غدیر، تدبیری الهی جهت حفظ اصالت‌های دین

اسماعیل علوی
دبیر گروه پایداری
اگر به عقل و قلب خود مراجعه کنیم می‌بینیم هم عقل و هم دل گواهی می‌دهند که لازمه استمرار اصالت‌های یک مکتب در بستری تاریخی تا ساحل ابدیت، وجود جریانی اصیل و زلال است که به سرچشمه‌های مکتب دسترسی داشته و از آن سیراب شده باشد. این جریان که از هرجهت مورد وثوق بوده و دارای مرجعیت است، مسئولیت حفاظت و حراست از اصالت‌های مکتب، در جزر و مد‌های تاریخی - اجتماعی را برعهده گرفته و از سوءبرداشت و انحراف آن جلوگیری می‌نماید و ضامن آلوده نشدن جوهره مکتب و انتقال آن به نسل‌های بعد خواهد بود.
براین اساس اصل«امامت عدل و فضیلت» در مجموعه تعالیم اسلام شکل گرفته و یکی از فعال‌ترین بخش‌های عقیده اسلامی از ابتدای پیدایش محسوب می شود. امامت عدل و فضل به‌دلیل برخورداری از مسئولیت حفاظت و حراست از بایسته‌های آیین محمدی(ص) ازجمله ارکان مذهب به‌شمار می‌آید و مشخصه بارز آن صیانت و جلوگیری از تحریف و انحراف شریعت و چشاندن طعم شیرین آن پس از پیامبراکرم(ص) و قابلیت تربیت افرادی در تراز اصحاب رسول خدا(ص) می‌باشد. این اصل همچنین قادر است تا اصالت‌های دین را بازآفرینی و آحاد مسلمان را به‌سوی آرمان‌های متعالی رهنمون شود.


همین‌طور اگر جوهره رسالت محمدی(ص) را کسب مهارت بندگی و قرار گرفتن بر مدار سعادت دنیا و زندگی پس از آن در راستای بایسته‌های عقلی در نظر بیاوریم، جا دارد که امامت عدل و فضل را نیز کنار توحید، نبوت و معاد در زمره ارکان دین به‌شمار آوریم و در پرتو پیروی از مصادیق بارز این اصل اسلامی از امتزاج سره و ناسره مصون مانیم. با تکیه براین باور اسلامی، قرآن کریم، مؤمنان را به پیروی از الگوهای نیکو دعوت کرده و لازمه دستیابی به کمال و فضیلت را زندگی برسیاق سیره و حیات طیبه مصادیق امامت عدل و فضیلت برشمرده است.
این بود که در واپسین ایام حیات رسول خدا(ص) و در شرایطی که اسلام به اقتدار لازم دست نیافته و در پی رحلت صاحب شریعت آیین اسلام در معرض بدعت‌ها قرار داشته و آیین ابراهیمی اسلام در معرض انحراف از اهداف توحیدی قرار داشت، در کنار برکه غدیر اجتماع باشکوهی از حاجیان برگزار شد و پیامبر‌اکرم(ص) پس از مقدماتی فرمود: من در آستانه سفر آخرت دو چیز گرانبها را در میان شما باقی می‌گذارم، کتاب خدا و اهل بیتم را، ای مردم هشدارید که بر آنها پیشی نگیرید و از آنان عقب نمانید. آنگاه دست علی‌(ع) را در دست گرفت و آن‌قدر بالا برد که همگان او را کنار رسول خدا‌(ص) در فراز منبر دیدند. سپس فرمود: «خداوند مولای من و من ولی مؤمنان هستم... ای مردم هر کس را که من مولا و رهبر اویم، علی نیز مولا و رهبر اوست.» سه بار این جمله را تکرار کرد تا ضمن تأکید بر مضمون گفته، صدای خود را به وضوح به گوش همگان برساند. سپس افزود: پروردگارا! دوستان علی‌(ع) را دوست بدار و دشمنانش را دشمن و علی‌(ع) را محور حق قرار ده.»
پیامبر خدا می‌دانست اجتماع مسلمانان به رغم وحدت ظاهری، درک یکپارچه و یکدستی از تعالیم و ارزش‌های دین ندارند. چرا که اغلب آنان هنوز متأثر از فرهنگی بودند که بخش اعظم زندگی خود را تحت سیطره آن گذرانده و نسبت آنان با باورهای عمیق و متعالی نسبتی سست و شکننده بود. بنابراین برایند روح جمعی مسلمانان اهتمامی که از تعالیم ناب اسلامی سرچشمه گیرد نبود ودر پس ظاهری از اطاعت، نوعی لاقیدی نسبت به آرمان‌های متعالی اسلام احساس می‌شد. در واقع ایمان اغلب مسلمانان، ایمانی فطری بود. چنین جمعیتی منطقاً تا تحقق امت یکپارچه و آرمانی اسلام فاصله داشت و لازمه از قوه به فعل درآمدن انسان تراز قرآن، نیازمند پیروی ازالگوهای برتر بود. از حکمت و لطف الهی به دور بود که با رحلت پیامبراسلام(ص) هدف رسالت مجمل گذاشته شده و اجتماع مسلمین به حال خود رها شود. ضمن آنکه جمعیت مسلمانان از نظر انرژی و توان در آستانه گسترش در جغرافیای وسیع‌تری بودند وفتح سرزمین‌های جدید معلوم بود مناقشاتی را بین مسلمانان به وجود آورده و دین خاتم از دستیابی به اهداف آرمانی خود باز خواهد ماند. از این‌رو پیامبر اکرم(ص) به امر الهی در اثنای آخرین سفر حج، امیرالمؤمنین علی(ع) را به‌عنوان جانشین خود معرفی کرد. این اقدام رسول خدا نشان داد که مسأله رهبری و هدایت اجتماع مسلمانان از اهمیتی حیاتی برخوردار است ونمی توان آن را به افراد عادی سپرد.