رقابت ماجراجویانه نخبه‌ها در دل جنگل

سری جدید مستند مسابقه «77 ساعت» کاری از سعید ابوطالب، از 17 تیر روی آنتن شبکه آموزش رفته است و پنج شنبه و جمعه هر هفته پخش می‌شود. نفیسه روشن در سری جدید مسابقه که با حضور شرکت‌کننده‌های مردمی ساخته شده، اجرای آن را در کنار کاوه خداشناس برعهده گرفته است. او بازی در سریال‌های پرمخاطبی چون «اغما»، «مانکن» و «مثل هیچ‌کس» را در کارنامه دارد. به بهانه پخش «77 ساعت»، با نفیسه روشن درباره تجربه تازه‌اش در این مسابقه و فعالیت‌های اخیر او گفت‌وگو کرده‌ایم. اجرای مسابقه «77 ساعت» چه جذابیتی برای شما داشت که  آن را پذیرفتید؟ همه تیم و گروه پشت صحنه، همان عوامل مسابقه «شب‌های مافیا» بودند و کارگردانی آن را هم آقای سعید ابوطالب برعهده داشت. خاطره خوب و شادی از همکاری با این گروه داشتم و از نظر حرفه‌ای و اخلاقی برای من بازیگر، امنیتی در «شب‌های مافیا» ایجاد کرده بودند بنابراین وقتی درباره مسابقه «77 ساعت» صحبت کردند پذیرفتم. جذابیتش این است که با نخبه‌های دانشگاه‌های برتر کشور در ارتباط هستی و مسابقه در فضای بکر جنگل است. به طور خاص اجرا هم برایتان جذاب بود؟ در این جا مانند کاری که مجریان متخصص و حرفه‌ای در تلویزیون انجام می‌دهند، اجرا وجود ندارد. در واقع نوعی اجرا و رئالیتی‌شو بود که زندگی در آن جریان داشت. من همیشه معتقدم اجرا مربوط به متخصص خودش است اما وقتی مجری - بازیگر لازم است و به سمت رئالیتی‌شو می‌رود، موضوع متفاوت است. درباره این تفاوت توضیح می‌دهید؟ مجریان خوب زیادی مانند آقای نیما کرمی و آقای فرزاد حسنی داریم که بر برنامه تسلط دارند، کاملا به موضوعات مشرف هستند و در چارچوب و قواعد خاص خود برنامه اجرا می‌کنند، مثلا استایل برنامه‌ای مانند «نود» یا «ماه عسل» مشخص است  اما در رئالیتی‌شو خیلی راحت‌تر و آزادتر می‌توانید اجرا کنید و گاهی حتی می‌توانید در آن نقش بازی کنید. اگر باز هم پیشنهاد اجرا داشته باشید می‌پذیرید؟ بستگی به نوع برنامه و ساختارش دارد، مثلا برنامه «همرفیق» یا «پیش‌گو» یک جنبه سرگرمی دارد که برایم جذاب است یا «کودک‌شو» با اجرای آقای بازغی هم خیلی بامزه بود. دنیای بازیگری و اجرا مانند فوتبال و ورزش است، افراد اول در تیم‌های کوچک هستند بعد در تیم‌های بزرگ سال و تیم ملی و تیم کشورهای دیگر بازی می‌کنند. به نظر من بخشی از بعضی رشته‌ها و شغل‌ها، مکاشفه است، یعنی مدام دوست داری جلوتر بروی، فضا و محیط تازه‌ای را کشف کنی، این طور نیست که به صورت قطعی بگوییم نه این اتفاق نمی‌افتد! ممکن است اتفاق بیفتد، ممکن است هیچ‌وقت تکرار نشود. چالش حضور در مسابقه برای شما چه بود؟ من همیشه ترس از ارتفاع داشتم و از «راپِل» و «راپ سویینگ» (پرش با طناب) می‌ترسیدم اما وقتی دیدم دخترها و پسرهایمان مثل شیر روی دیوار سد، راپِل‌سواری می‌کنند ترسم ریخت و از آن‌ها ممنونم. این قدر همه راپل‌سواری کردند که به من جرئت دادند با ترسم مواجه شوم. یک مقدار به دلیل خجالت کشیدن هم بود که ترسم ریخت، دیدم خیلی زشت است همه شرکت‌کنندگان و برگزارکنندگان این کار را انجام می‌دهند اما من آن وسط ایستاده‌ام! آخرین سریال تلویزیونی‌تان «شش قهرمان و نصفی» بود؟ پس از آن در سریال «گیلدخت» به تهیه‌کنندگی آقای محمدرضا شفیعی بازی کردم که بنابه دلایلی ادامه همکاری میسر نشد، سریال تاریخی بی‌نظیری است. سال گذشته فیلمی به نام «زن‌ها» بازی کردم که به دلیل کرونا اکران نشده. همیشه حتما سالی دو تئاتر کار می‌کردم اما متاسفانه تئاتر تعطیل شده است. در نمایش خانگی هم تنها در مسابقه «شب‌های مافیا» حضور داشتم. چون بازیگر دهه 80 و اوایل90 تلویزیون بودم، به دلیل این که ناگهان با کارگردان‌هایی مانند آقای سیروس مقدم، مهدی فخیم‌زاده، مهدی کرم‌پور و مازیار میری که از کارگردان‌های خوب‌ تلویزیون هستند کار کردم، باعث شد سطح سلیقه من تغییر کند. کارهای زیادی پیشنهاد می‌شود اما خیلی ترس دارم سر کار بروم، یعنی ترجیح می‌دهم بدانم با کی، کجا و چطور کار می‌کنم، بیشتر دوست دارم اگر کار کنم حال دلم خوب شود و خستگی از تنم در برود تا این که خسته‌تر شوم. «اغما» یکی از آثار موفق شما در دهه 80 است، به نظرتان علت محبوبیتش چیست؟ بله، علتش قصه خوب و بی‌نظیر، هوشمندی و توانمندی آقای مقدم به عنوان کارگردان، تیم پشت صحنه فوق‌العاده ماهر و حضور بازیگران خوبی مانند آقای تارخ، خانم زنگنه و آقای کمیلی است که هرکدام در نقش خودشان درخشیدند. برای این که کاری این قدر ماندگار شود، باید همه چیز درست انتخاب شود و سر جای خودش باشد. در فضای مجازی فعال هستید، بعضی حواشی و تیترهای صفحات زرد شما را ناراحت می‌کند و واکنش‌تان را برمی‌انگیزد، چقدر پیش از انتشار بعضی مطالب به حواشی احتمالی آن فکر می‌کنید؟ قبلش خیلی فکر می‌کنم. در همه جای دنیا هنرمندان گاهی سبک زندگی‌شان را به اشتراک می‌گذارند و ما برخورد پیج‌های زرد را در کار پاپاراتزی‌ها می‌بینیم که حاشیه‌هایی را برای هنرمندان می‌سازند اما گاهی این جا می‌بینم که خیلی مغرورانه تیتری را می‌زنند و خیلی جلوتر از یک اتفاق می‌روند! مثلا مدتی پیش عکسی از سونوگرافی یکی از دوستانم منتشر کردم، خیلی برایم هیجان داشت، صبح بیدار شدم دیدم تیتر زدند «بارداری فلان شخص»! حالا بیا مدام توضیح بده یا خیلی اوقات از حرف‌هایمان سوءبرداشت می‌کنند. بخش غم‌انگیز ماجرا این است که کارهای خیر و انسانی، تیتر و منتشر نمی‌شود. 10 روز پیش به عنوان سفیر برند یک نشان تجاری، نتوانستم همراه آن‌ها برای مشکل آب سیستان و بلوچستان به آن جا بروم. من درصدی از قرارداد سفیر برندی‌ام را به مشکل آب این استان اختصاص دادم یا کارهای خیری برای انجمن‌ دوقلوها و چندقلوها انجام می‌دهیم. فقط مسائلی را تیتر می‌کنند که دقیقا با آن تیتر می توانند به شما ضربه بزنند، مثلا مراسمی دعوت شدیم که آقای حیاتی و بسیاری از همکاران حضور داشتند، دوستان تشریفات برج میلاد با من عکس گرفتند و در صفحاتشان منتشر کردند، دیدم تیتر خورده «نفیسه روشن و بادیگاردهایش»! نمی‌دانید اشخاصی کورکورانه چقدر تهمت زدند و الفاظ زشتی به کار بردند. وقتی من ناراحت می‌شوم و دلم می‌شکند، همین فرکانس‌ها به زندگی خودشان برمی‌گردد. گاهی یک سری از این موارد دست خودمان است و یک سری از آن‌ها هم نه.