنگردانند به امارت اسلامی کاملی که در ذهنشان هست.
اگر این اتفاق بیفتد، شاید بشود یک راهحل سیاسی پیدا کرد، در غیر این صورت گزینه دیگر جنگ داخلی است و نهایتش تجزیه افغانستان.
سایر اخبار این روزنامه
محرمانه؛ حتیمجلسیها
هفتمین قاضیالقضات کیست
دخالت نظامی ایران دام است
دولت از دادن وعدههای غیرعملی در سفرهای استانی پرهیز کرد
مقصر چه کسی است؟
رد صلاحیت از ریاستجمهوری تا سازمان نظام پزشکی
پیشگویی دوستان یا رمال مشهدی؟
هر نیمساعت یک مرگ و دهها میلیارد تومان خسارت
روایت جنجالی یک انتخاب
حوادثی که اجتنابپذیرند
طرح جامع مدیریت شهری از چاله به چاه؟
پشتیبانی از حقوق فردی و اجتماعی
سیاستمدار بهشتی