مطالبه داغداران در سالگرد حادثه «سینای اطهر» از دستگاه قضا

امروز سالگرد حادثه آتش‌سوزی کلینیک سینای اطهر است؛ حادثه‌ای که شامگاه دهم تیرماه سال گذشته به خاطر سهل‌انگاری مدیران و مؤسسان کلینیک، جان ۱۹ نفر از جمله پزشک، پرستار و کادر درمانی آن ساختمان را گرفت و عده‌ای را هم مجروح و روانه بیمارستان کرد.
به گزارش «جوان» در آستانه سالگرد این عزیزان، بنا بود مراسم یادبودی در همان محل حادثه برگزار شود. این مراسم غروب سه‌شنبه برگزار شد و حوالی ساعت ۷ بود که خانواده قربانیان در حالی که عکس عزیزانشان را به همراه گل و شمع در دست داشتند به آنجا آمدند. مقابل ساختمان چند تاج گل گذاشته شده و روی یک میز گرد تندیس‌هایی از جان‌باختگان این حادثه چیده شده بود. این تندیس‌ها اهدایی مسئولان کلینیک نبود، آن‌ها را شوهر یکی از قربانیان این حادثه خانم دکتر فهیمه رحمانی ساخته و به آن مراسم آورده بود. هوا رو به تاریکی می‌رفت و شعله‌های شمع که بین گل‌های پرپر شده چیده شده بود در آن تاریکی فضا، روشنای محفل بود. در آن فضای مملو از غم و اندوه حین قرائت زیارت عاشورا صدای ضجه پدران و مادران طوری بلند شد که دل همه حاضران را شکست و از چشمان آن‌ها هم اشک بارید. روی ساختمان در حالی که هنوز آثار سوختگی نمایان و دورش حصار کشیده شده بود، بنر تصاویر جانباختگان نصب بود. کنار آن هم یک بنر دیگر رویش نوشته شده بود: «تلاش خانواده‌های داغدار برای تحقق اهدافمان در جهت عدم تکرار فاجعه‌ای مشابه»، روی بنر دیگر نصب شده هم نوشته شده بود: «با گذشت یک سال از حادثه دلخراش آتش‌سوزی کلینیک سینا اطهر و با پیگیری مکرر خانواده‌ها هنوز هیچ نتیجه‌ای حاصل نشده است. لطفاً مراجع قضایی با پیگیری پرونده مسببان این حادثه را به اشد مجازات برسانند» زیر این بنر هم همان خانواده‌های مطالبه‌گر با چشم گریان ایستاده بودند.
پرونده پس از یک سال در مرحله کارشناسی است!
محمدرضا زمانی‌علویجه، وکیل خانواده اولیای دم گفت: «در این پرونده هیئت ۱۱نفره کارشناسان رسمی دادگستری در ۳۶۰‌صفحه اعلام نظر کرده‌اند. در فصل‌سوم این گزارش به ابعاد چرایی وقوع حادثه پرداخته شده که طبق نظر هیئت کارشناسی توضیحات لازم داده شده است. هیئت کارشناسی عوامل زیادی از جمله عدم رعایت اصول و موازین ایمنی در جانمایی، طراحی و اجرای سازه و ساختمان و جابه‌جایی بدون رعایت موازین ایمنی اتاق سانترال گاز اکسیژن از زیرزمین به حیاط، نبود سیستم‌های اعلام و اطفای آتش‌سوزی در ساختمان، عدم رعایت ضوابط قانونی در اعطای پروانه بهره‌برداری و مجوز هر سه مرکز توسط وزارت بهداشت و امهال و سهل‌انگاری شهرداری منطقه یک در نحوه بهره‌برداری و گسترش بدون ضابطه فضای این مراکز را در توسعه ابعاد حادثه دخیل دانسته است.»


وکیل پرونده افزود: «براساس نظر هیئت کارشناسی ۱۷‌سازمان، وزارتخانه و شخص حقیقی و حقوقی مقصر شناخته شده‌اند که عبارتند از: هیئت مؤسسان کلینیک، هیئت مدیره و مدیرعامل کلینیک، مسئول تأسیسات کلینیک، پیمانکار شارژ و تست سیلندر‌ها و پیمانکار تأمین‌کننده اکسیژن، مسئولان فنی، مدیر مؤسسه تصویربرداری سینای اطهر، وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی با محوریت معاونت درمان آن وزارتخانه، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی و معاونت درمان آن، ساختار مدیریت شهری متشکل از شهرداری منطقه یک، شهرداری تهران، آتش‌نشانی و شورای شهر تهران، معاونت امور عمرانی وزارت کشور، معاونت ساختمان و مسکن وزارت راه و شهرسازی، شرکت‌های بیمه و بیمه مرکزی، معاونت نظارت بر اجرای استاندارد سازمان ملی استاندارد و سازمان اورژانس تهران و وزارت کار.»
