روزنامه جوان
1400/04/08
یکی از سران ساواک درباره او میگفت این جوان ۲ مغز دارد!
سرویس تاریخ جوان آنلاین: از چهلمین سالروز شهادت مبارز نامدار انقلاب اسلامی و جهان اسلام، شهید حجتالاسلام والمسلمین محمد منتظری عبور کردیم. او در فراگیر شدن اندیشه نهضت اسلامی و ارتباط با دیگر جنبشهای آزادیبخش جهان، نقشی مهم داشت، که همچنان جا دارد تا در تاریخنگاری انقلاب، مورد توجه و مداقهای ویژه قرار گیرد. در مقال پیآمده، چهار روایت از تکاپوی پیگیر آن جهادگر پرآوازه، مورد بازخوانی تحلیلی قرار گرفته است. مستندات این نوشتار، برگرفته از گفت و شنودهای این قلم میباشد. امید آنکه محققان و عموم علاقهمندان را، مفید و مقبول آید.در رازداری مبارزاتی، استاد بود!
حجتالاسلام والمسلمین سیدمحمود دعایی، در زمره چهرههایی است که با شهید محمد منتظری، در فرآیند مبارزات نهضت اسلامی در ایران و عراق، آشنایی و ارتباط یافته است. او خلوص، صراحت و احاطه آن مبارز خستگیناپذیر را، ستودنی یافته و در تبیین این خصال، خاطراتی به قرار ذیل دارد: «اولین تصویری که از شهید محمد منتظری، در ذهن من و هر کسی که او را دیده بود بر جای میماند، کلاه و عبای او بود! او هنوز معمم نشده بود و در زندان، توسط مرحوم آیتالله طالقانی معمم شد. این را ما در بیرون از زندان مطلع شدیم. ظاهراً اولین دستگیری ایشان هم، به دنبال سر دادن شعار در یکی از اجتماعات مذهبی تهران اتفاق افتاده بود. یکی از ویژگیهای برجسته آن بزرگوار- که همیشه برای من جالب مینمود- این بود که به شکل توأمان، سادهترین و سختترین کارهای مبارزاتی را انجام میداد و در این باره، همیشه آمادگی داشت. محمد حتی از انجام کارهایی مثل توزیع تراکت و چسباندن عکس حضرت امام خمینی به در و دیوارها و شیشهها، ابایی نداشت و در عین حال که دشوارترین کارها، از جمله برگزاری جلسات مبارزاتی و بسیج شخصیتها و کار روی افراد و جذب نیرو و از همه مهمتر درگیری با رژیم شاه و افشاگری در مورد مخالفان را انجام میداد، سادهترین امور را نیز به عهده میگرفت! کار او در این عرصه، سهل و ممتنع به نظر میرسید! هر چه از عمر مبارزاتی او بیشتر میگذشت، به کار تشکیلاتی علاقه بیشتری پیدا میکرد. از ویژگیهایی که به طور ویژه در امر مبارزه سیاسی بسیار مهم است، توداری و خودداری از افشای مسائل مبارزاتی است که محمد بهشدت از این ویژگی برخوردار بود و حتی میتوان گفت استاد این کار بود! او به سادگی به کسی اعتماد نمیکرد و حواسش کاملاً جمع بود. در دورهای، بنده با یک هسته انتشاراتی در حوزه علمیه قم- که نشریه ماهانه بعثت را به شکلی مخفی چاپ میکرد- همکاری میکردم و عامل تهیه و تکثیر آن بودم. من در ساعت معینی که مرحوم آیتالله منتظری خودش در منزل تنها بود، این نشریه را برای ایشان میبردم. محمد ظاهراً از همان ابتدا از این موضوع خبر داشت، اما حتی تا همین اواخر که در نجف بودیم، چیزی در این باره بروز نداد! وقتی خودش به من گفت که از قضیه خبر داشته، باورم نمیشد! نکته دیگری که در این باره به خاطر دارم، مربوط به مقطعی است که من به عراق رفتم و توانستم در آنجا، امکاناتی را برای تبلیغات فراهم کنم. در آن دوره توسط یکی از طلبههای اصفهانی- که به نجف میآمد و برمیگشت- برای محمد پیام فرستادم که میتواند از این امکانات استفاده کند. مدتها گذشت و جوابی از محمد نیامد، تا اینکه بالاخره روزی یک نامه جاسازیشده در جلد کتاب، از او به دستم رسید که در آن، از من انتقاد کرده بود: باید با دقت و لحاظ همه جوانب کار کنید، فرستادن پیام شفاهی برای من کار درستی نبود، هرچند که واسطه به ظاهر روحانی و متدین است، اما نباید به ظاهر افراد اکتفا