باور نداريد که جامعه درحال انفجار است...

آرمان ملی‌‌- احسان انصاری: قطعی مکرر برق در روزهای اخیر، به همراه وضعیت ناگوار بهداشتی برخی از استان‌های درگیر کرونا باعث شده مطالبات مردم نسبت به مسئولان شکل جدی‌تری به‌خود بگیرد. این در حالی است که مسئولان مربوطه به‌جای پاسخگویی و برطرف کردن مشکلات با فرافکنی تنها فرار به جلو می‌کنند. امروز جامعه ایران در شرایطی قرار دارد که مسئولان تنها حرف می‌زنند اما در عمل مشکلات همچنان باقی است و حل نمی‌شود. در چنین وضعیتی میزان انتقادات و اعتراضات نسبت به بروز مشکلات در ماه‌های گرم سال بیش از گذشته شده است. «آرمان ملی» برای بررسی این چالش‌ها با دکتر مصطفی اقلیما، جامعه‌شناس و رئیس انجمن علمی مددکاری ایران گفت‌وگو کرده است. دکتر اقلیما معتقد است: «‌اگر قرار است رئیس‌جمهور جدید نیز از مدیرانی استفاده کند که در گذشته از کارآمدی کافی برخوردار نبودند، جامعه با چالش‌های بسیار جدی و هشداردهنده‌ای مواجه خواهد شد. امروز جامعه ایران با چالش انفجار گرسنگی، فلاکت و بیچارگی مواجه شده است. رئیس‌پلیس تهران به تازگی عنوان کرده 50 درصد سارقانی که دستگیر شده‌اند برای بار اول سرقت کرده‌اند و همه این افراد نیز براساس گرسنگی و فقر دست به چنین کاری زده‌اند. میزان بزهکاری و جنایت براساس فقر و گرسنگی در حال افزایش است. چه زمانی در کشور چنین وضعیتی وجود داشته است؟ کسی که گرسنه است از زندان و از هیچ‌چیز دیگری نمی‌ترسد؛ بلکه برای زنده ماندن خود دست به هر کاری می‌زند. دلیل اصلی افزایش خودکشی، طلاق و اعتیاد در جامعه ما فقر و بیچارگی است». در ادامه ماحصل این گفت‌وگو را می‌خوانید.  ارزیابی شما از رفتار مسئولان در مواجهه با بحران‌های کنونی مانند‌ شرایط ناگوار سیستان‌و‌بلوچستان و قطعی برق در گرم‌ترین ماه‌های سال چیست؟  واقعیت این است که در سال پایانی همه دولت‌ها، عملأ دولت‌ها تعطیل می‌شوند. این وضعیت برای دولت آقای روحانی نیز وجود دارد و ما مشاهده می‌کنیم دولت برنامه خاصی برای حل مشکلات کنونی مردم ندارد. در سال پایانی دولت احمدی‌نژاد نیز همین وضعیت وجود داشت. احمدی‌نژاد تا زمانی که رئیس‌جمهور بود هر روز یک مسأله ایجاد می‌کرد و در نهایت نیز ریاست‌جمهوری را رها کرد و رفت. دولت روحانی نیز در چنین شرایطی قرار دارد. امروز مشاهده می‌کنیم رئیس‌جمهور هیچ‌کدام از وزرای ناکارآمد خود را برکنار نمی‌کند. این وضعیت درباره مدیران ناکارآمد نیز وجود دارد و هیچ تغییری در این مدیرات مشاهده نمی‌شود. انگار قرار است هر رئیس‌جمهوری که سر کار می‌آید در سال آخر دولت را تعطیل کند و کار نکند. شرایط به شکلی است که کشور در وضعیتی قرار دارد که دولت بعدی هم که سر کار آید در عمل نتواند کاری از پیش ببرد. احمدی‌نژاد کشور را با چالش‌های بین‌المللی رها کرد و رفت. این در حالی است که آقای روحانی نیز قصد دارد کشور را با بحران کرونا و تحریم‌های بین‌المللی رها کند و برود. شرایط دولت به شکلی است که هنوز حقوق کارمندان خود را پرداخت نکرده است. دولت آقای روحانی در موضوع کرونا کشور را یک سال است که معطل گذاشته است. این در حالی است که ما پول کافی برای خرید واکسن کرونا در اختیار داشتیم. ما نزد روسیه،‌ چین و هند پول داشتیم. رهبری عنوان کردند تنها از آمریکا و انگلیس واکسن نخرید. این در حالی است که آقای روحانی گفتند چین و روسیه به ما واکسن نداده‌اند. مشخص نیست قراردادهای هنگفتی که با روسیه و چین بسته شده برای چه‌ کاری است. نمونه بارز آن قرارداد ایران و چین است که مشخص نیست برای چه کاری بوده است. آیا مشکل از کشورهایی مانند چین و روسیه است یا اینکه دولت قصد کار کردن ندارد.  