روزنامه آفتاب یزد
1400/04/21
بیثباتی هدایت شده در افغانستان
آفتاب یزد - رضا بردستانی: آمریکا مطابق با توافقی که پیشاز این میان نمایندگان طالبان و دولت ترامپ امضا شده بود، پس از بیست سال به حضور نظامی خود در افغانستان پایان داد. بر این اساس فرماندهی مرکزی ایالات متحده (سنتکام) نیز با انتشار بیانیهای اعلام کرد که ۹۰ درصد از نیروهایش از افغانستان خارج شدهاند. پیش از آن بسیاری از نیروهای ناتو نیز خاک این کشور را ترک کرده بودند. تخلیه این کشور از نظامیان غربی، فرصت مغتنمی برای طالبان بوده تا به پیشرویهای برق آسای خود ادامه دهد و به ادعای رهبران این گروه بیش از ۸۵ درصد از خاک افغانستان را در کنترل خود درآورد. این روزها افغانستان شاهد رخدادهایی است که تمام جهان را نگران کرده است و این نگرانیها شاید در آیندهای نزدیک، افغانستان را یک بار دیگر به میدانی برای مداخلات نظامی بیگانه تبدیل کند.
> یا شکست خوردهاند یا با نقشهای از پیش تعیین شده در حال خروج هستند!
محمدعلی بصیری استاد روابط بینالملل دانشگاه اصفهان در رابطه با تبعات خروج آمریکاییها از افغانستان پس از مدت زمانی طولانی به آفتاب یزد گفت: در این مسئله دو تحلیل کلان وجود دارد یکی این است که آمریکاییها بعد از بیست سال هزینههای انسانی و مالی، آنچه را که میخواستند یک دولت یک پارچه، با ثبات و امن در افغانستان ایجاد کنند به دلایلی نتوانستند و شکست خوردند و همانند ویتنام دارند از این باتلاق خارج میشوند و آینده آن هم برایشان مهم نیست که به چه منجر شود. تحلیل دیگری که وجود دارد این است که آمریکاییها روی حساب و برنامه ریزی دارند از افغانستان خارج میشوند.
> دامی برای ایران، روسیه و چین
این استاد دانشگاه ادامه میدهد: به نوعی دولتی که اکنون مستقر است متحد آنها است و با خروج برنامه ریزی شده آنها بیثباتی هدایت شدهای را طراحی کردند که رقبای مزاحم خود را که عمدتا چین، روسیه و ایران است از این طریق بتوانند هزینه امنیت منطقه و بیثباتی را به آنها تحمیل کنند. به این ترتیب با یک حرکت چند هدف را بزنند:
- یکی اینکه هزینههای خود را در این هرج و مرج کاهش دهند.
- دوم اینکه نیروها را در جاهای دیگر متمرکز کنند که اولویت دارد و دیگر اینکه رقبایی که به دنبال کنترل و مهار آنها هستند با هرج و مرج در مرزهایشان آنها را سرگرم کنند و مزاحمتهای برون منطقهای آنها را علیه منافع آمریکا کاهش دهند. معتقدم تحلیل دوم غالب است که آنها حساب شده در حال خارج شدن هستند.
افغانستان مامنی برای تروریسم؟!
بصیری در ادامه درباره تغییرسیاستهای منطقهای آمریکا و تاثیر آن بر امنیت جهان این طور اظهار میدارد:
اگر تحلیل اول را در نظر بگیریم یعنی آمریکاییها به دلیل فرار از فشار هزینههای اقتصادی و انسانی مجبور شدند افغانستان را ترک کنند جواب همین است. به هر دلیلی که منطقه را ترک میکنند و به تبع آن اگر این وضعیت به هرج و مرج و نا امنی و لانهای برای تکثیر تروریسم بینالمللی و شبکههای غیر قابل کنترل تبدیل شود قطعا اثرات آن به منطقه و سطح بینالملل رسوخ پیدا خواهد کرد. اما اگر تحلیل دوم را درست پنداریم که این خروج مدیریت شده و جهتدار است این ترک کردن نمیتواند سبب نا امنی شود. آنها امروز مناطقی که منافع بیشتر با هزینه کمتر را در بر دارد اولویت قرار دادند از جمله بحث مهار چین که برایشان منافع بیشتری دارد و اولویت بعدی خاورمیانه و غرب آسیا است. باید منتظر تحولات آینده بود که دید کدام یک عملیاتی میشود.
