مرگ «محمد» پشت در بسته درمانگاه
پدر و مادر و دوخواهر محمد ماندهاند و غم و حسرتی که نمیدانند با آن چه کنند؛ آخرین تصویری که از «محمد»، پشت پلکهایشان گیر کرده، چشمهایی متورم و گودافتاده، صورتی سیاه و کبود است و بعد از آن جسدی کفنپوش و بستهبندی شده که هیچ شباهتی به «محمد» ۲۴ساعت پیش ندارد.
یک هفته پیش بود که محمد از درد کلیه در بیمارستان نیکشهر بستری شد. حالش خوب نبود، قرار شد به بیمارستان مجهزتری در زهدان بستری شود. تشخیص پزشک معالج اما به دلیل شدت گرفتن کرونا، تغییر کرد. «کرونا کاهش پیدا کرد، محمد را به زاهدان منتقل کنید تا بستری شود.»
اما یک هفته نشد که پسر ۱۳ساله دوباره از درد به خود پیچید. مادر مانده بود مستأصل. صبح پنجشنبه به همراه خواهر به مطب پزشک رفتند. دارو تزریق شد و محمد رفت زیر سرم. درد از جان محمد بیرون رفت اما مقطعی بود. ساعتی نگذشت که دوباره درد به جان پسر ۱۳ساله افتاد.
آخرین نفسمحمد آخرین نفسش را در آغوش علی کدخدایی کشید و همانجا هم جان داد. همانجا درست جلوی درمانگه بنت. علی کدخدایی مرد همسایه خانواده درزاده در روستای رود گلندام است. مرد ۳۰سالهای که با التماسهای مادر محمد سوار خودرو شد و مادر و خاله و محمد را تا بهداری همراهی کرد.
«محمد مدتی بود که مشکل کلیوی داشت. هفته پیش در بیمارستان نیکشهر بستری شد اما به دلیل افزایش آمار بیماران کرونا در استان قرار شد محمد به خانه برود تا با کاهش بیماری در بیمارستان زاهدان بستری شود. صبح پنجشنبه اما محمد را با درد کلیه به مطب پزشکی بردند. دارو گرفت و سرم تزریق کرد. او را به خانه آوردند. از ساعت ۲ درد به سراغش آمد. درد امانش را بریده بود که مادرش به در خانه ما آمد.»
غم دوری۳سالی است که محمد و دو دختر از پدر دور هستند. ۳سال پیش بود که برای کار راهی خارج شد. شهر و دیار را رها کرد تا نانآور سفره خانواده پنج نفرهشان باشد. اما نشد، جفت هیچ آورد و برگشت. اینبار عازم بندرعباس شد. حالا دوسالی است که در استان همسایه کارگری میکند. آن پنجشنبه سیاه هم پدر در خانه نبود.
علی کدخدایی میشود تنها فرشته نجات خانواده درزاده. ساعت 3 و45 دقیقه محمد و مادر و خاله سوار خودروی این همسایه دلسوز میشوند. تا بهداری ۱۵ کیلومتری راه بود.
《۴ رسیدیم درمانگاه بنت. تنها درمانگاه این شهر، در اما قفل بود. درمانگاه بسته بود. نگهبان اجازه ورود نمیداد. فقط بیماران کرونایی پذیرش میکردند، اما حال محمد خیلی وخیم بود. نگهبان توجهی نمیکرد. «پزشک دستور داده فقط بیماران کرونایی را ویزیت میکند.» محمد داشت از دست میرفت. نگهبان ساعت 4 و45 دقیقه راضی شد. در را باز کرد. محمد را در آغوش گرفتم و داخل بهداری رفتیم، اما از دکتر خبری نبود. ۳۰ دقیقه ای هم طول کشید که پزشک بیاید. با شلوار خواب هم به محل کارش آمد.»
آخرین تقلاهای محمد ۱۳ساله در آغوش مرد همسایه اما نتوانست نجاتبخش باشد. او آخرین نفسش را در میان دستان گره کرده آقای کدخدایی کشید و جان داد.
سریال مرگبه اینجای حرفهایش که میرسد، بغض فروخوردهاش میشکند و توالی حرفهایش به هم میخورد.
«این نخستینباری نیست که در این شهر، بیماران به خاطر کمبود امکانات و عدم پاسخگویی پزشک بهداری جان میدهند. هرساله موارد مشابهی اتفاق میافتد که خانوادهها عزیزانشان را به دلیل اهمالکاری و اقدام دیرهنگام عوامل درمانگاه بنت از دست میدهند. بسیاری از شهروندانی که دچار عقربگزیدگی و مارگزدیدگی میشوند، به دلیل همین شرایط از بین میروند و داغی میشوند بر دل خانوادههای این شهر. از روستای ما هم تا بیمارستان نیکشهر یکساعتی راه است. دسترسی نیست»
پیکر بیجان محمدی که در نبود پدرش در یک مرغداری کار میکرد تا کمک خرجی خانواده باشد، همان پنجشنبه بعد از اذان مغرب به خاک سپرده شد.
باید فکر جدی شودمحمد بلوچی، عضو شورای اسلامی روستای رودگلندام در تشریح جزئیات این خبرگفت: «محمد درزاده نوجوان ۱۳ساله اهل رودگلندام که به دلیل مشکل کلیوی از درد به خود میپیچید، با مراجعه خانوادهاش به درمانگاه بنت به دلیل بستهبودن و عدم پاسخگویی پزشک جان خود را از دست داد.»
او گفت: «خانواده محمد ساعت ۴ بعدازظهر درحالی که فرزندشان بیهوش بود، به درمانگاه میرسند که با در بسته درمانگاه مواجه میشوند و اجازه ورود به آنان داده نمیشود.»
عضو شورای بخش بنت افزود: «بعد از یکساعت گریه و فریاد خانواده محمد ، بالاخره ساعت پنج بعدازظهر نگهبان پس از اینکه حال خراب مریض را میبیند، اجازه ورود را میدهد و پزشک را مطلع میکند.»
بلوچی میگوید: «پزشک پس از نیمساعت در محل حاضر میشود اما با جسم بیجان نوجوان معصوم مواجه میشود.»
عضو شورای اسلامی روستای رودگلندام در ادامه گفت: «پزشک با لحنی تند با خانواده داغدار محمد برخورد میکند که زیبنده یک پزشک نیست.»
محمد بلوچی اظهار داشت: «مرگ محمد خیلی تلخ است اما او اولین و آخرین قربانی این بیتدبیری نیست و هرساله چندین نفر از همشهریان ما در بخش بزرگ اما محروم بنت با کوچکترین مریضی جان خود را از دست میدهند.»
او در پایان افزود: «امیدواریم مسئولان فکری جدی برای درمانگاه شهر بنت کنند تا دیگر شاهد داغدارشدن خانوادههای محروم این منطقه نباشیم.»