روزنامه کيهان
1400/05/09
حکایت شیخ شهید که بر دار شد
دفتر پژوهشهای مؤسسه کیهان
مدیر نظام نوّابی، نگهبان شیخ فضلالله نوری از لحظات آخر دادگاه و اعدام وی در تاریخ 9 مرداد 1288 شمسی اینچنین حکایت میکند:
«...آقا (شیخ فضلالله نوری) با طمأنینه برخاست و عصازنان به طرف نظمیه رفت. جمعیت جلوی در نظمیه را مسدود کرده بود. آقا زیر در مکث کرد. افراد مسلح، مردم را پس و پیش کرده راه را جلوی او باز کردند آقا همانطور که زیر در ایستاده بود نگاهی به مردم انداخت و رو را به آسمان کرد و این آیه را تلاوت فرمود: «وَ اُفُوِضُ اَمْری اِلَیالله اِنَاللهَ بَصیرٌ بِالْعِباد» و به طرف دار به راه افتاد...
روز 13 رجب 1327 قمری بود. روز تولد امیرالمؤمنین علی(علیهالسلام). یک ساعت و نیم به غروب مانده بود. درهمین گیراگیر باد هم گرفت و هوا به هم خورد. آقا هفتادساله بود و محاسنش سفید بود. همین طور عصازنان و به طور آرام و با طمأنینه به طرف دار میرفت و مردم را تماشا میکرد.
... به پای چهارپایه دار رسید. پهلوی چهارپایه ایستاد. اول عصایش را به جلو میان جمعیت انداخت، قاپیدند. عبای نازک مشکی تابستانی دوشش بود. عبا را درآورد و همانطور که جلو میان مردم انداخت، قاپیدند. زیر بغل آقا را گرفتند و از دست چپ رفت روی چهارپایه رو به بانک شاهنشاهی و پشت به نظمیه... گفت:
خدایا تو خودت شاهدی که من آنچه را که باید بگویم به این مردم گفتم، خدایا تو خودت شاهد باش که من برای این مردم به قرآن تو قسم یاد کردم، گفتند قوطی سیگارش بود. خدایا، خدایا تو خودت شاهد باش در این دم آخر باز هم به این مردم میگویم که مؤسسین این اساس لامذهبین هستند که مردم را فریب دادهاند این اساس مخالف اسلام است... محاکمه من و شما مردم بماند پیش پیغمبر محمد بن عبدالله...
بعد از اینکه حرفهایش تمام شد عمامهاش را از سرش برداشت و تکان تکان داد و گفت از سر من این عمامه را برداشتهاند، از سر همه برخواهند داشت. این را گفت و عمامهاش را هم همانطور به جلو میان جمعیت انداخت، قاپیدند.
در این وقت طناب را به گردن او انداختند و چهارپایه را از زیر پای او کشیدند و طناب را بالا کشیدند... تا چهارپایه را از زیر پای او کشیدند یک مرتبه تنه سنگینی کرد و کمی پایین افتاد اما دوباره بالا کشیدند و دیگر هیچکس از آقا کمترین حرکتی ندید! پس از اینکه آقا، جان تسلیم کرد، دستة موزیک نظامی پای دار آمد و همانجا شروع کرد به زدن و افراد مسلح با تفنگهایشان همینطور میرقصیدند. وقتی که موزیک راه افتاد مخالفین که توی ایوان جمع بودند کف میزدند و شادی میکردند...»1
شیخ فضلالله نوری را مردم از سالهای پیش خوب میشناختند، او که شاگرد میرزای شیرازی بود و با مهاجرت میرزا به سامرا، شیخ نیز همراه جمعی از علما و فضلا به سامرا رفت. در حدود سال 1300 هجری قمری بازگشت و در ردیف مجتهدین طراز اول تهران قرار گرفت. در جنبش تنباکو در کنار میرزای آشتیانی از ارکان اصلی نهضت در تهران بود و در نهضت عدالتخانه هم که بعدا به مشروطیت انجامید، از نخستین علمای تهران به شمار میرفت که در آستان مقدس حضرت فاطمه معصومه(س) به همراه روحانیون بزرگی همچون آقا نجفی اصفهانی و آخوند ملا قربان علی زنجانی، متحصن شد.