زمانی گفت: «در این پرونده متهمان که بیشتر آن‌ها پزشک هستند به اتهام عدم رعایت مقررات و نظامات دولتی و مسائل ایمنی منجر به قتل غیرعمدی ۱۹ نفر ۵/۶۶ درصد و سازمان و ارگان‌های دیگر ۵/۳۳‌درصد مقصر شناخته شدند.»
وی در ادامه گفت: «خانواده‌های اولیای‌دم نسبت به این نظر کارشناسی اعتراض کردند و معتقدند مدیرعامل و صاحب کلینیک، مقصران اصلی حادثه‌اند و این میزان تقصیر برای آن‌ها بسیار کم است. بعد از این اعتراض، پرونده با گذشت یک سال از آن حادثه در حالی که دو معاون شهردار نیز برکنار شدند، همچنان در مرحله کارشناسی شعبه ۱۱ بازپرسی دادسرای جنایی در حال تحقیقات است.»
مادر پرستو مهرعلی
کوچک‌ترین جانباخته کلینیک سینای اطهر دختری اهل شیراز به نام پرستو مهرعلی بود. پرستو ۲۱ سال سن داشت و دو ماه قبل از حادثه به عنوان تکنسین اتاق عمل در آن کلینیک مشغول کار شده بود. مادرش درباره حادثه به خبرنگار ما گفت: «پرستو بعد از قبولی در دانشگاه به تهران آمد و مشغول تحصیل شد. او بعد از اتمام دوره کارآموزی در بیمارستان‌های دولتی در کلینیک مشغول کار شد. پرستو خیلی زرنگ و باهوش بود و با معدل بالا در دانشگاه‌های مشهد و شیراز در رشته پزشکی قبول شد، اما به این رشته علاقه بیشتری داشت، به همین خاطر به تهران آمد و در این رشته مشغول تحصیل شد.»
مادر پرستو با بغض ادامه داد: «آن شب یکی از بستگان ما در بیمارستان شیان عمل داشت و قرار بود پرستو در اتاق عمل بالای سرش باشد، به همین خاطر می‌خواست ساعت ۴ بعدازظهر کلینیک را ترک کند، اما خانم کیا به او اجازه نداد تا اینکه حوالی ساعت ۹ کلینیک آتش گرفت و ما از طریق تلویزیون متوجه حادثه شدیم.»
مادر پرستو گفت: «دختر اولم در انگلستان مشغول تحصیل بود و قرار بود پرستو هم به آنجا برود. دو خواهر خیلی به هم علاقه‌مند بودند. حدود یک سال قبل پرستو با خواهرش برای انجام کاری حوالی شهرری رفته بود. وقتی برگشتند دختر اولم می‌گفت اخلاق پرستو خیلی عوض شده است، چون وقتی با او در خیابان راه می‌رفتم به کوچه‌ای رسیدیم که به اسم شهیدی مزین شده بود و پرستو با دیدن اسم شهید حالت خاصی به او دست داد. دخترم در حادثه سینای اطهر مثل یک شهید از دنیا رفت و برای همیشه خاموش شد. پرستو شبانه‌روز درس می‌خواند و هیچ تفریحی نکرده بود و کوچک‌ترین فردی بود که در آن حادثه جانش را از دست داد.»
مقصران را تا ابد نمی‌بخشم
مادر پرستو ادامه داد: «آن شب دخترم و دیگر جانباختگان به خاطر قصور رئیس کلینیک، دکتر رازی و هیئت مدیره کلینیک جانشان را از دست دادند. طمع آن‌ها باعث شد حتی پول یک عمل را برای خرید سیستم اطفای حریق هزینه نکنند. بعد از این حادثه حتی یکبار هم با ما تماس نگرفتند و از یک دلجویی ساده هم دریغ کردند و من هیچ وقت آن‌ها را نمی‌بخشم. مرگ دختران ما حتی از سقوط هواپیما هم بدتر بود. آن‌ها میان دود و خاکستر سوختند و ذره ذره جان دادند. از آن حادثه به بعد حتی یک شب هم خواب راحت نداشته‌ام و هنوز وحشت‌زده از خواب بیدار می‌شوم و به این فکر می‌کنم که دخترم چطور دلخراش جان داد و میان دود خفه شد. از وزارت بهداشت گلایه داریم، چرا به یک ساختمان مسکونی مجوز کلینیک داده شد و بعد از این حادثه به درخواست ما که ابطال دائمی پروانه کلینیک بود، بهایی داده نشد و پروانه کلینیک تنها دو سال ابطال شد. ما از دستگاه قضا درخواست داریم به خاطر قتل ۱۹ نفر که شامل ۱۵ پزشک و پرستار، دو بیمار و دو نیروی خدمه بود مقصران را به اشد مجازات برساند.»