کرد، چون این احتمال وجود دارد که هر کسی، روزی عوض شود و آنگاه شما نمیتوانید اطلاعاتی را که به او دادهاید، باز پسگیرید! نباید به میزان پایبندیهای سنتی افراد تکیه کنید!... محمد شیوههای اصولی و تشکیلاتی مبارزه را، به همه ما یاد میداد و ما را ملزم به رعایت آنها میکرد. از دیگر ویژگیهای محمد، آزادگی و آزاداندیشی او بود. من بارها شاهد گفتوگوی او با پدرش بودم، که در عین حال که بهشدت احترام پدر را حفظ میکرد، اما بدون واهمه و خیلی صریح افکارش را بیان میکرد. او از وجود این صفت در دیگر دوستانش نیز، خرسند میشد. یادم هست علاقهمندان به امام خمینی و دوستانی که به نحوی به مبارزه اعتقاد داشتند، از فعالیتهای دارالتبلیغ اسلامی و مطرح شدن برنامههای رفرمیستی آن نگران بودند. یک بار به اتفاق برخی دوستان، به ملاقات مرحوم آیتالله طالقانی، شهید محمد منتظری و استاد محمدجواد حجتی کرمانی و برخی دیگر- که در زندان بودند- رفتم و تأسف شدید طلاب مبارز حوزه را از نزدیک شدن اعضای نهضت آزادی به دارالتبلیغ، به آقای طالقانی و دوستان ابراز کردم. آقای مجتبی کرمانی از همراهان، از اینکه من قدری با آقای طالقانی خشن صحبت کردم نگران شد، ولی محمد خیلی هم راضی بود که ما پیام حوزه علمیه قم را با صراحت و صمیمیت بیان کردهایم. او چنین روحیهای داشت. علاوه بر این، در زندگی بسیار سادهزیست و زاهد بود و این بر جذابیت او میافزود».
در یک بازجویی، به او ۱۰۰ سیلی زده بودند!
زندهیاد دکتر ابراهیم اسرافیلیان، به لحاظ زاده شدن در شهر نجفآباد و نیز معلمیِ شهید محمد منتظری در دورهای از حیات او، خاطراتی شنیدنی درباره وی و تبارش داشت. وی در یک گفت و شنود، درباره ویژگیهای شخصیتهایی مبارزاتی آن مجاهد دیرین، چنین آورده است: «نیروی حیرتانگیز او در کادرسازی، همیشه مرا شگفتزده میکرد! او حتی وقتی زندگی مخفی هم داشت، نیروهای بااستعداد را در شهرها و کشورهای مختلف جمع و مبارزه را، به مدد آنها در هر مکانی شکل میداد. محمد تا پایان عمر هم، همین خصلت را داشت. کمی قبل از شهادتش، داشت طرحی را پیاده میکرد که حدود صد نفر را، برای کار در وزارت خارجه آموزش بدهد! قرار بود در زمینه آموزش زبان انگلیسی، به او کمک کنم. یا در این باره میتوان به پایهگذاری سپاه پاسداران اشاره کرد. هنوز سه روز بیشتر از پیروزی انقلاب نگذشته بود که من به مدرسه رفاه رفتم و دیدم دارد برای تشکیل سپاه مردمی، برنامهریزی میکند. مقر خودش را هم پادگان باغشاه قرار داده بود. میخواست از همه شهرستانها، از میان افسران و درجهدارانی که با آموزش نظامی آشنا هستند، عدهای را انتخاب کند که هر کدام در شهر خود، تشکلی را ایجاد کنند. متأسفانه با کارشکنیهای متعدد روبهرو شد و در ادامه هم برخی کسانی که انجام این کار را به عهده گرفتند، شایستگی انجام آن را نداشتند. او واقعاً برای به ثمر رساندن مبارزات و اعتلای اسلام، سر از پا نمیشناخت. ویژگی دیگر او، زیرکی و هوش سرشار و شمّ سیاسی بسیار قوی بود. او اولین کسی بود که خطر دولت بازرگان و افرادی، چون امیرانتظام را، هشدار داد. خاطرم هست آیتالله منتظری درباره او میگفت محمد از همان روزهای اولی که سازمان مجاهدین خلق تشکیل شد و جزواتش به دست او رسید، گفت این سازمان تحت تأثیر مارکسیسم است و نهایتاً هم مارکسیست خواهد شد!... مقاومت او در برابر شکنجهها و دشواریها هم، که بین مبارزان ضربالمثل بود! سرهنگ مولوی، از سران ساواک، درباره او میگفت این جوان دو تا مغز دارد وگرنه هر کس دیگری این شکنجهها را میدید، تسلیم میشد! بعدها شنیدم که در یک بازجویی، صد سیلی به او زده بودند، اما او همچنان مقاومت کرده بود. پایداری عجیبی داشت».
