روزنامه آرمان ملی
1400/05/04
رئيسي شبيه قبليها نباشد؛ مشکل در مدل حمکراني است
آرمان ملی- احسان انصاری: ابراهیم رئیسی پس از انتخابشدن به عنوان رئیسجمهور عنوان کرد شرایط تغییر میکند. این در حالی است که در شرایط کنونی مهمترین دغدغه مردم مشکلات معیشتی و اقتصادی است. به همین دلیل اینکه رئیسی قصد دارد با چه تیم اقتصادی و روشهایی وضعیت اقتصاد کشور را تغییر بدهد دارای اهمیت زیادی است. بدونتردید رئیسی در ابتدای دولت خود با مطالبهگری مردم در زمینه اقتصادی مواجه خواهد شد و به همین دلیل با بایدها و نبایدهایی روبهرو است. «آرمان ملی» برای بررسی این موضوع با دکتر محمد خوشچهره، اقتصاددان گفتوگو کرده است. دکتر خوشچهره معتقد است: «واقعیت این است که دیدگاههای آقای رئیسی با برخی روسای دولت دیگر مشابهتهایی داشته است. بنده از ابتدای انقلاب و از دولت شهید رجایی تاکنون با برخی از بزرگان توفیق دیدار و گفتوگو داشتهام. در دولتهای نهم و دهم و بهخصوص نهم نیز این وضعیت وجود داشته است. شور و حرارت قبل از کار برای قضاوت کافی نیست. برخی افراد که به نام عدالت به قدرت رسیدهاند، که در نوع خود یکی از بالاترین شعارهای ارزشی بوده است، پس از مدتی با عدمدرک صحیح از مفهوم عدالت و عدمتسلط رئیس دولت بر حوزهها و شیوههای عدالت مواجه شدهایم. به همین دلیل در عمل مشاهده کردهایم که به نام عدالت پدر عدالت را درآوردهاند و نابرابری و بیعدالتی در جامعه بیشتر شده است». در ادامه ماحصل این گفتوگو را میخوانید. آقـای رئیسـی پـس از انتخاب شـدن در انتخابـات ریاستجمهوری عنوان کردهاند شرایط در آینده تغییر خواهد کرد. این در حالی است که در شرایط کنونی مهمترین دغدغه مردم مشکلات معیشتی و اقتصادی است. برای تغییر در وضعیت اقتصادی، دولت جدید چه رویکردی را باید در دستور کار خود قرار بدهد؟الزامات و بایدهایی که در شرایط کنونی مطرح میشود باید به عنوان یک برنامه خود را نشان بدهد. ارائه برنامه تنها 50 درصد کار است. هنگامی که ریشه مشکلات را پیدا کنیم و برای آنها راهحل ارائه دهیم تنها 50 درصد کار پیش رفته است. این 50 درصد در زمینه تصمیمگیری و سیاستگذاری در سطح کلان خواهد بود. فهم مشکلات یک مسأله ذهنی است. این در حالی است که آنچه دارای اهمیت است نحوه اجرای راهحلهاست. اگر فهم و درک صحیح وجود داشته باشد اما بهخوبی اجرا نشود نمیتوان انتظار داشت مشکلات حل شود. در نتیجه چالش اصلی در 50 درصد اجرا وجود دارد. این موضوع نیز به شیوهنامههای اجرایی، ظرفیت و سازماندهی اجرایی و افرادی که انتخاب میشوند تا این برنامهها را اجرا کنند بازمیگردد. این در حالی است که در خصوص بحثهایی که در این زمینه صورت میگیرد معمولأ شیوههای اجرایی برنامهها مورد غفلت قرار میگیرد. از سوی دیگر در اولویتبندیها نیز دقت لازم صورت نمیگیرد. مشکلات کشور بیشتر در زمینه اجرایی است. این در حالی است که تصمیمگیریهای عقلایی و برنامهریزیها به شکل قابلقبولی است. یکی از دلایل عدماجرای صحیح برنامهها، نگاههای جناحی، صنفی و قبیلهای است. اغلب دولتهایی که در ایران روی کار آمدهاند در ابتدا اظهارات پرحرارت و شعارهای زیادی دادهاند و تلاش کردهاند در مسیر تحقق مطالبات مردم حرکت کنند. این در حالی است که پس از مدتی به یک شرکت سهامی قدرت تبدیل میشوند.