حرف آخر
«در همه سال‌های تحصیلی پرستو، هر روز او را به مدرسه می‌بردم و می‌آوردم تا حتی یک دود سیگار هم او را اذیت نکند. عاقبت بعد از سال‌ها زحمت و تلاش او با خروار‌ها دود و خاکستر جان داد. قبول دارم مثل یک شهید از دنیا رفت، اما روح و جان من هم با او سوخت و رفت. پرستو در بهشت فاطمه شیراز آرام گرفت، اما جامعه خیلی ارزان نیرو‌های توانمندی مثل پرستو را از دست داد. الان امیدم به دستگاه قضایی است که حق آن‌ها را از مقصران بگیرد.»
پدر لیلا عیوضی‌خانی
لیلا عیوضی‌خانی متخصص بیهوشی و متولد ۷۸ بود. او یک سالی می‌شد که در کلینیک مشغول کار بود. قرار بود دو هفته دیگر مراسم عقدکنانش باشد، اما به جای لباس عروسی کفن‌پوش شد.
پدرش آقای علی عیوض‌خانی در مصاحبه با خبرنگار ما از رابطه عاطفی با دخترش سخن گفت و ادامه داد: «من عاشق دخترم بودم. چند سال قبل از ازدواج روزی از خدا خواستم دختری زیبا و زرنگ به من ببخشد و من هم قول دادم در تربیتش کم نگذارم. این اتفاق افتاد و لیلا اولین فرزندی بود که خدا به ما هدیه داد. من با نان کارگری او را بزرگ کردم و هیچ چیز برای او کم نگذاشتم. دخترم از بچگی آرزوی دکتر شدن داشت تا اینکه در دانشگاه شهید بهشتی تهران قبول و شهریور ۹۸ فارغ التحصیل شد.»
او از خاطرات روز‌های دانشجویی دخترش نیز گفت: «لیلا شب‌ها تا صبح درس می‌خواند و من هم پا به پای او می‌نشستم. گاهی خوابش می‌برد، اما دلم نمی‌آمد او را بیدار کنم. یک بار مهمان داشتیم و او نمی‌توانست درس بخواند، به همین خاطر از من خواست به پشت بام برود. زمستان بود و برف و باران می‌آمد، به همین خاطر در پشت بام چادر مسافرتی زدم تا لیلا زیر آن درسش را بخواند. او با این سختی درس خواند و حتی یک بار هم کلاس و معلم خصوصی نداشت.»
شب حادثه
آن شب حوالی ساعت ۵/۸ بود که تماس گرفت و خواست دنبالش بروم و این آخرین تماس دخترم بود. وقتی مقابل کلینیک رسیدم، دیدم ساختمان آتش گرفته است. می‌خواستم بالا بروم ولی امکانش نبود. وقتی مأمور آتش‌نشانی را دیدم زانویم را زمین زدم و پیراهنش را گرفتم و گفتم به دادم برسید، بچه‌ام اینجا کار می‌کرد. او مرا بالا برد و از دور نگاه کردم، اما دخترم در کمد حبس شده بود. بیشتر قربانیان این حادثه دختر بودند و سن کمی داشتند ولی باغیرت بودند چراکه همگی می‌توانستند فرار کنند و خودشان را نجات دهند، اما به خاطر احیای بیماران ماندند و سوختند.
دلتنگی‌های پدر در فراق دختر
پدر لیلا که اشک می‌ریخت، از دلتنگی‌هایش گفت: «از مرگ فرزندم یک سال گذشته است ولی هنوز هم دم غروب برایم جهنم است. دختر دیگرم و پسرم خواب آشفته دارند، به طوری که گاهی شب‌ها بلند می‌شوند و فریاد می‌کشند. آن‌ها را آرام می‌کنم و خودم به پشت بام پناه می‌برم.»
او ادامه داد: «به خاطر شیوع کرونا خواستم سرکار نرود. قبول کرد، اما روزی گفت بابا عذاب وجدان دارم، فکری برایم کن. جوابی نداشتم و راضی شدم کارش را ادامه دهد. لیلا کارت اهدای عضو هم گرفته بود. وقتی آن را به من نشان داد اهمیتی ندادم، اما او با شوق گفت پدر نمی‌دانی چه لذتی دارد، بمیری و اعضای بدنت را اهدا کنند. روزی که جسد لیلا در پزشکی قانونی بود، امضا دادم، اگر امکان اهدای عضو بود اعضای بدنش اهدا شود.