بی‌تفاوتی مسئولان در سال پایانی دولت نبوده؛ بلکه دولت کنونی نسبت به بسیاری از مشکلات کشور بیشتر به حرف زدن بسنده کرده است. نتیجه چنین رویکردی چه پیامدهایی برای کشور به همراه خواهد داشت؟ آقای روحانی مدت‌هاست که تنها حرف می‌زند و برخوردی با مدیران نارکارآمد نمی‌کند. ایران در بین کشورهای منطقه خاورمیانه یک قدرت قلمداد می‌شود. سوال اینجاست که آیا پسندیده است مردم چنین کشوری برای زدن واکسن کرونای رایگان به کشور دیگری سفر کنند. وزیر بهداشت در کشور چه‌کار می‌کند؟ اگر یک وزیر ناکارآمد است، چرا رئیس‌جمهور در این زمینه برخورد جدی صورت نمی‌دهد. انگار دوران وزارت برای وزرا سه سال است و سال آخر باید کشور تعطیل شود. در شرایط کنونی کرونا، برق، گرانی و بسیاری از مشکلات کشور مدیریت نمی‌شود و کارها بدون‌مدیریت انجام می‌شود. اگر چنین وضعیتی در کشورهای توسعه‌یافته رخ می‌داد با چنین مدیرانی برخورد شدیدی می‌کردند. به نظر می‌رسد شایسته‌سالاری و پاسخگویی برای مسئولان وجود ندارد و این دو اصل مهم برای کسی اهمیت ندارد. مدیران کنونی نه در عمل به وظایف خود عمل می‌کنند و نه به مردم پاسخگو هستند. اینکه چرا شرایط کشور به این نقطه رسیده به این دلیل است که  مسئولان هیچ‌کاری با برنامه‌ای نمی‌کنند و بیشتر حرف می‌زنند. نزدیک به یک سال است که چنین اتفاقی در کشور رخ داده است.  قطعی برق در کشور در حالی رخ می‌دهد که در روزهای اخیر انتقادات و اعتراض‌های مختلفی وجود داشته است. ارزیابی شما از ابعاد جامعه‌شناختی این اتفاق چیست؟ قطعی برق یک بهانه است. برق فشار قوی بیکاری، فقر و تورم است. مردم براساس این برق‌های فشار قوی در حال انفجار هستند. کسانی که  در کشور مسئولیت دارند به‌خوبی ریشه‌های مشکلات را می‌دانند. کسی که وزیر و نماینده مجلس شده بی‌استعداد و کم‌هوش نیست؛  بلکه از ضریب هوشی و درک و فهم برخوردار است. کسی که رئیس‌جمهور می‌شود به اندازه‌ای فرد عاقل و با‌ دانشی بوده که به این نقطه رسیده است. این در حالی است که گویی برخی از مسئولان کشور به صورت آگاهانه به دنبال منفجر کردن جامعه هستند. مشخص نیست در این بین چه سود و فایده‌ای می‌برند. اینکه تصور کنیم مسئولان نمی‌دانند، چرا جامعه به این حد رسیده تصور صحیحی نیست؛  بلکه مسئولان به خوبی دلایل این وضعیت را می‌دانند. در هیچ کشوری مردم برای مقابله با حکومت اعتراض نمی‌کنند. دلیل اصلی اعتراض مردم گرسنگی، بی‌برنامه‌گی، تورم شدید، بیکاری و عدم‌امنیت شغلی است. مردم به این دلایل اعتراض می‌کنند؛ وگرنه با هیچ کسی مشکل ندارند. مردم به دنبال مسئولانی هستند که مشکلات آنها را حل کند و اجازه ندهند زندگی برای آنها سخت شود. نکته جالب این است که هنگامی که مردم براساس مشکلاتی که در زندگی دارند، اعتراض می‌کنند برخی این