طی یک روز، دوبار از نجف به بغداد میرفت و برمیگشت!
شهید محمد منتظری پس از آزاد شدن از زندان، از ایران خارج شد و فعالیتهای گسترده خویش را، در مقیاس خاورمیانه و با اقامت در شهر نجف، آغاز کرد. او در این دوره به حلقه اطرافیان امام خمینی در این شهر پیوست و در میان آنان، شور و تحرکی مضاعف آفرید. زندهیاد حجتالاسلام والمسلمین سیدرضا برقعی مدرس از دوستان او در نجف، شمهای از خاطرات آن دوره را، اینگونه بیان داشته است: «شهید محمد منتظری در نجف، با اسم سمیعی فعالیت میکرد و فقط با طلاب ایرانی سروکار نداشت، بلکه با بحرینیها، سوریها، لبنانیها، فلسطینیها و حتی انقلابیون ظفار در اریتره هم رابطه داشت! یکی از نکات مهم حضور محمد در نجف، این بود که با آمدن او، حنای برخی از دوستان مدعی رنگ باخت و اختلافات آنها هم از بین رفت! شهید محمد منتظری در عین حال که بهشدت مشغول فعالیتهای سیاسی بود، در سر و سامان دادن به زندگی افراد هم، نقش مؤثری داشت. علاوه بر این برنامههایی نظیر برگزاری اردو و گردش و بردن افراد به کوفه را هم، در دستور کار داشت و به هر نحوی سعی میکرد در افراد نشاط و تحرک ایجاد کند. محمد به کار تشکیلاتی، بسیار اعتقاد داشت. او در راه مبارزه، هیچ کاری را دون شأن خودش نمیدانست. همیشه هم کیفی پر از اعلامیه، جزوه و کتاب همراهش بود که آنها را به افراد مختلف میداد. محمد معتقد بود همه جوانان، قابلیت قبول مسئولیتهای مختلف را دارند و فقط باید آنها را آموزش داد و تربیت کرد. به همین دلیل هم خودش در تربیت نوجوانان و جوانان، بیوقفه تلاش میکرد و در جلسات خصوصی، به آنها آموزش سیاسی میداد. برای او ملیت اهمیت نداشت، بلکه با هر برادر مسلمانی از هر کشوری، ارتباط برقرار و آنها را سازماندهی میکرد. عده زیادی از مجاهدان افغانی، بحرینی و سایر کشورهای عربی، در واقع دستپرورده او بودند و با دیکتاتورهای کشورهای خود، مبارزه میکردند. محمد چندین برابر جسم خود، انرژی داشت و هرگز اظهار خستگی نمیکرد! گاهی برای ملاقاتهای مختلف در طی یک روز، دوبار از نجف به بغداد میرفت و برمیگشت! هیچ وقت به فکر سر و شکل و لباس خود نبود. بسیار صداقت داشت و ریاکاری ذرهای در او راه نداشت. یکبار به خاطر حمایت از دکتر شیبانی، در جبهه الوطنیه الفلسطینیه بغداد، اعتصاب غذا کرد. او از قبل، اندکی کسالت داشت و بسیار ضعیف شده بود، اما حتی حاضر نمیشد یک قرص تقویتی هم بخورد و وقتی هم که به او میگفتی که قدری خود را تقویت کن، به شدت ناراحت میشد! همیشه میگفت باید با افراد، با منطق قوی برخورد کرد. چپیها خیلی از دستش عصبانی میشدند، ولی او با منطق خلع سلاحشان میکرد. شرح صدر و تحمل عجیبی داشت و همه کس را تحمل میکرد. من کمتر کسی را، اینقدر با تحمل دیده بودم. رفتار بسیار بیتکلفی داشت. همیشه آخر شبها به خانه من میآمد و صبح خیلی زود، دنبال کارهایش میرفت و کمترین زحمتی برای ما نداشت. همسرم صبح که رختخواب جمعشده را میدید، میفهمید که محمد به خانه ما آمده است، چون همیشه رختخوابش را جمع میکرد و سر جایش میگذاشت. بسیار باعاطفه و مهربان بود و فرزندان من، او را مثل پدرشان دوست داشتند. همیشه