از همین روی وقتی او را متهم به استبداد و ضد مشروطه خواهی کردند، گفت:
«... مكرر این مطلب را گفته، باز میگویم اساس این مجلس و مشروطیت من بودم و هستم... این مجلس برای امروزه ما خیلی لازم است. یقین است زمانی كه دارای مجلس بودیم، وكلا از طرف تمام ملت باید در مجلس باشند؛ اما چه نوع وكیل برای این مجلس لازم است؟ دارای چه صفاتی باید باشند؟... لااقل باید مسلمان و طریقه جعفری را دارا باشند؛ از خدا بترسند...»2
بازهم در اینجا تاریخ تکرار شد و در مقابل حرکت علماء و روحانیون که به طور مستقل و خودجوش تاسیس عدالتخانه را میطلبیدند، بازهم نیات و اهداف استعمار از سوی عدهای به اصطلاح روشنفکر و تجددگرا به مرحله اجرا درآمد. عدهای که همین امروز هم در نشریات و رسانههای زنجیرهای اخلافشان، به عنوان انقلابیون و پدران معنوی اصلاحات لقب گرفتهاند!
همزمان با مهاجرت علما به قم برای درخواست برپایی عدالتخانه، عدهای از تجار به سرکردگی محمدتقی بنکدار نیز با هدایت برخی از عوامل سفارت انگلیس مانند حسینقلی نواب که از اعضای تشکیلات فراماسونری بود و بعضی از به اصطلاح روشنفکران همچون حسن تقیزاده و یحیی دولتآبادی، به این سفارت پناهنده شدند و مدت زمانی به طول نینجامید که حیاط سفارت انگلیس مملو از این گونه افراد شد، چادرهای اصناف برپا گردید، دیگهای پلو بار گذارده شد و خروارها قند و چای توزیع گردید تا به قول یحیی دولتآبادی، «اجزای سفارت هر چه بیشتر بتوانند از واردین دلربایی کنند» تا اینکه ناگهان در خواست مردم و سران تحصن از مجلس عدالت یا مشورت به مشروطهخواهی تبدیل گردید. 3
در واقع طبق روایات تاریخی و اسناد و شواهد موجود، اعضای انجمن مخفی وابسته به فراماسونها و اعضای سفارت، آنقدر در میان متحصنین تبلیغات کردند که در مدت کوتاهی، درخواست عدالتخانه تبدیل به مشروطه شد.
اما شیخ فضلالله نوری در مقابل این انحراف ایستاد و گفت:
«...مشروطهای که از دیگ پلوی سفارت انگلستان بیرون بیاید به درد ما نمیخورد...»
شهید شیخ فضلالله نوری براین عقیده بود که اگر مقصود تقویت اسلام است، انگلیس حامی آن نمیشود و اگر مقصودشان، عمل به قرآن باشد، پناه به کفر نمیبرند و آنها را یاور و معین و محل اسرار خود قرار نمیدهند.
از همین روی مدعیان انقلاب مشروطه از وی هراس داشتند و میترسیدند که پته وابستگیشان را روی آب بیندازد. مشروطهخواهان بهنام آزادی بزرگترین خفقان را بر جامعه تحمیل كردند. مطبوعات آنها نسبت به اسلام و پیامبر و روحانیت هتاكی را به اوج رساند وعلمای مشروطهطلب نیز با مدارا و تساهل از آن عبور كردند. آنها انتقادات شیخ فضلالله را برنمیتافتند و با تبلیغات ناجوانمردانه، مطبوعات و سخنرانیها، شیخ را سخت در تنگنا قرار دادند.4
روزنامه «صبح صادق» به مدیریت مرتضی قلیخان مؤیدالممالك در روز 21 ربیعالثانی1325قمری، پنج اصل پیشنهادی شیخ را برای مجلس و قانون اساسی جدید چاپ و منتشر كرد. این كار برای طرفداران مشروطه که بسیاری از مطبوعات را به طور زنجیرهای در اختیار داشتند، سخت گران آمد و به «اداره روزنامه ریخته، آنچه از آن شماره بهدست آوردند، پاره كردند.» 5 و سپس مدیر روزنامه را وادار كردند كه همان شماره را تجدید چاپكرده و عذرخواهی كند.
هواداران مشروطه حتی تحمل انتشار دستخط یك صفحهای شیخ را هم نداشتند. ضیاءالدین درّی، شاهد آن روز، چنین گزارش میكند كه:
«عصر همان روز رفتم بهارستان، دیدم آن اوراق را پاره میكردند و لگدمال مینمودند و یا آنكه آتش میزدند و مرده باد میگفتند. به یكی از آن حلالزادهها گفتم: در این لایحه اسم خدا و رسول و امام عصر نوشته شده است؛ چرا لگدمال میكنید؟ چرا آتش میزنید؟ بنای مزخرفگویی را گذاشت كه سخنانش به مراتب از فحش بدتر بود.» 6
و این همه نتیجه انحراف و خیانتی بود که از سوی انگلیس و شبه روشنفکران به نهضت عدالتخانه تحمیل شد. با استفاده از قوانین بلژیک و انگلیس، قانون اساسی نوشتند و سعی کردند روحانیون و علمایی که نهضت مردم را تا آنجا رهبری کرده بودند، بوسیله قوانین لیبرالی و غربی محدود نموده و به حاشیه برانند تا راه نفوذ عوامل انگلیس و استعمار باز شود. اما شیخ فضلالله نوری که خود از بانیان و رهبران نهضت عدالتخانه بود از این توطئه و انحراف پرده برداشت و طی نامهای به علما یادآور شد که:
«...شما بهتر میدانید که دین اسلام اکمل ادیان و اتم شرایع است و این دین عدالت و شورا را به دنیا عرضه داشت. آیا چه اتفاقی افتاده است که امروز باید دستورالعمل ما از پاریس برسد و نسخه شورای ما را از انگلستان بیاورند...» 7
او دوباره همراه عدهای از علما در حرم حضرت عبدالعظیم متحصن شد و در همانجا روزنامهای به نام «لایحه» منتشر کرد تا اندیشه و اهداف خود از تحصن و مقاصد شوم مدعیان مشروطه را برملا سازد.