> داعش، القاعده و طالبان بخشی از استراتژی خاورمیانهای آمریکا هستند
این کارشناس روابط بینالملل در ادامه درباره چند شاخه شدن طالبان عنوان میدارد:
هیچ تردیدی وجود ندارد که منشا پیدایش القاعده و حتی دولت وحدت ملی و داعش استراتژی آمریکا در خاورمیانه است. تفاوتی که اکنون وجود دارد و شاخههای ایجاد شده متفاوت از گذشته آنها است استفاده ابزاری از این گروهکها توسط منطقه و رقبای آمریکا میباشد. آمریکاییها بارها اعلام کردند که با تروریسم مبارزه میکنیم و تروریسم را به دو دسته خوب و بد تقسیم میکنیم. تروریسمی که در راستای منافع و امنیت آمریکا حرکت کند تروریسم خوب است و آن را حمایت و تقویت میکنیم. اما تروریسمی که منافع ما را به خطر اندازد با آن مبارزه میکنیم. بنابراین اگر اکنون ۳ یا ۴ شاخه شدن طالبان مطرح است چون دیگر طالبان یک دست مثل آن چه طی بیست سال پیش بوده، نیست که دولت تشکیل داد و با آمریکا درگیر شد و القاعده را تشکیل داد.
> در قطر روی یک طالبان متعادل و اصلاح شده کار کردند نه این طالبان
این استاد دانشگاه اصفهان میافزاید: آنچه که ممکن است در قطر توافق شده باشد یک بخش متعادل و اصلاح شده طالبان است که آمریکاییها از آن به عنوان تروریسم خوب یاد میکنند و اگر با این نگاه پیش رویم نشاندهنده توافقات پشت پرده است و اطلاعاتی هم به چین، روسیه و هند داده شده است که بابت این قضیه نگرانی نداشته باشند. این واقعیت به تحولات درون افغانستان بیشتر نزدیک است. البته دولت مرکزی هم یک دولت سازمان یافته از خود آمریکاییها است که در نهایت به یک ائتلاف میرسند و دولت ائتلافی با حداقل تنش در افغانستان مستقر میشود. اما اگر به جریانات مخالف امکانات داده شود و حمایت شوند این ائتلاف صورت نخواهد گرفت و احتمالا آینده افغانستان با یک جنگ داخلی فرسایشی بلند مدت و یا با تجزیه ارضی رو به رو خواهد شد. آینده مشخص خواهد کرد که کدام جریان عملیاتی خواهد شد.
> ایران و تروریسم خوب!
بصیری با تایید این مسئله که ایران به این جمعبندی رسیده است که با تروریسم خوب دارد مذاکره میکند، ادامه میدهد که:
نه تنها ایران بلکه روسیه و تا حدودی هم پاکستان و به نسبت کمتر هند و سپس چین با دولت مرکزی و شاخههای آن در ارتباط و تعامل هستند و اقتضای ثبات و امنیت مرزهایشان میطلبد که چنین ارتباطی داشته باشند. بنابراین، این شاخهها بخشی از آن متحد آمریکا است، بخشی متحد پاکستان، بخشی هم ایده روسیه، هند و ایران هستند. معتقدم مذاکراتی که در قطر انجام شد در تعامل با آمریکا بود. مذاکرات صورت گرفته در مسکو با بخش متمایل به روسیه بود و امروز مذاکراتی که در تهران انجام شده با بخشی از طالبان است که با ایدهها و فکر ایران نزدیک است. نهایتا یک رقابت و چانه زنی بین دولت مرکزی و دولتهای حامی آن دارد پیش میآید که بتواند آینده افغانستان را با یک دولت ائتلافی تکثری سامان دهد. چقدر این دیپلماسی چند جانبهای که در قطر، مسکو، ایران و هند دنبال شده بتواند به نتیجه رسد، بستگی به تحولات آینده دارد.