میگفت گل بیخار خداست! اگر کسی چند صفت منفی داشت، در او به دنبال صفات مثبتش بگردید... بسیار بااخلاص و صادق بود. هرگز ندیدم که سختی مبارزه، او را دلسرد و مأیوس کند. فوقالعاده شجاع و در ابراز عقیده، رک و صریحاللهجه بود. موضعگیریهای او در برابر بعضی از اعضای شورای انقلاب، دولت موقت و بنیصدر، شجاعت و صراحت کمنظیرش را نشان میدهد. یکبار به او گفتم وجود تو برای این انقلاب ضروری است، ولی تو با این موضعگیریهای تند و صریح، همه دوستانت را از دست دادهای! جواب داد: خط امریکا در انقلاب ایران نفوذ کرده و اگر غفلت کنیم، این انقلاب به سرنوشت نهضتهای قبلی دچار خواهد شد، باید به هر قیمتی که شده، جلوی این خط انحرافی ایستاد و این کار جز با ایثار و فداکاری ممکن نیست، فدا شدن من در مقابل افشای این خط و حفظ انقلاب، ذرهای ارزش ندارد. بالاخره همه متوجه خواهند شد که دغدغه من چیست؟... غرض اینکه درک صحیح، تیزهوشی، اخلاص، شجاعت و مقاومت او، مثالزدنی بود».
حمایت از نهضتهای آزادیبخش، علت درگیری وی با ملیگرایان
حجتالاسلام والمسلمین سیدصادق موسوی شیرازی، در عداد دوستان و یاران شهید محمد منتظری در دوران پیش و پس از پیروزی انقلاب اسلامی به شمار میرود. وی در باب ریشههای اختلاق و درگیری او با جریان موسوم به ملیگرا و نیز متولیان دولت موقت، معتقد است: «شهید محمد منتظرى (همانطور که حضرت امام خمینی نیز، در پیامشان بیان نمودند) همه هم و غمش، بُعد اسلامى و جهانى انقلاب اسلامی بود و در این نکته با افرادى که معتقد بودند ما باید به پیروزى خود اکتفا کنیم و با دیگران کارى نداشته باشیم، شدیداً اختلاف عقیده داشت. او مىگفت همانطور که لبنان در مسیر مبارزه به ما کمک کرد، لازم است ما هم پس از پیروزى در کشورمان، به این کشور براى پیشبرد اهداف اسلامی و آزادیبخش خود کمک کنیم یا مثلاً به فلسطین که خود آواره است و با کمک غذایى سازمان ملل زندگى خود را فقیرانه مىگذراند، اما در ابعاد مختلف به جوانان ایرانى براى مبارزه با رژیم شاه کمک میکرد، بر انقلاب ایران است که دین خود را به مردم و مبارزان فلسطین ادا کند و همچنین دیگر مجموعههاى مبارز در سراسر جهان اسلام و حتى در سایر کشورهاى دنیا. او بارها در این باره، با ملىگراها و کوتهنظران درگیر مىشد. چون که آنها هزینه آنچنانى براى نهضت و انقلاب اسلامی نکرده بودند و از همکارىهاى نیروهاى مبارز از کشورهاى دیگر و تأثیر آنان در به پیروزى رسیدن انقلاب در ایران بىاطلاع بودند، با او همدلی نمیکردند! با این حال هم حضرت امام (رضوانالله علیه) و هم مقام معظم رهبرى- که آن وقت معاون وزیر دفاع بودند- و هم مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی- که معاون وزیر کشور بودند- با شهید محمد منتظرى، کاملاً همنظر و همراه بودند و هر کدام در محدوده خود و نیز با قدرت تصمیمگیرى در شوراى انقلاب، امکانات لازم را در اختیار محمد منتظرى قرار مىدادند. مثلاً براى اعزام به لبنان، مرحوم آقاى هاشمى تهیه گذرنامهها را تضمین نموده و مقام معظم رهبرى وسایل شخصى لازم براى تمامى رزمندگان عازم به لبنان را متکفل شده بودند ولى بر اثر فشار