چه اتفاقی رخ میدهد که دولتها به شرکتهای سهامی قدرت تبدیل میشوند؟
این وضعیت بهخصوص درباره دولتهای یازدهم و دوازدهم وجود داشته است. به عنوان مثال فلان وزیر در تجارت و صنعت مسأله داشته و عملکرد وی با ابهاماتی مواجه بوده است. با این وجود پس از مدتی به یک وزارتخانه دیگر منتقل شده است. این مسائل نشان میدهد که دولتها به جناح و صنف متعهد هستند. بنده قصد جسارت به شخص خاصی ندارم اما بسیاری از افراد در جای خود قرار نگرفتهاند. انتخاب افراد براساس قابلیتها، تواناییها و از همه مهمتر سلامت نفس نبوده است. بهجز مسائل مدیریتی که نیازمند توانایی و قدرت مدیریت است سلامت نفس نیز دارای اهمیت است. در آموزههای دینی نیز روی این مسأله تأکید شده که مدیرانی که برای اداره جامعه انتخاب میشوند باید قوی و امین باشند. صرف اینکه توانا باشد کفایت نمیکند. از سوی دیگر صرف اینکه عنوان شود فرد خوبی یا انقلابی است نیز کفایت نمیکند. یک مدیر کارآمد باید علاوه بر تواناییهای مدیریتی دارای سلامت نفس و پاکدستی باشد. متأسفانه در دولتهایی که بعد از انقلاب شکل گرفتهاند برخی افراد وارد شدهاند که از سلامت نفس کافی برخوردار نبودهاند و پس از مدتی فساد به وجود آمده است. «چو دزدی با چراغ آید/ گزیدهتر برد کالا». هر چه افراد دارای صلاحیت بیشتری باشند اما از سلامت نفس برخوردار نباشند، ضریب انحراف آنها بیشتر میشود. به همین دلیل نباید تنها روی یک حوزه تأکید و بقیه حوزهها را رها کرد. در شرایط کنونی هنوز کابینه دولت آقای رئیسی شکل نگرفته و هنوز مشخص نیست افرادی که ایشان برای حضور در دولت آینده خود انتخاب میکنند به چه میزان براساس تواناییها و قابلیتهای مدیریتی صورت گرفته است. به همین دلیل تعجیل در قضاوت درباره رویکرد دولت اقتصادی دولت آقای رئیسی را به صلاح نمیدانم.
در جلسهای که آقای رئیسی با اقتصاددانان برگزار کرده و شما نیز حضور داشتهاید. دیدگاههای اقتصادی آقای رئیسی را چگونه ارزیابی کردهاید؟ آیا با آن دیدگاهها میتوان نسبت به تغییر وضعیت اقتصادی مردم در آینده خوشبین بود؟
واقعیت این است که دیدگاههای آقای رئیسی با برخی روسای دولت دیگر مشابهتهایی داشته است. بنده از ابتدای انقلاب و از دولت شهید رجایی تاکنون با برخی از بزرگان توفیق دیدار و گفتوگو داشتهام. در دولتهای نهم و دهم و بهخصوص نهم نیز این وضعیت وجود داشته است. شور و حرارت قبل از کار برای قضاوت کافی نیست. برخی افراد که به نام عدالت به قدرت رسیدهاند که در نوع خود یکی از بالاترین شعارهای ارزشی بوده است، پس از مدتی با عدمدرک صحیح از مفهوم عدالت و عدمتسلط رئیس دولت بر حوزهها و شیوههای عدالت مواجه شدیم. به همین دلیل در عمل مشاهده کردهایم که به نام عدالت، پدر عدالت را درآوردهاند و نابرابری و بیعدالتی در جامعه بیشتر شده است. این وضعیت به خصوص درباره دولتهای نهم و دهم وجود داشته است. این در حالی است که دولت به دلیل فروش نفت با درآمدهای افسانهای نیز مواجه شده بود و میتوانست تغییرات بنیادین و پایدار در کشور ایجاد کند اما در عمل شرایط به شکل دیگری رقم خورد و این اتفاقات مثبت برای کشور رخ نداد. درنتیجه تاکنون بهنام عدالت اختلالات جدی صورت گرفته است. در برخی مقاطع نیز مشاهده شده که روســایجمهـور باورها و سلایق شخصی خود را ارائه دادهاند. صرف ایده داشتن دارای اشکال نیست؛ بلکه اینکه این ایده را اساس تصمیمگیری قرار دهیم دارای اشکال است. برخی از طرحها با انگیزه عدالت صورت گرفته اما از پختگی کافی برخوردار نبوده است. بهعنوان مثال در دولت نهم در زمینه ایده مسکن بسیاری از ایدههایی که مطرح میشد در عمل شکل دیگری به خود میگرفت. در نهایت نیز طرح مسکن مهر انجام شد و برخی منصفانه قضاوت کردند و این طرح را ناپخته خواندند. این در حالی بود که باید در زمینه سوداگری زمین مانع ایجاد میشد. دولت نیز نباید متولی این طرح میشد؛ بلکه باید متولی را مشخص میکرد. پس از آن وزیر دیگری روی کار آمد و این طرح را مزخرف خواند و موضوع مسکن اجتماعی را مطرح کرد. این در حالی است که وزیر بعدی میتواند چنین حرفی را به وی نیز درباره طرحش بزند.
