روزنامه آرمان ملی
1400/04/23
بنبستگرایی یا پیشرفت دیپلماسی؟
فریدون مجلسی تحلیلگر مسائل بینالملل اگر وزیر امــور خارجـهای در سطح محمدجواد ظریف هم سکاندار سیاست خارجــی دولت سیزدهم باشد عاقبتی بهتر از ظریف در این هشت سال پیدا نخواهد کرد. چون وزیر امور خارجه تصمیمگیر نیست؛ بلکه تنها کارگزار است. تفاوت شخصیتها، تفاوت نگاههای سیاسی، میزان تجربه، هوشمندی دیپلماتیک، توان چانهزنی، آگاهی و اشراف به مسائل منطقهای و جهانی و نظایر آن میتواند به عنوان شاخصههای فردی هرکدام از نامزدهای تصدی وزارت امور خارجه شرایط متفاوتی را برای سیاست خارجی ما رقم بزند. لذا قطعاً تفاوت جدی میان عراقچی با سعید جلیلی وجود دارد. هر دو مجری سیاستها و راهبردهای کلی نظامند، اما به هر حال توان این دو میتواند دو وزارت خارجه متفاوت را در چهار سال پیشرو رقم بزند. ضمن اینکه تمامی اسامیای که مطرح هستند در دو دسته کلی تقسیمبندی شده است؛ یک دسته شامل افرادی هستند که قائل به گفتوگو، مذاکره و پیگیری دیپلماسی به معنای واقعی کلمهاند و دسته دوم شامل افرادی است که من اسم آنها را «بنبستگراها» در دیپلماسی ایران میگذارم که به ظاهر خواهان گفتوگو هستند و خود را اهل مذاکره قلمداد میکنند، اما بنایی برای حل مشکلات و چالشهای سیاست خارجی از مسیر تعامل ندارند و در بهترین حالت صرفا مذاکره را برای مذاکره و وقتکشی پیش میکشند، نظیر آنچه آنچه در دوران محمود احمدینژاد روی داد که در نهایت ما را به بنبست سالهای آغازین دهه ۹۰ شمسی کشاند.اگر دولت سیزدهم مطابق با وعدههای رئیسی به دنبال نگاهی فراجناحی و پیگیری منافع ملی است قطعاً باید تیم مذاکرهکننده فعلی حداقل تا پایان نشست وین و حصول توافق جدید برای احیای برجام کار را ادامه دهند، چون تغییر این تیم و روی کار آمدن افراد جدیدی که با جزئیات و فضای مذاکرات آشنا نیستند، زمانبر است. ضمن اینکه بیشک نگاه و ادبیات مذاکرهکنندگان کنونی را نخواهند داشت. از اینرو برای اینکه فضای مذاکرات و نیز روند گفتوگوهای اعضای 1+4 و ایالات متحده آمریکا با تیم مذاکرهکننده جدید ایرانی هماهنگ شود زمان زیادی را تلف خواهد کرد که در شرایط کنونی کشور که با انبوهی از چالشها و مشکلات روبهرو است، به هیچوجه به نفع ما نیست. اگر هم آقای رئیسی بهواقع میخواهد مذاکرات به نتیجه نرسد و برجام نابود شود که بهترین سناریو تغییر کل ساختار وزارت امور خارجه دولت دوازدهم است، چراکه حضور افرادی مانند سعید جلیلی و باقریکنی در سیاست خارجی ایران که در کارنامه خود جز وقتکشی و خریدن وقت ندارند، بازگشت به همان بن بستگرایی دیپلماسی دولتهای نهم و دهم است. مذاکرات پرونده فعالیتهای هستهای ما که عمری یک یا دو ساله ندارد؛ ما نزدیک به ۱۹ سال است که مذاکرات با غربیها را در دستور کار داریم که10 سال آن فقط وقتکشی آقایان بود که نهایتاً به بنبست رسید و از دل آن بنبست مذاکرات برجامی و توافق هستهای حاصل شد. حال اگر امروز رئیسی به دنبال آن است که از این بنبستگراها استفاده کند؛ یعنی چهار سال پیشرو کشور باید خود را آماده مواجهه با اجماع جهانی آغاز فصل جدیدی از صدور قطعنامههای جدید بکند،آن زمان دیگر آینده کشور مشخص نیست. امروز حاکمیت نظیر سالهای ۹۲ و ۹۳ به این باور رسیده که باید با یک چرخش، شرایط کشور را تعدیل بخشد. چون