راه رفته و شکست خورده‌ روحانی ارزش حتی امتحان کردن نیز ندارد!

آفتاب یزد ـ رضا بردستانی: اگر نبود، فشار رسانه و افکار عمومی، همچنان محمدباقر نوبخت در حالی که می‌خندید داشت آمار می‌داد که «شهر در امن و امان است» ! این تازه مربوط به اوایل دولت است بعدها که سخنگو استعفا داد تا چندین ماه دولتِ روحانی اساساً به سخنگو و پاسخگویی ذره‌ای اعتقاد نیز نداشت و احساس می‌کرد آن چه «آشنا» به روش داستان‌های «آگاتاکریستی» می‌نویسد یعنی پاسخگویی به افکار عمومی و رسانه و جامعه ی سیاسی ـ اجتماعی(!)دست آخر نیز نوبت به ربیعی رسید تا...
آن روزگار گذشت، تلخ هم گذشت یعنی دولتی که رسانه و افکار عمومی و پاسخگویی را از دایره نیازهای خود دور کند، اساساً نمی‌تواند به موفقیت حتی بیندیشد و همین نیز شد اما این روزها، فضای سیاسی کشور در حالتی پر از ابهام، اسیر خبرسازی‌ها و بازی‌های سیاسی است.
خودشان لیست می‌دهند، خودشان تکذیب می‌کنند و خودشان هم تحلیل می‌کنند! اندکی بعد محکوم می‌کنند. در این وضعیت به هم ریخته، جای این پرسش خالی است که چرا دولت منتخب سخنگو ندارد؟ ساختار رسانه‌ای مشخص و مستحکم ندارد؟ چهره‌ای که حرف‌های او، اصل اظهارات رئیسی را بازگو کند، ندارد؟
این روزها هر رسانه ی نزدیک به اصولگرایان خودش را مالک دولت می‌داند، تعیین‌کننده و تاثیرگذار می‌داند و همین مسئله جامعه را نگران کرده است. این حالت نمی‌تواند برای


بلند مدت پاسخگو باشد. این وضعیت حتی اگر یک استراتژی نیز قلمداد شود، یک استراتژیِ شکست خورده است. برخی شاید بگویند رئیسی بی‌توجه به این حرف و حدیث‌ها در صدد تعیین کابینه است و این پاسخ ندادن‌ها دلیلی بر دوری و پرهیز از حاشیه است اما این همان راه و روشی است که روحانی برگزید؛ اصلا برای همین است که می‌گوییم:« راه رفته و شکست خورده ی روحانی ارزش حتی امتحان کردن نیز ندارد!»
افکار عمومی دچار سوالات بی‌شماری شده که نمی‌داند پاسخ آن را از روی جلدِ کیهان بردارد یا از روی سرمقاله ی فلان روزنامه یا مصاحبه نمایندگان مجلس یا حتی موضعگیری‌های جبهه پایداری. افکاری عمومی اندک اندک از برخی موضعگیری‌ها دچار تشویش شده است که اگر این گونه باشد که می‌نویسند که حالاحالاها مشکلات مردم حل شدنی نیست!
همین روزها دائم در رسانه‌ها می‌بینیم مواضع سینه چاکان دیروز رئیسی از «ما می‌توانیم» تبدیل شده است به«عملکرد روحانی جایی برای موفقیت دولت سیزدهم باقی نگذاشته!». یعنی تبدیل شده است به«انتظار نداشته باشید مشکلات حل شود» یعنی حواله دادن مردم به سال‌های طی شده از 92 تا 1400 و لابد اندکی بعد، محکوم و متهم کردن مردم به حضور پای صندوق‌های رای در 92 و 96 که«خودتان خواستید به ما چه؟!»همین حرف‌ها و مباحث است که لزوم یک سخنگو، یک رسانه ی مشخص و پاسخگو را بیشتر از هر زمانی پیش چشم می‌آورد اصلا همین موضعگیری‌های بی‌ربط و با ربط به شخص سید ابراهیم رئیسی است که جامعه را دچار بدبینی می‌کند و به همین دلیل است که فقدان یک سخنگو از همیشه نمایان‌تر و شده است نمایان شدنی که حکایت از تخریب‌های گسترده دارد! اگرچه تا 14 مرداد زمان زیادی باقی نمانده اما همین عدم تعیین سخنگو می‌تواند راه و شیوه ی دولت سیزدهم را بد ترسیم کند یا این نگرانی را با ناامیدی به بدنه ی آزار دیده ی جامعه پمپاژ کند پس به صورت موقت نیز شده سخنگو تعیین شود تا بسیاری از این تحلیل‌ها و ادعا تبدیل به عامل ترس و وحشت جامعه نشود حتی اگر همه ی این ادعا‌ها در انتها رنگ واقعیت نیز به خود بگیرد این بی‌جواب گذاشتن‌ها آسیبی ویران‌کننده بر جای خواهد گذاشت!