داستان همسایه ساطور به‌دست!

 به‌تازگی یکی از روزنامه‌نگاران در یکی از شبکه‌های اجتماعی، ماجرای خود با همسایه‌اش را تعریف کرده است؛ همسایه‌ای که از مشکلات روانی رنج می‌برده و دچار توهم بوده است. این اتفاق را بهانه‌ای کردیم برای مرور چند نکته که باید در زمان ارتباط با افراد درگیر اختلالات روان‌پزشکی و به ویژه دارای توهم و هذیان در نظر داشته باشیم. اما بگذارید پیش از پرداختن به این نکات، بخش‌هایی از این ماجرای چند ماهه‌ واقعی را با هم مرور کنیم.      شروع‌ماجرا از ندادن سهم شارژ ساختمان داستان همسایه‌ای که ابتدا به دلیل ندادن سهم شارژ ساختمان، نویسنده تا حدی با او آشنا می‌شود و چون مدیر ساختمان شده بوده، برای او پشت در یادداشتی می‌گذارد...ادامه ماجرا را می خوانیم: «می‌خوام یه داستان ترسناک واقعی تعریف کنم... خردادماهی بود اوایل دهه90. رسیدم خونه و دیدم یکی تو تاریکی منتظرمه؛ لخت با ساطوری تو دستش. اسم این آقا، نصیری بود، همسایه طبقه پایینی. بذارید داستان رو از اول بگم. قصه من و نصیری از پنج ماه قبل از این واقعه شروع شده بود.» رفتار و منش آقای نصیری در ساختمان عجیب بوده، شب‌ها از خانه او صدای دعوا و داد و فریاد می‌آمده و بر اساس این صداها مشخص شده بوده که این فرد مواد هم مصرف می‌کند. با گذشت زمان اما مشکلات این فرد پشت در آپارتمان او باقی نمی‌ماند و همسایه‌ها هم درگیر می‌شوند.    مواجهه با توهمات آقای نصیری که بیمار است کم‌کم دچار بدبینی بیمارگونه به همسایه خود می‌شود. «... تا ساعت ۱۲ شب، همین‌طور صدای پاش رو از پشت‌بوم می‌شنیدم. سرمای زمستون بود. رفتم سراغش و گفتم بیا پایین یخ زدی. پرسید خانم بزاززادگان می‌شناسی؟ گفتم نه. هار هار خندید. گفتم یخ زدی! با زور آوردمش توی خونه خودم. پتویی روش انداختم و لیوان چای رو دادم دستش. دیدم چشم می‌چرخونه به اطراف خونه. - دنبال چیزی می‌گردی؟ + اومد تو خونه تو. - کی؟ + خودت می‌دونی. این جاست‌. گفتم ببین خونه رو. همه‌جا رو گشت. دیدم داره لای کتاب‌ها رو می‌گرده. پرسیدم یعنی لای کتاب‌ها قایم شده؟ + خیلی چموشه. ترسیدم. نصف شبی با یکی تو خونه‌ام که لخت داره لای کتاب‌ها دنبال آدم می‌گرده!    نمایشی برای دفاع از خود وقتی رفتارهای تهدید‌آمیز آقای نصیری ادامه‌دار می‌شود، همسایه طبقه چهارم یک روز به صورتی آنی، برای دفاع از خود تصمیمی می‌گیرد. «... وقتی فهمیدم به طبقه سوم رسیده، فندک گاز رو برداشتم و از خونه بیرون اومدم. هنوز تو خونه‌اش نرفته بود که شروع کردم به بلند حرف زدن، انگار با کسی تلفنی حرف می‌زنم. - نه فقط چهار تا برام مونده. من که پول یه خشاب کامل رو بهت دادم. بازم می‌ریزم برات، دو تا خشاب برام بیار؛ و ترق‌ترق ماشه فندک گاز رو چکوندم که یعنی خشاب جا می‌ذارم. فندک گاز رو پشت کمرم لای شلوارم گذاشتم و از پله‌ها پایین اومدم ... . از کنارش که رد می‌شدم، بلند سلامی کردم و او هم مؤدب جواب داد. پیرهن رو از جلو کشیدم تا برجستگی فندک گاز رو پشت شلوارم ببینه. همین‌طور خشکش زده بود.»    من از تو ترسی ندارم طبق تجربه، نویسنده به این نتیجه می‌رسد که لازم است طوری رفتار کند که انگار نترسیده است.«وقتی به خونه می‌اومدم با گام‌های محکم و پرسروصدا از پله‌ها بالا می‌رفتم تا بدونه هیچ ترسی ازش ندارم. البته باید قواعدی رو هم رعایت می‌کردم؛ قدم‌ها باید با ضرباهنگ یکسان می‌بود تا توهمش رشد نکنه؛ تا فکر نکنه که تو طبقه‌ای واستادم، با کسی ساخت‌وپاخت کردم و هر چیز دیگه.»    