آب‌تنی قطارها

لیلا مهداد| بوی نم همه‌جا پیچیده. بوی رطوبتی که عطر شوینده‌ها را به خود گرفته. سوله‌ای بزرگ که چَشم‌ها به سختی می‌توانند انتهای آن را بکاوند. بُرس‌های غول‌پیکر همه‌جا هستند؛ آماده به خدمت. اینجا میله‌های آهنی قواعد را مشخص می‌کنند. میله‌های تیره رنگ غول‌آسا ردیف شده‌اند در دوطرف سوله. میله‌هایی که به واگن‌ها دستور می‌دهند چطور با دماغه وارد لاین شوند. میله‌هایی هم، رنگ زرد و تعدادی‌ هم، رنگ قرمز به خود گرفته‌اند؛ هر دو طرف تا انتها. میله‌هایی در نقش چراغ‌های اخطار. اخطار به راهبران قطارها برای رفتن به مرکز شست‌وشو. اینجا مترو واش است؛ جای دنجی برای واگن‌های متروی شهری. جایی که در کنار بُرس‌های غول‌پیکر و میله‌های غول‌آسا، مردان چَکمه‌پوش و دستکش به دست را هم می‌بیند. مردانی که سال‌هاست مشغول تمیزی‌اند.

3 ساعت زمان برای شستن
دوده تونل‌ها نشسته بر جان‌شان. رَد دست‌ها روی شیشه‌ها هست. صندلی‌ها هوس تمیزی کرده‌اند. کاغذهای مچاله‌شده، آدامس‌های رها، بطری‌های خالی آب‌معدنی‌ها و بسته‌هایی که روزی بیسکویت و کیک را دوره کرده‌ بودند، هم هستند.آمده‌اند تا رنگ‌وروی تمیزی به خود بگیرند و دوباره جولان بدهند در سرزمین زیرشهری. باید از تونل بخار گذشت تا بعد نوبت بُرس‌ها برسد. بُرس‌هایی که به نوبت ایستاده‌اند برای انجام وظیفه. آب‌پاش‌ها هم هستند برای نونوار کردن واگن‌هایی که گرد شهر نشسته بر تن‌شان. کار بُرس‌ها، تونل بخار و … که تمام شود، نوبت مردان چکمه‌پوش است. چشم می‌دوزند میان واگن‌ها؛ جست‌وجویی دقیق میان صندلی‌ها. دستمال‌های آماده به خدمت شوینده‌ها را به جان می‌خرند تا شیشه‌ها برق بیفتند تا گردی روی صندلی‌ها نماند. تا مبادا  آدامسی پنهانی دور از چشم آنها ماندگار نشود روی صندلی یا گوشه‌ای دور از چشم‌ها. بیست‌وچهار ساعته کار می‌کنند؛ صبح تا شب در حال شستن و تمیزکاری‌اند. «قطاری پنج روز یک بار می‌آید، قطار دیگری 15 روز یک‌بار.» میانه بالاست. با ته‌ریشی که به صورت گندمی‌اش می‌آید. «شیفتی کار می‌کنیم.» روزی 6 قطار شاید هم بیشتر سهم‌شان شود. «صبح تا شب داریم می‌شوریم.» سال‌هاست آمدن و رفتن قطارها را به تماشا می‌نشیند؛ با همان چشمان مهربان و لبخندی که بخشی از صورتش شده. «بعضی قطارها یک‌ساعته شسته می‌شوند، اما بعضی‌ها دو ساعت و گاهی سه ساعت زمان می‌برد شستن‌شان.»

هر 30لیتر ؛ 55 تا 60 رام قطار
برج شیشه‌ای مَقَر «محمدرضا»ست از همان سال 80 که مسئول مترو واش پایانه صادقیه شد؛ اتاقکی بلوری یا همان اتاق کنترل. ليسانس حمل‌ونقل شهری و ترافيک خوانده و حالا در 43سالگی، پدر بودن را مزمزه می‌کند. کارش را با شركت بهره‌برداری متروی تهران و حومه شروع کرده. «اوایل کارم در شركت بهره‌برداری مترو در امور ايستگاه‌ها و سير و حركت بود.»ساکنان برج شیشه‌ای، اپراتورهای دستگاه مترو واش هستند. آدم‌هایی که در مرکز فرمان کنترل مسیر قطار را به عهده می‌گیرند. «درواقع دريافت قطار در مترو واش انجام می‌گيرد.» قطاری که گذرش اینجا بیفتد باید 5-7کیلومتر سرعت داشته باشد؛ نه بیشتر نه کمتر. دکمه استارت که بخورد، سنسورهای قطار توسط راهبر چک می‌شود. بُرس‌ها به کار می‌افتند تا 5دقیقه‌ای قطار شسته شود. «همزمان مواد شوينده داخل منبع دترجنت وارد و مواد مخلوط می‌شوند.» مواد شوینده مورد تأیید که قرار نیست به بدنه و مخصوصا پلاستیک‌های دور شیشه آسیب بزنند. «با هر 30لیتر مواد شوینده 55 تا 60 رام قطار شسته می‌شود.»