اعترضات را طوری دیگر نشان می‌دهند و چنین القا می‌کنند که این اعتراض‌ها به دلیل شیوه حکمرانی بوده است. این در حالی است که چنین نیست؛ مردم با هیچ کسی مشکل ندارند. در رژیم گذشته نیز وضعیت به همین صورت بود. در آن زمان نیز جمشید‌ آموزگار یکی از مسئولانی بود که شرایطی را به‌وجود آورد که اعتراضات مردم تشدید شود. امروز نیز برخی از مدیران از همان شیوه استفاده می‌کنند و با عملکرد ضعیف و ناکارآمد به شکلی عمل می‌کنند که اعتراضات مردم افزایش پیدا کند. این مدیران به کسی هم پاسخگو نیستند؛ اما عملکرد آنها به صورتی است که سبب اعتراض مردم می‌شود. امروز در شرایطی که برق مردم قطع می‌شود و مردم نسبت به ویروس کرونا واکسینه نشده‌اند اما نه وزیر بهداشت نسبت به عملکرد خود پاسخگوست و نه وزیر نیرو.  در صورتی که مشکلات اساسی مردم حل نشود، در آینده چه باید کرد؟ در شرایـط کنـونی اغلب کارگــران در وضعیت نامنـاسب اقتصــادی زنــدگـــی می‌کنند و بسیاری از مغازه‌داران با رکود مشتری مواجه هستند. از سوی دیگر بیکاری روز‌به‌روز در جامعه در حال افزایش است. وضعیــت به شکـلی شـده کــــه شرکت‌های خصوصی یا به حالت نیمه‌تعطیل درآمده‌اند یا اینکه مجبور شده‌اند کارکنان خود را اخراج کنند. در نتیجه گرانی‌های اخیـر جامعـه را عصبـی کــرده و جامعه در آستانه در یک انفجار جمعیتی قرار گرفته است. شرایط اقتصادی مردم تأثیر مستقیمی در تحولات اجتماعی یک جامعه خواهد داشت. این مسأله تنها مختص به ایران نیست؛ بلکه در همه کشورهای جهان وجود دارد. این در حالی است که هیچ‌کس حاضر نیست مسئولیت نابسامانی‌های اجتماعی و مشکلات اقتصادی مردم را برعهده بگیرد. در این شرایط برخی عنوان می‌کنند مردم باید مقاومت کنند. سوال اینجاست هنگامی که پدرخانواده نمی‌تواند شکم همسر و فرزندان خود را سیر کند، چگونه باید مقاومت کند؟ دولت عنوان می‌کند قصد دارد درآمدها را افزایش بدهد. با این وجود هنگامی که دولت درآمدها را افزایش می‌دهد در مقابل مالیات‌ها را نیز تا چندین برابر افزایش خواهد داشت. مردم از دولتی که نمی‌تواند امور آنها را مدیریت کند، متنفر شده‌اند. مردم نمی‌توانند با وعده و قول زندگی خود را بچرخانند و شکم آنها با وعده مسئولان سیر نمی‌شود. مردم برای شکم خود به خیابان‌ها می‌آیند و با هیچ حکومت و دولتی خصومت ندارند. مسأله اصلا سیاسی نیست. هنگامی که فشار اقتصادی به مردم بیش از توانایی آنها می‌شود به صورت طبیعی این فشارها به اعتراضات منجر خواهد شد. در هیچ کشور تغییر حکومت مشکل مردم را حل نکرده؛ بلکه رفاه بیشتر و رسیدگی به مشکلات مردم بوده که مردم را نسبت به آینده امیدوار نگه داشته است. در کشورهای جهان همه روسای‌جمهوری تلاش می‌کنند بیکاری را در جامعه کاهش بدهند. به همین دلیل نیز اگر در زمان یک رئیس‌جمهور بیکاری در جامعه افزایش پیدا کند مردم دیگر به آن رئیس‌جمهور رأی نمی‌دهند و فرد دیگری را انتخاب می‌کنند. از منظر جامعه‌شناختی در شرایط نامناسب اقتصادی فساد، فحشا و بزهکاری اجتماعی افزایش پیدا می‌کند. تا چه زمانی می‌توان کشور را با شرایط کنونی مدیریت کرد؟ هرچه بیشتر به مردم وعده بدهیم و حل کردن مشکلات بنیادین را با تأخیر بیندازیم به همان اندازه شدت انفجار اجتماعی را بالاتر می‌بریم. مقام معظم رهبری همواره به دو نکته مهم یعنی شایسته‌سالاری و پاسخگو بودن مسئولان اشاره کرده‌اند. این در حالی است که هیچ‌کدام از این دو مورد در کشور درست اجرا نمی‌شود. در شرایط کنونی هیچ مسئولی برای مشکلات کشور راه‌حل ارائه نمی‌کند و همواره عنوان می‌کنند ان‌شاءا... مشکلات در آینده حل می‌شود. این در حالی است که با ان‌شاءا...‌گفتن مشکلات مردم حل نخواهد شد. برخی عنوان می‌کنند مردم برای آزادی به خیابان‌ها می‌آیند. این در حالی است که لیدر مردم گرسنگی آنهاست. یعنی مردم براثر گرسنگی به خیابان‌ها خواهند آمد. با این وجود واکنش مردم نسبت به گذشته شدیدتر خواهد شد و ممکن است پیامدهای غیرقابل جبرانی برای جامعه به همراه داشته باشد.  دولت آینده با مشکلات کنونی جامعه چه خواهد کرد؟ آیا دولت آینده با توجه به این پایگاه اجتماعی که در اختیار دارد، می‌تواند مشکلات را حل کند؟ دولت آینده باید همه مدیران ناکارآمد را کنار بگذارد. در هیچ کجای جهان مدیری که چهار سال فعالیت کرده و کارنامه موفقی نداشته را دوباره به کار نمی‌گیرند. حتی مدیری که کارنامه موفقی داشته را نیز پس از چهار سال کنار می‌گذارند تا مدیر با انگیزه‌تری روی کار بیاید. در جامعه ایران افراد تحصیلکرده زیادی وجود دارند. بدون‌تردید اگر از بین این تحصیلکردگان افرادی را انتخاب کنیم و جایگزین مدیران فعلی کنیم نتیجه بهتری به دست خواهیم آورد. اگر قرار است مدیری را انتخاب کنیم نبایدآن مدیر سفارشی باشد یا با پارتی روی کار آمده باشد. باید در هر سازمانی از اعضای آن سازمان در این موارد پرسیده شود و بهترین فرد به عنوان مدیر انتخاب شود. کشور ما از پتانسیل‌های زیادی برخوردار است. در نتیجه اگر بخواهیم می‌توانیم مشکلات را حل کنیم. این در حالی است که در عمل چنین اتفاقی رخ نمی‌دهد. امـروز همـه منتظرنـد رئیـس‌جمــهور بعدی سر کـار بیــاید. همـه خیال مـی‌کنند اگـر رئیس‌جمهور بعدی سر کار بیاید شرایط بهتر و مشکلات حل خواهد شد. این در حالی است که دولت باید جلوی گرانی‌ها را بگیرد و به جای اینکه حقوق‌ها را افزایش بدهد و از سوی دیگر قیمت‌ها را چندین برابر بالا ببرد، تلاش کند مشکلات را به صورت ریشه‌ای و بنیادین حل کند. اگر به قیمت مسکن در سال‌های اخیر توجه کنیم به این نتیجه می‌رسیم که قیمت مسکن چندین برابر شده و بسیاری از مردم در این زمینه با چالش‌های جدی مواجه هستند. اگر قرار است رئیس‌جمهور جدید نیز از مدیرانی استفاده کند که در گذشته از کارآمدی کافی برخوردار نبودند جامعه با چالش‌های بسیار جدی و هشداردهنده‌ای مواجه خواهد شد. امروز جامعه ایران با چالش گرسنگی و انفجار فلاکت و بیچارگی مواجه شده است. رئیس پلیس تهران به تازگی عنوان کرده 50 درصد سارقان که دستگیر شده‌اند برای بار اول سرقت کرده‌اند و همه این افراد نیز براساس گرسنگی و فقر دست به چنین کاری زده‌اند. میزان بزهکاری و جنایت براساس فقر و گرسنگی در حال افزایش است. چه زمانی در کشور چنین وضعیتی وجود داشته است؟ کسی که گرسنه است نه‌تنها از زندان و از  هیچ چیز دیگری نمی‌ترسد؛ بلکه برای زنده ماندن خود دست به هر کاری می‌زند. دلیل اصلی افزایش خودکشی، طلاق و اعتیاد در جامعه ما فقر و بیچارگی است.