> ناامنی همه را متضرر میکند حتی آمریکا را
بصیری میگوید: برای همه دولتها حتی دولتهای خارج از منطقه وجود یک دولت یکپارچه، امن، پاسخگو و مردمی بهتر است. همه کشورها از این ناامنی متضرر خواهند شد به خصوص پاکستان و سپس ایران. چون علقههای مهاجرین و تبعات مهاجرت مثل فقر و اعتیاد و غیره را به دنبال خواهد داشت. این دو کشور در این چهل سال بیشتر مهاجرپذیر بودند و مرزهایشان باز بوده است. در استراتژی شاید همه موافق امنیت در افغانستان باشند اما در تاکتیک فرق دارند همان طور که در ۴۰ سال گذشته هم داشتند. یکی از دلایلی که افغانستان هنوز به ثبات دست پیدا نکرده مداخلات کشورهای رقیب است که با بخشی از کشور افغانستان این بازیگری را میکنند و این بیثباتی تا الان در این کشور رقم زده شده است. این نکته را باید درنظر بگیریم که استراتژی کلان آمریکا از دهه هشتاد این بوده است که این منطقه خاورمیانه با هرج و مرج و نا آرامی رو به رو باشد
از جمله قسمت غرب آن یعنی افغانستان. چون منافع بلند مدت آنها در سلطه بر منابع، در فروش اسلحه و در حضور در منطقه و تامین امنیت اسرائیل است.
> بلوا در شرق، بیثباتی در شرق... خاورمیانه در آتش
این استاد روابط بینالملل دانشگاه اصفهان در پایان به این نکته اشاره میکند که: در راستای بیثباتی و هرج و مرج در خاورمیانه و تامین منافع آمریکا و متحدین به هم ریختگی یک سمت خاورمیانه و اجرای نقشههایش در سمت دیگر قابل قبول است. آنها همیشه به دنبال روی کار آوردن دولتهایی در منطقه بودند که موافق منافع آمریکا باشند. اقداماتی که در سوریه و عراق انجام شد بدین منظور انجام شد که به دلایلی محقق نشد. ائتلافی که بین نیروهای مردمی این کشور با ایران و سوریه شکل گرفت سبب شد آنها در زمین شکست خورند. به تبع آن بحث خروج از برجام به جهت انتقامگیری از ایران رخ داد و بعد جابه جایی بخشی از داعش توسط آنها به شمال آفریقا و افغانستان. استراتژی آمریکا این است که با این جابهجایی و بازیگری در قسمت غرب که منافع بیشتری دارد و امنیت اسرائیل مهمتر است آنجا موفقیت و نفوذ زمینی پیدا کنند. شاید این بیثباتی که در افغانستان رقم میزنند برای این است که انرژی و تمرکز رقبا مثل ایران، روسیه و چین را تضعیف کند و در آنجا حرکتهای میدانی بیشتر انجام دهد و در زمین باخته حرکتی انجام دهد که برنده شود.
سایر اخبار این روزنامه
شاید فقط در ایران رخ میدهد؛ ایجاد موانع بروکراتیک در راه تحصیل علم!
تعطیلات کرونایی مدارس، اعتیاد به گل را در نوجوانان افزایش داده است
کمیاب شدن برخی داروهای ایرانی در داروخانهها
لزوم تقویت داوری بینالمللی در حوزه نفت
راه رفته و شکست خورده روحانی ارزش حتی امتحان کردن نیز ندارد!
محدودیتهایی که در حد حرف باقی ماند
واکسن به قیمت نابودی عزت
بیثباتی هدایت شده در افغانستان
لزوم تقویت داوری بینالمللی در حوزه نفت
نفع مشترک از تولید تا مصرف
بر اساس یک نظرسنجی، بیش از ۷۰ درصد از آمریکاییها حامی خروج از افغانستان هستند