اکنون، دولت سیزدهم!

بابک قرائی مقدم- انتخابات ریاست جمهوری در ایران ۲۸ خرداد ماه ۱۴۰۰ برگزار شد و همانطور که انتظار می‌رفت سید ابراهیم رئیسی با رای حدود ۱۸میلیون نفر در کمتر از ۲۴ساعت، به عنوان پیروز انتخابات معرفی گردید. اتفاق عجیبی رخ نداد. اصلاح گرایان و معتدلیون نتوانستند در مورد عبدالناصر همتی به اجماع برسند. تنها حدود ۱۰درصد از افرادی که در سال ۹۶ به نامزد آن‌ها (حسن روحانی) رای داده بودند، به عبدالناصر همتی رای دادند و حدود ۵۲٪ از واجدین شرایط در این انتخابات شرکت نکردند. بنا بر آمار رسمی حدود ۴میلیون نفر در انتخابات مذکور رای باطله دادند که بعد از آرای سید ابراهیم رئیسی، بیشترین آمار به حساب می‌آید! اما به راستی چرا این بار اصلاح‌طلبان و اعتدال گرایان نتوانستند
رای دهندگان معمول خود را راضی کنند به نامزدی رای دهند که تعداد
قابل توجهی از گروههای اصلاح‌طلب در روزهای پایانی از وی حمایت کردند؟
آیا اگر افرادی چون علی لاریجانی، اسحاق جهانگیری یا حتی


محمد جواد ظریف اجازه احراز صلاحیت برای انتخابات مذکور می‌یافتند، این به معنای پیروزی قطعی اصلاح‌طلبان و اعتدالیون در انتخابات مذکور
بود؟ بدون شک اگر دلیل ریزش آرای طرفداران این طرز تفکر را بخواهیم در دوره‌ای از ریاست جمهوری آقای روحانی دنبال کنیم، آن را باید در دوره دوم ریاست جمهوری ایشان پیگیری نمود. کمی پس از انتخاب مجدد آقای روحانی در دوره دوم، دونالد ترامپ از برجام خارج شد و تحریم‌های کمرشکن بر کشور تحمیل گردید. قیمت‌ها و تورم به طرز وحشتناکی بالا رفت. قیمت ارز، طلا، خودرو، مسکن و بسیاری از شاخص‌های اقتصادی در طول چهار سال دوم ریاست جمهوری آقای روحانی حتی تا ده برابر نیز بالا رفت. تحریم‌های کمرشکن اقتصادی ایالات متحده کم بود، بیماری کرونا و رکود اقتصادی ناشی از آن هم برای دولت آقای روحانی نیز اضافه شد.
> به قول معروف: گل بود به سبزه نیز آراسته شد!
دولت روحانی سه بحران مهم را در مواجهه با مردم تجربه کرد. اعتراضات دیماه ۱۳۹۶ که از شهر مشهد و استان خراسان شروع شد و به سرعت، بسیاری از شهرهای کشور را در بر گرفت. این اعتراضات در ابتدا با دلایل اقتصادی آغاز شد و با شعارهای ساختار شکنانه حکومتی ادامه یافت. در آبان ۱۳۹۸ نیز موج جدیدی از اعتراضات، متعاقب افزایش قیمت بنزین در بسیاری از شهرهای کشور رخ داد که منجر به کشته شدن تعدادی از شهروندان و نیروهای امنیتی، همچنین تخریب اموال عمومی و زندانی شدن جمعی از معترضان گردید. اینها زخمهای غیرقابل جبرانی برای جمع کثیری از شهروندانی بود که با شعار آزادی‌های مدنی به دولت حسن روحانی رای داده بودند. آیا ممکن بود در این شرایط، جمع کثیری از شهروندان را به رای دادن تشویق کرد؟ خیر! در ۱۳ دیماه ۱۳۹۸ سردار قاسم سلیمانی فرمانده نامدار نیروی قدس سپاه هنگام خروج از فرودگاه بغداد توسط نیروهای آمریکائی با فرمان مستقیم دونالد ترامپ ترور شد. ایران و آمریکا بیش از هر زمان دیگر در آستانه یک جنگ تمام عیار قرار گرفتند. متعاقب آن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پایگاه عین الاسد مربوط به نیروهای آمریکائی را هدف حمله قرار داد. نیروهای آمریکائی پیش از حمله به پایگاه مذکور از طریق کشور عراق، خبردار شده و توانسته بودند جان سربازان خود را نجات دهند. اما متاسفانه در همان زمان، پدافند موشکی سپاه پاسداران به ظن حمله نیروهای آمریکائی، با دو شلیک پیاپی، هواپیمای اوکراینی که از مقصد تهران به کی‌یف پرواز خود را آغاز کرده بود، در استان تهران مورد هدف قرار داد. همه ۱۷۶ سرنشین این هواپیما که اکثرا ایرانی بودند جان باختند.