تحریمها و تبعات گسترده سیاسی، اقتصادی، دیپلماتیک و حتی امنیتی آن کشور را به یک وضعیت شکنندهتر از آن سالها رسانده است. پس مطمئن باشید اگر نگاه حاکمیت در خصوص دیپلماسی با چرخش سیاسی سال ۹۲ در قالب نرمش قهرمانانه همراه نمیشد عملاً برجام و مذاکره با آمریکا در دستور کار دولت روحانی قرار نمیگرفت. چنانکه در نشست اخیر وین هم چراغسبز برای احیای برجام داده شد؛ چون وضعیت کشور به مراتبشکنندهتر از۹۲ است. البته در این ۸ سال برخی جریانها و رسانهها از هر اقدامی برای به شکست کشاندن مذاکرات و برجام دریغ نکردهاند و در این بین روی کار آمدن دونالد ترامپ و ۴ سال عملکرد فاجعهبار وی هم کمک شایانی به این جریان در داخل کشور برای حمله به دولت روحانی کرد. در همین شرایط بود که دولت دوم روحانی در تحقق وعدههایش ناکام ماند و به قول معروف کلید شکست و تا امروز دیگر هیچ قفلی را باز نکرد. چراکه همین جریان مانع از پیگیری مسیر دولت اول روحانی شدند. البته در این بین مدیریت ضعیف، عملکرد اشتباه و کارنامه ناامیدکننده حسن روحانی هم تا اندازهای موثر بوده است. با همه این اوصاف معتقدم حاکمیت همانند سالهای ۸۴، ۸۸، ۹۲ و ۹۶ به پرونده فعالیتهای هستهای و مذاکرات برجامی نگاه نمیکند. حال و هوای امروز کشور حتی با سال گذشته متفاوت است. به واقع حاکمیت اکنون باید به دو سوال مهم پاسخ دهد. آیا دولت رئیسی که دولت آنهاست و اکنون که قدرت یکدست شده است درهای دیپلماسی ایران را باز خواهد گذاشت یا خیر؟ آیا در صورت بسته بودن درهای مذاکره و دیپلماسی حاضر به پذیرش تبعات، خسارات و زیانهای آن برای مردم و ملت در همه ابعاد و سطوح خواهند بود یا نه؟ پاسخ به این دو سوال تکلیف بسیاری از چیزها را مشخص خواهد کرد. لذا قطعاً بنبستگرایی در سیاست خارجی جایز نیست و حاکمیت هم بر این واقعیت اشراف دارد. در آن سو دولت بایدن خواهان مذاکره با دولت رئیسی همانند دولت روحانی است، اما تمرکز بایدن روی جنبه حاکمیتی رئیسی است تا جنبه اجرائی او در قامت رئیسجمهور جدید ایران. به عبارت دقیقتر تمرکز بایدن مذاکره با نظام است تا دولتها در ایران. مشابه همین نگاه درخصوص اعضای 1+4 نیز صدق میکند. بنابراین زمانی که غربیها اکنون تمرکزشان را روی حاکمیت گذاشتهاند، حاکمیت در ایران هم باید با احتیاط بیشتری در خصوص پرونده فعالیتهای هستهای و برجام اظهارنظر کند. چون بازگشت به بنبستگرایی چالش و تبعاتش را متوجه دولت رئیسی نمیکند، بلکه کل ساختار سیاسی و با محوریت حاکمیت آسیب خواهد دید. اینجاست که حاکمیت با درک واقعیات امروز سیاست خارجی نگاه جدیدتری را پیش خواهد برد. امیدوارم که چنین شود و چهار سال پیشرو در دولت رئیسی با هر وزیر امور خارجهای دیگر خبری از بازگشت به بنبستگرایی نباشد.
پربازدیدترینهای روزنامه ها
سایر اخبار این روزنامه
بحران خاموش اجاره بها
مدال گاندو٢ برای ظريف!
۲ هزار ملک نجومی پیشکشی شده!
تكرار توهين آقاي وزير به جاي پوزش...
برجام اگر بد بود آن را ادامه نمیدادند
رئيسي زندگي مردم را بايد «با عمل» تغيير دهد؛ نه «شعار»
سر دامداران را بي كلاه گذاشتيد
پایان آقای سخنگو ؟
احیای برجام؛ نقطه شروع حداقلی با غرب
« وزرا ی کارآمد» مهم تر از گرایشهای جناحی
برجام ماهیت سیاسی هم دارد؛ چرا؟
مانیفست بختیاریهای مشروطهخواه
بنبستگرایی یا پیشرفت دیپلماسی؟