مقصران حادثه در محضر خدا چه جوابی دارند؟! با این همه دلتنگی تا حالا یک مسئول از طرف وزارت بهداشت یا دانشگاه نه تماسی گرفته و نه دلجویی کرده است. فقط همان روز‌های اول چند نماینده مجلس از طرف دکتر قالیباف آمدند. دخترم راهیان نور رفته بود و وقتی برگشت فیلمی نشانم داد که پای برهنه روی خاک‌های شلمچه راه می‌رفت. گفتم چرا پابرهنه راه رفتی؟ گفت روی آن خاک خون افرادی ریخته شده که برای کشور و آرمان‌ها جان داده‌اند. من سال‌ها در بسیج بودم و با اعتقاد به بسیج و بسیجی فرزندم را بزرگ کردم. لیلای من هم خونش را پای آرمانش داد و اعتقاد دارم اگر هستی‌مان را در راه ولایت و کشور فدا کنیم گلایه ندارد ولی در این حادثه وقتی می‌بینم مسببان آن با رشوه به خون فرزندانمان دهن‌کجی می‌کنند قلبم درد می‌گیرد.
بعد از حادثه مقام معظم رهبری پیام تسلیت دادند، سپس ایشان به آیت‌الله رئیسی هم دستور دادند در رسیدگی به این پرونده تسریع شود، اما یک سال گذشته و هنوز اتفاقی نیفتاده است. قلبم به درد می‌آید وقتی می‌بینم مقصران در جایی دیگر کلینیک زده‌اند و بی‌دردسر مشغول کار هستند! امید دارم این پرونده به جایی ختم شود که دیگر خانواده‌ای شاهد این نوع سهل‌انگاری نباشد و عزیزی از دست ندهد.»
گلایه دیگر خانواده‌ها
شبنم دیبایی‌فر، تکنسین اتاق عمل کلینیک بود که در آن حادثه جانش را از دست داد. پدرش در مصاحبه‌ای که دی ماه سال گذشته داشت، با گلایه از مسئولان گفت: «آن روز وقتی نگاهم به بعضی از مسئولان حاضر افتاد، متوجه شدم در حال گرفتن سلفی هستند! درست لحظه‌ای که دخترم جان داده بود و دیگر جوان‌ها در حال جان دادن بودند.» او در آخر گفت: «باید رأی کارشناسان در حدی باشد که دیگر شاهد این قبیل اتفاقات برای امثال شبنم و شبنم‌ها نباشیم. امیدوارم گذشت زمان باعث کمرنگ شدن این حادثه و فرصتی برای مقصران نشود.»
مرگ در روز تولد
فاطمه اعلایی معروف به آیدا هم به عنوان کارشناس بیهوشی در آن کلینیک مشغول کار بود. او ۲۳ سال سن داشت که روز تولدش در آن حادثه جان باخت و آسمانی شد. پدر آیدا هم قبلاً در مصاحبه‌ای درباره گلایه‌اش گفته بود: «قرار بود دخترم به انگلیس برود که به خاطر کرونا امکان سفر فراهم نشد. من برای پیشرفت او خیلی هزینه کردم. اگر الان جوان معتاد تحویل جامعه می‌دادم سرزنش می‌شدم، اما با تحویل یک فرزند پزشک به جامعه یک سؤال دارم و آن اینکه چرا اینقدر ارزان و به خاطر سهل‌انگاری او را پرپر کردید؟ حالا در جایگاهی هستم که من باید سرزنشتان کنم.»
پدر آیدا از بی‌توجهی به جان‌هایی که آسان از دست می‌ر‌ود، گفته بود: «با همه قصور و کوتاهی‌ها تنها یک سؤال دارم و اینکه شما پزشکان بی‌مسئولیتی که هنوز هم در کلینیک‌های دیگر مشغول فعالیت هستید، انسانیت‌تان کجاست؟ شما از یک شاخه گل بر سر مزار فرزندانمان هم دریغ کردید؟ حضرت آقا پیام تسلیت دادند ولی شما به خودتان اجازه ندادید، حتی یک تسلیت به ما بگویید. من در بین این خانواده‌ها افرادی را می‌شناسم که فرزندشان نان‌آور خانه بودند. با این اتفاق آن‌ها در هزینه‌های زندگی به مشکل خورده‌اند. شما که از سادگی جوان‌ها سوءاستفاده کردید و آن‌ها را بیمه نکردید. اصلاً آن‌ها را می‌شناسید؟ تنها خواسته ما اشد مجازات است.»