> فاجعه‌ای دیگر برای مردمی دردمند!
آرای سید ابراهیم رئیسی در سال ۱۳۹۶ حدود ۱۶ میلیون بود. یعنی کمی کمتر از ۲ میلیون رای وی در سال ۱۴۰۰. بدون شک وضع وخیم اقتصادی چند سال گذشته و البته تبلیغات انتخاباتی ایشان به صورت گسترده، می‌تواند توجیه خوبی برای افزایش آرای ایشان باشد. اما تاثیر نظر آن جمعیت انبوه که در این انتخابات شرکت نکرد یا با رای باطله به استقبال این انتخاب رفت، چه خواهد بود؟ ایران کشوری وسیع با اقوام و فرهنگهای متفاوت است. در طول سالهای اخیر توانائی نظامی ایران و نفوذ آن در منطقه خاورمیانه به طرز چشمگیری افزایش یافته است. از طرفی ایران با مشکلات بسیار بزرگی دست در گریبان است. فقر، بحران آب و دشمنان منطقه‌ای پرنفوذ که از هیچ کاری برای ضربه زدن به آن دریغ نمی‌کنند. دولت بعدی فرصتی تاریخی را در اختیار دارد. احتمال زیادی وجود دارد که برجام احیا شود و ایالات متحده مجبور به بازگشت به تعهدات خود و اجرای قطعنامه ۲۲۳۱ شود. کاهش چشمگیر آرای اصلاح‌طلبان و اعتدالیون، علیرغم جفاهایی که بر نامزدهای آنان در طول روند انتخابات صورت گرفت، نشان داد که مردم عقد اخوتی با هیچ گروه و دسته‌ای نبسته اند. دولت بعدی باید از فرصت بوجود آمده و امکان لغو تحریم‌های کمرشکن ایالات متحده در قبال ایران، نهایت استفاده را ببرد و به تلاش وسیع جهت بهبود وضعیت معاش مردم بپردازد. از فرصت سوزی‌های و اشتباهات گذشته دولتها، چه دولت آقای روحانی و چه دولت احمدی‌نژاد که مسبب بسیاری از گرفتاریهای ایران در شورای امنیت گردید، درس گرفته و اشتباهات گذشته آن‌ها را تکرار نکند. مردم دیگر نفسی برای تحمل رنج‌ها ندارند. باید به داد این ملت دردمند رسید. ناراحتی عده‌ای چشمگیر در داخل ایران پس از شکست ترامپ، یعنی کسی که در طول سالهای قبل از آن، بیشترین فشارها را چه از لحاظ اقتصادی و چه سیاسی بر حکومت و به تبع آن، ملت ایران بوجود می‌آورد، می‌تواند هشدار بسیار جدی برای مسئولین آینده کشور باشد. این بار دیگر بهانه‌ای برای اختلاف در درون حاکمیت وجود ندارد. دولت، مجلس و شوراهای شهر و روستاها، همگی در دست یک گروه و دسته است که ادعا می‌کردند در دهه‌های گذشته، کشور به خوبی اداره نگردیده است.
> حال، این گوی و این میدان!
آن ۱۸ میلیون رای‌دهنده به آقای رئیسی و این بیش از ۸۰ میلیون جمعیت ایران منتظرند تا ببینند چگونه ایران می‌تواند در سالهای آینده کشوری قدرتمند و بدون فقر و فساد وحشتناک شود. دولت جدید و مجلس نباید آزادی‌های نهادینه شده مردم را در طول سالهای آینده کاهش دهد. آن‌ها نباید فراموش کنند که آن اکثریت خاموش اگر وارد میدان نشدند، به دلیل‌عدم توانائی دولت اعتدال گرا
برای تحقق وعده‌هایش بوده است. همین که درصدی قابل توجه در انتخابات شرکت نکردند و تعداد قابل توجهی، رای باطله به صندوق‌های رای ریختند، می‌تواند هشداری باشد برای دولت آینده که گرفتار غرور نباشد و خاضعانه در برابر خواست مردم که همان
از بین بردن فقر و فساد، همچنین داشتن آزادی‌های نهادینه شده در طول دهه‌های گذشته است، سر خم کند.