کشورهاى مرتجع منطقه و موافقت ملىگرایان بُزدل در داخل، متأسفانه دولت لبنان فضاى این کشور را بر هواپیمایى که آماده اعزام شده بود، بست و در نتیجه برنامه متوقف شد! با این همه همان جوانهاى پُرشور، از راه دیگر به لبنان آمدند و در اردوگاههاى فلسطینى، تعلیمات لازم جهت مقابله با رژیم صهیونى را آموختند. چون آن زمان هنوز نیروهاى سپاه، در مرحله سازماندهى خود بودند و امکان کمک تعلیماتى آنچنانى که امروز دارند را نداشتند ولى پس از دوران جنگ با رژیم صدام، نیروهاى رزمى ایران، چه سپاه و چه بسیج و حتى نیروهاى وابسته به ارتش، تجربیات فراوان و بسیار ارزشمندى را کسب نمودند. امروز نیروهاى مقاومت فلسطین علیه صهیونیستهاى جنایتکار، از تجربیات ایران بهرهگیرى مىکنند، همچنین مجاهدان لبنانى از بدو تأسیس حزبالله تا امروز، از تجارب جمهورى اسلامى استفاده میکنند و در سوریه نیز، سردار شهید قاسم سلیمانى تجربیات سپاه را به آنجا منتقل نمود و توانست توطئه استکبار و صهیونیستها و کشورهاى مزدور عرب را، شکست دهد. در یمن نیز انصارالله با پشتیبانى جمهورى اسلامى، توانسته در مقابل متحدان خبیث عربستان و کشورهاى همسو با او، آنهم با امکانات بىحد و حساب کشورهاى استکبار جهانى و در رأس آنها امریکا، ایستادگى کند. امروز میبینیم که این عربستان سعودى است، که مکرر درخواست دارد آتشبس برقرار شود، چون مبارزان یمنى عمق خاک عربستان را هدف قرار مىدهند و شکستهای پی در پى را، به مزدوران سعودى و همسویانش تحمیل میکنند. نمونههاى دیگر هم وجود دارد که بیان نام همه آنها، در مجال اندک این گفتوشنود نمیگنجد. به هر روی، نگاه و روحیه شهید محمد منتظرى، به واقع اسلامى بود و خود را محدود به مرزهایى که توسط استعمارگران ترسیم شده نمىکرد و امت اسلامى را، امت واحده مىدانست و در نظر او، سرزمین اسلامى را باید با یک چشم نگاه کرد و هر مسلمانى در هر جا، در قبال همه برادرانش وظیفه دارد. متأسفانه در داخل، خیلىها نمىخواهند از تجارب گذشته استفاده و باور کنند که طبیعت ابرقدرتها استعمارى و دژخیمانه است، لذا در هیچ زمانى نمىتوان به آنان اعتماد نمود و اگر کسى خیال کند که گرگ مىتواند روزى طبیعت درنده خود را تغییر دهد، حتماً باید در سلامت عقل او شک کرد! اما این بدین معنا نیست که ما دور خود حصار بکشیم و با ملتها و دولتهاى دیگر دشمنى کنیم، بلکه جهانى بودن دین مبین اسلام و مکتب اهل بیت (ع)، ایجاب میکند که براى بیان حقایق و ترویج این مکتب، با همه انسانها در ارتباط باشیم، تا بتوانیم در حیطه زندگی آنها به تبلیغ بپردازیم».
سایر اخبار این روزنامه
آقای رئیسی اعتماد مردم را زنده کرد
آقای روحانی از کدام توافق سخن میگوید
تلسکوپ ایرانی، فخر ملی پروژههای علمی کشور
جلسه فوری برای مدیریت صفهای طولانی واکسیناسیون سالمندان
جلسهای برای پایان خوش
حشدالشعبی: از امریکا انتقام میگیریم
نگاه بایدن: برجام بدون لغو تحریم!
المپیک و المپیکی سیری چند؟!
یکی از سران ساواک درباره او میگفت این جوان ۲ مغز دارد!
سهمخواهی یا مشورت چالش دولت سیزدهم مقابل مشتاقان خدمت!
داستان حیرتآور فقر و تباهی در «قتل بهخاطر فلاسک چای»!