و پایان داستان در نهایت یک روز سر و کله مادر آقای نصیری پیدا می‌شود. با هماهنگی مادر از بیمارستان روان‌پزشکی برای فرد پذیرش گرفته و با کمک پلیس او به بیمارستان منتقل می‌شود. و در آخر مشخص می‌شود: «این قصه تموم شد. فقط این رو بگم که بعدش فهمیدم تمام مغازه‌های اطراف و همسایه‌ها ازش شاکی بودن ولی هیچ‌کس هیچ‌کاری نمی‌کرد. همه مثل من فقط تحمل می‌کردن و جرئت کاری رو نداشتیم.»    4 نکته‌ برای رفتار با مبتلایان به اختلال توهم  ارتباط نزدیک داشتن با بیماران روانی که تحت درمان نیستند، کار آسانی نیست. همین موضوع هم باعث می‌شود تا بسیاری از ما به دلیل استرسی که پیدا می‌کنیم، گاهی رفتارهایی را در پیش بگیریم که حتی اوضاع را بدتر می‌کند. در ادامه به چهار نکته که لازم است درخصوص افرادی که توهم و هذیان دارند، در نظر داشته باشیم، اشاره می‌کنیم.  با توهم‌های فردهمراهی نکنید اما احساساتش را ببینید| به این معنی که اگر فرد ادعا می‌کند مورد شنود واقع شده، اگر می‌گوید صداهایی از آپارتمان بالایی شنیده و ... حرف او را تایید نکنیم چرا که این تایید می‌تواند مرز بین واقعیت و توهم را بیش از پیش مبهم کند اما در عین حال منکر احساسی که فرد تجربه می‌کند هم نباشیم. به عنوان مثال وقتی از شنود حرف می‌زند، از احساسش بپرسیم یا با عبارتی مانند نگران هستی؟ به او نشان دهید که احساسات او برای شما اهمیت دارد. این نکته می‌تواند تا حدی از شکل‌گیری احساسات خصمانه فرد درباره شما پیشگیری کند.  تلاش نکنید توهم‌های او را بی‌اعتبار کنید| اشتباهی که بسیاری از افراد مرتکب می‌شوند، یکی به دو کردن با فرد برای نشان دادن اشتباهات اوست. در نظر داشته باشید که در افراد دچار توهم و هذیان، کارکرد مغز در تفکر منطقی دچار مشکل شده است و برای همین هم فرد ولو این که با شواهد متعددی روبه رو شود که نشان می‌دهد برداشت او اشتباه است، باز هم نمی‌تواند نتیجه متفاوتی بگیرد. مانند برخوردی که در این خصوص آقای نصیری بعد از شروع به گشتن خانه نویسنده می‌کند و در نهایت لای کتاب‌ها سراغ آدم‌ها را می‌گیرد.  او را نترسانید| این مورد شاید در حرف ساده باشد اما در عمل چندان ساده نیست. افراد درگیر توهم و هذیان ممکن است رفتارهایی تهدیدکننده داشته باشند. تلاش برای ترساندن فرد شاید در کوتاه‌مدت میزان رفتارهای تهدیدکننده او را کاهش دهد اما در طولانی مدت، اوضاع بدتر خواهد شد چرا که احساس ناامنی می‌تواند باعث تشدید علایم در این افراد شود. پس برای مدیریت رفتارهای تهدیدآمیز این افراد به سراغ رفتارهایی چون فیلم بازی کردن با فندک گاز نروید مانند آن چه در این مورد شاهد آن بودیم. در عوض سعی کنید اضطراب خود را کنترل کنید و از نکته‌ چهارم در این زمینه یاری بگیرید.  قاطع برخورد کنید| در همین مورد شاهدیم نویسنده به خوبی تشخیص می‌دهد که باید با قدم‌هایی محکم از راه‌پله‌ها بالا برود. برخوردهای محکم و قاطع با این افراد کمک می‌کند تا میزان تهدیدهای احتمالی آن ها هم کاهش پیدا کند اما توجه داشته باشید که به هر صورت با صرف برخورد قاطعانه شما، مسئله همیشه ختم به خیر نخواهد شد. اهمیت درمان تخصصی را دست کم نگیرید پس بیشتر انرژی خود را صرف تلاش برای آغاز درمان فرد بیمار کنید. توجه داشته باشید که در غالب موارد با آغاز درمان دارویی توهم و هذیان فرد تا حد زیادی کاهش پیدا می کند.