معضل، خط‌های روی بدنه
قطار که از تونل بخار و آب و مواد شوینده گذر کند، می‌رسد به دست کارگران. هر 6 کارگر برای یک قطار. 6 نفر موظف به تَرشویی؛ بدنه قطار، شيشه‌ها و صندلی‌ها و هر آنچه مسافران  با آن سروكار دارند. «کاری که دو تا سه ساعت زمان می‌‎برد.» سه شیفت کار برای اینکه قطاری کثیف نماند. شیفت‌هایی که دوتا شده‌اند، یعنی عده‌ای که از 6 صبح پای کار می‌آیند تا 14 بعدازظهر و گروهی که از ساعت 14 کارشان شروع می‌شود تا 22 شب. «جمعا پنج رام قطار ترشويی می‌شود.» هر قطار هفتگی یک‌بار گذرش به مترو واش می‌افتد. قطارهایی که گذرشان به تعمیرگاه بیفتد، شاید 10روز یک‌بار نظافت شوند. «هفته‌‌ای یک بار تَرشویی هم می‌شوند.» نظافت قطارها خلاصه نمی‌شود به بدنه و شیشه و صندلی‌ها. هر سه هفته یک‌بار نوبت موتورشویی است.



و اما نظافت واگن‌ها. نظافت واگن‌ها و دردسرهایی که آدامس‌ها درست می‌کنند؛ آدامس‌های چسبیده به در و دیوار واگن‌ها. «معضل ما در شست‌وشوی قطارهاست. بايد با اسپری و كاردک از بين بروند.» دردسر آدمس‌ها که تمام شود، نوبت به خط‌هایی است که کفش مسافران به جا می‌گذارند. «معضل ديگر خط‌هايی است كه مسافران با پا حين ورود قطار به ايستگاه به بدنه قطار وارد می‌كنند.» خط‌هایی که با سرسختی دو ساعت زمان می‌برند تا محو شوند؛ سیاهی‌ کف کفش مسافرانی که کار اضافه می‌کنند. «بارها درخواست كردیم تصوير يا فيلمی در مانيتورهای ايستگاه‌ها برای فرهنگ‌سازی در اين زمينه به نمايش درآيد.»

كاش بشود جای بهتری کار کنیم
تابستان‌ها گرما دمار از روزگارشان درمی‌آورد و در زمستان سرمابلای جان‌شان است. «قبلا سيستم گرمايشی نصب كردند، اما هيچ وقت گرم نشد.» سروکله پاییز و بعد زمستان که پیدا شود، دیوارهای سیمانی سوله تصمیم می‌گیرند سرما را به جان بخرند. نم و رطوبت مترو واش هم کار می‌کند تا زمستان برای کارکنان مترو واش سخت‌تر بگذرد. لک‌های قدیمی شیشه‌ها دردسر دیگر کارکنان مترو واش‌هاست. لکه‌هایی که در مقابل مواد شوینده مقاوم شده‌اند و دوست ندارند دست از سر شیشه‌ها بردارند. «چندین‌بار آمده‌اند و نگاه کردند، اما هنوز این مشکل حل نشده.» هفت سالی است «سلیمان» کار در مترو را انتخاب کرده؛ کار اصلی‌اش سرویس روی سکوهاست. «بعضی از همکاران به مواد شوینده حساسیت پیدا کرده‌اند.»  «عبدالمهدی» هم 10سالی است عمرش را پای قطارهای زیرزمین گذاشته؛ هم در مترو واش کار می‌کند و هم تکنیسین دستگاه است. ليسانس مكانيک مترو دارد. سروکارش با خرابی دستگاه‌هاست. «دستگاه‌های ما بيشتر چينی‌اند. دینام و پمپ در دسترس هستند.» و اما درددل عبدالمهدی و همکارانش؛ «بیشتر ما لیسانس داریم. كاش بشود، جای بهتری کار کنیم.»