دو خاطره کوچک از یک بزرگ

در سال‌هایی که دوره اصلاحات دوم خردادی نام گرفت، برای سخنرانی در یکی از استان‌های شمالی دعوت شده بودم. از میزبان شنیدم که همزمان با حضور من، آن‌ها پذیرای میهمان ارجمند دیگری هستند که از مراتب ارادت من به آن بزرگ آگاهی داشتند. گفتند که آیت‌الله مصباح برای سخنرانی در جمع جوانان تشنه حقیقت، از شهری به شهر دیگر رفته و در هر شهر ساعتی با مخاطبان سخن گفته و از شبهات و پرسش‌های آنان گره‌گشایی کرده است.
هنگام غروب، در حالی که از آخرین سخنرانی بازگشته بود به محضرشان رسیدم و عرضه داشتم در سن و سال شما - که آن روز زیاده از هفتاد سال می‌شد- این میزان آمد و شد و شش، هفت سخنرانی در یک روز برای سلامتی شما ضرر ندارد؟
مرحوم آیت‌الله مصباح در پاسخ فرمودند: «از قضا درگذشته، حال و روز من چنان بود که بعد از یک سخنرانی، دچار سر درد شدیدی می‌شدم که طاقت از من گرفت، اما این روز‌ها حتی با چندین سخنرانی در یک روز، از سردرد خبری نیست و گویا بهبود کامل یافته‌ام. این اتفاق در حالی افتاد که من هیچ برنامه درمانی برای مداوای آن بیماری نداشته‌ام تنها چیزی که در زندگی من تغییر کرده، فحش‌های فراوانی است که مدعیان اصلاحات این روز‌ها نثارم می‌کنند. گمان کنم آن فحش‌ها درمان درد من شده است؛ و سپس به کنایه گفتند: شاید در کنار شاخه‌های مختلف درمان، «فحش درمانی» را هم باید اضافه کرد.»
در سال‌های میانی دولت اصلاحات، به دنبال تعّرض‌های هر روزه به ساحت مقدسات و هجوم ناجوانمردانه به ارزش‌های جامعه اسلامی و ایرانی، من هم پای سخنان علامه مصباح در جمع دانشجویان گرد آمده در اردوی آبعلی حاضر بودم ایشان با مدد جستن از آیه کریمه «تدبیر»، به جوانان ملتهب و بی تاب از قضایای دل آزار آن ایّام این گونه دلداری می‌داد: «این چهار سال و هشت سال‌ها با نگاه محدودنگر ما طولانی و طاقت فرسا به نظر می‌آید. در حالی که با نگاه الهی، این زمان‌ها چنان کوتاه و ناچیزند که با چشم برهم‌زدنی تمام می‌شوند».


آن گاه به آیه کریمه یُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّمَاءِ إِلَی الْأَرْضِ ثُمَ یَعْرُجُ إِلَیْهِ فِی یَوْمٍ کَانَ مِقْدَارُهُ أَلْفَ سَنَه مِمَّا تَعُدُّونَ استشهاد کردند و گفتند: «خداوند تدبیر امر را در یک روز می‌کند که آن روز نزد شما هزار سال است. حال با این مقیاس، چهار سال می‌شود کمتر از شش دقیقه و هشت سال کمتر از ۱۲ دقیقه!»
سپس افزودند: «اگر می‌خواهید این دوره سخت و پرمحنت، کوتاه و تحملش برایتان آسان شود، به این ماجرا از منظر الهی نگاه کنید».
این منطق الهی و آرامش آفرین مثل آب سردی بود که بر سرزمین گُر گرفته وجود این جوانان غیرتمند سرازیر می‌شد. برای همه آن‌ها که در مواجهه با ناملایمات گوناگون، بی تاب می‌شوند و عنان از کف می‌دهند، تأسی به سیره پاک این عبد صالح خدا و حکیم دوران، نسخه‌ای شفا بخش است. سالیان درازی است که نگارنده این سطور با آموزه‌های الهی آن مرد بزرگ، مأنوس بوده و از آن‌ها خیر فراوان دیده است.