در دهــههای اخـیر بـاورهـا و سلایـق شخصی روسایجمهور به چه میزان امور کارشناسی را تحتتأثیر قرار داده است؟
باورهـا و ســـلایـق یــک رئیسجمهــور بایــد پس تأیید کارشناسی بهعنوان یک برنامه خود را نشان بدهد. زمانی این ایدهها میتواند به مرحله اجرا برسد که یک فرآیند کارشناسی و تخصصی را طی کرده باشد. در چنین صورتی باید برنامهها و ایدههای دیگر نیز در کنار آن قرار بگیرد تا برتری آن نسبت به برنامههای دیگر اثبات شود. در مورد موضوع بهداشت و سلامت و به خصوص در زمان شیوع ویروس کرونا حرفهای ناپخته زیادی توسط مسئولان زده شد. برخی از مسئولان رده بالای کشور عنوان میکردند کرونا طی مدت یک یا دو هفته آینده از بین میرود و راهحلهایی نیز در این زمینه ارائه میکردند. این در حالی است که هر چه زمان گذشت و شناخت نسبت به بیماری افزایش پیدا کرد، تصمیمات جدیدتری اتخاذ کردند. البته بنده زحمات کادر درمان را نادیده نمیگیرم و معتقدم زحمات و تلاشهای زیادی در این زمینه صورت گرفته است. به نظر میرسد درک صحیحی از واقعیتهای جامعه وجود ندارد. بهعنوان مثال در موضوع نوسان قیمت ارز مشخص نشده است که تصمیمگیریها براساس چه معیارهایی صورت میگیرد. در ابتدا قیمت ارز را4200 اعلام و عنوان کردند در کنار افزایش قیمت ارز میزان صادرات نیز افزایش پیدا میکند و تولید نیز تقویت میشود. این در حالی است که در عمل چنین اتفاقی رخ نداد و هرچه قیمت ارز افزایش پیدا کرد، خبری از افزایش تولید و صادرات نبود. این مسأله بیشتر باورهای معاون اول رئیسجمهور بود تا یک برنامه مدون و کاربردی. به همین دلیل اگر امروز برخی با شور و حرارت درباره آینده صحبت میکنند اگر به دلیل شعف مسئولیتپذیری است، اشکال ندارد. با این وجود اگر همان صبغه باشد که به عنوان اساس تصمیمگیری لحاظ شود به فاجعه تبدیل میشود. اگر به برنامههای پس از جنگ دقت کنیم متوجه میشویم که هر کسی راه صلاح را در یک چیز میدانسته است. بهعنوان مثال دولت سازندگی زیربناها را مورد توجه قرار داد که البته در جای خود قابلدفاع است. با این وجود پس از دولت سازندگی بسیاری از پروژهها باقی ماند که برخی از آنها نباید ادامه داشته باشد. دولت اصلاحات نیز اساس کار خود را روی توسعه سیاسی و آزادیهای فردی گذاشت که پیامدهای خاص خود را داشت. پس از آن دولت احمدینژاد با عنوان عدالت و مهرورزی سرکار آمد که با سیاستهایی که در پیش گرفت کشور را به چه نقطهای رساند. این وضعیت درباره دولتهای یازدهم و دوازدهم نیز وجود داشت.
با آسیبشناسی رویکرد دولتهای پس از جنگ به چه نتیجــهای میرسیــم؟ آیا دولتهای گذشتــه درک صحیـحـی از واقعیتهای جامعه داشتهاند؟
اگر این آسیبشناسی صورت بگیرد یکی از نکاتی که قابلتوجه خواهد بود عدمدرک صحیح مفهومی از شرایط اقتصادی است. این در حالی است که اگر رئیسجمهور دارای چنین درکی نباشد توسط مشاوران و نزدیکان خود بازی میخورد. برخی نیز به نام آرمان و آرمانطلبی کارشــان به جایی مــیرسد که دیگر راه بازگشتی وجود ندارد و به همیــن دلیل رویکرد خود را استمرار میبخشند. مهمتر از همه تیم و شیوههای اجرایی تصمیمگیریها و برنامهریزیهاست. جناحهای کشور همواره در حال نفی هم هستند. به همین دلیل باید افراطوتفریطها را از جریانهای سیاسی گرفت و از کسانی استفاده کرد که در راستای منافع ملی حرکت میکنند. این افراد نیز میتوانند از هر دو طیف سیاسی کشور باشند. همچنین فارغ از نگاههای جناحی باید سبدی از افراد متعهد و متخصص، که دارای سلامت نفس هستند، تهیه و از آنها برای منافع ملی استفاده شود. این در حالی است که در عمل چنین اتفاقی رخ نداده و در دولت رئیسی مدیران بیشتر به صورت اتوبوسی آمدند و پس از مدتی نیز رفتند. نکته دیگر اینکه ما باید 40 سال گذشته را آسیبشناسی حکمرانی کنیم که در دهههای گذشته چه نقاط قوت و ضعفی در اداره کشور داشتهایم.
آسیبشناسی شما از چهــار دهه حکمرانی چیست؟
یکی از این موارد عدمدرک جامعیت از پدیدهها است که امروز در بحران آب و مسائل دیگر مشاهده میشود. این مسأله به خوبی عدمجامعیت در تصمیمگیریها را نشان میدهد. این مسأله باعث شده کشور به روزمرگی وارد شود و در این روزمرگی به سمت پوپولیسم پیش برود. در پوپولیسم نیز اقتصاد از باورهای بنیادی خود دور افتاد و به سمت وابستگی بیشتر به خامفروشی نفت رفت. پس از جنگ همه دولتها عنوان کردهاند براساس برنامه و سند چشمانداز حرکت میکنند. این در حالی است که اگر دقت کنیم متوجه میشویم بهرغم اینکه دولتها دارای شعارهای سیاسی متفاوتی بودهاند اما کارکرد اقتصادی آنها شبیه هم بوده است. شرایط به شکلی بوده که هر دولتی روی کار آمده رکورد دولت قبل از خود را در وابستهکردن کشور به نفت شکسته است. نکته دیگر اینکه پولهای موجود در سیستم بانکی بهجای اینکه در چرخه تولید وارد شود در نهایت به واردات بیشتر منجر شده است. هر دولتی که روی کار آمده میزان واردات بیشتری نسبت به دولت قبلی داشته است. این در حالی است که میزان واردات کالاهای لوکس و فانتزی نیز افزایش پیدا کرده است. مسأله بعدی میزان قاچاق کالا بوده که در هر دولتی نسبت به دولت قبلی افزایش داشته است.
سایر اخبار این روزنامه
قيمتهاي غيربهداشتي تختهاي بيمارستاني
«تلاش حلقه ياس» برای بازگشت دوباره به بهشت!
بررسی مجدد پرونده محکومان آبان ۹۸
بغض مهاجرت در المپیک ترکید
رئيسي شبيه قبليها نباشد؛ مشکل در مدل حمکراني است
حرفهاي دقيقه 90 روحاني؛ از حوادث آبان ٩٧ تا تحريم
توليدکنندگان روغن« با فشار» به نرخ دلخو اه رسيدند
فضاي مجازي امنيتي بشود؛ بدتر است
تداوم سفرهای میانجیگرایانه به تهران
برجام؛ سد راه ونزوئلاییشدن اقتصاد ایران
امنیتیکردن فضای مجازی
خودتغییری و خودتبدیلی؛ اصول حکمرانیست
چرا محدودیتهای کرونایی بیفایده بود؟