شیخ در اثر مقاومتها و از خود گذشتگیها، سرانجام توانست متممی را به قانون اساسی غربزده مشروطه تحمیل کرده که براساس آن، وجود 5 مجتهد جامعالشرایط جهت رسیدگی به قوانین مصوبه مجلس، لازم و ضروری شمرده شده بود. شاید همین پافشاری و مجاهدت باعث بر سر دار رفتن او شد و شیخ فضلالله نوری، عنوان نخستین مجتهدی که به طور رسمی اعدام شد را یافت.
در شرایطی که شیخ به طور قطع و یقین میدانست که مدعیان مشروطه، به خانهاش ریخته و او را دستگیر و محاکمه و اعدام خواهند کرد، اما درخواست سفارتهای روس و عثمانی و هلند مبنی بر اعطای پناهندگی را بدون جواب گذارد و هنگامی که سفارت روس با مایوس شدن از پناهندگی شیخ، پیشنهاد افراشتن پرچم روسیه بربام خانهاش را داد، شیخ فضلالله نوری که میدید حتی برخی نزدیکانش، به این پیشنهاد تمایل دارند، گفت:
«... آیا رواست من پس از هفتاد سال که محاسنم را برای اسلام سفید کردهام، حال بیایم و بروم زیر بیرق کفر؟!» 8
و جلال آل احمد چه زيبا درباره شهادت شیخ فضلالله نوری نوشت:
«من نعش آن بزرگوار را بر سر دار همچون بيرقي ميدانم كه به علامت استيلاي غربزدگي پس از دويست سال كشمكش بر بام سراي اين مملكت افراشته شد و اكنون در لواي اين پرچم، ما شبيه به قومي از خود بيگانهايم، در لباس، خانه و خوراك و ادب و مطبوعات و خطرناكتر از همه در فرهنگمان، فرنگيمآب ميپروريم و فرنگيمآب راهحل هر مشكلي را ميجوييم» 9
_________________________________
1- نگاه دوم (روایتی دیگر از سرگذشت و اندیشههای شیخ فضلالله نوری)- دکتر شمسالدین تندرکیا (نوه شیخ فضل الله نوری) به اهتمام مجتبی شکوری- روزنامه فرمان - 1335 2- حسن معاصر – تاریخ استقرار مشروطیت در ایران - جلد دوم - انتشارات ابن سینا - صفحه 368 3- چهارده قرن تلاش شیعه برای ماندن و توسعه- روحاله حسینیان- مرکز اسناد انقلاب اسلامی- چاپ اول - 1387 4- همان 5- احمد کسروی- تاریخ ایران- جلد 2- صفحه 361- امیرکبیر- 1375 6- محمد تركمان- مجموعهای از رسائل اعلامیهها مکتوبات و روزنامه شیخ فضلا... نوری - جلد 2- نشر رسا - صفحه 324 7- همان
8- سید جلالالدین مدنی- تاریخ سیاسی معاصر ایران- جلد اول- صفحه 126- دفتر انتشارات اسلامی- چاپ یازدهم- پاییز 1383 9- جلال آل احمد- غربزدگی- انتشارات رواق- 1356- صفحه 78
سایر اخبار این روزنامه
در این دولت معلوم شد اعتماد به غرب جواب نمیدهد
ملاحظاتی درباره طرح صیانت از حقوق کاربران فضای مجازی (یادداشت روز)
اخبار ویژه
زکزاکی، رهبر شیعیان نیجریه و همسرش پس از 6 سال آزاد شدند
افزایش تعداد شهرهای قرمز کرونایی کشور به 285 شهر
پاسخ مرکز پژوهشهای مجلس به 15 سؤال درباره طرح صیانت از کاربران فضای مجازی
اختری فروزان از لیلهًْالقدر فاطمی(س)
«محمدسرور رجایی» در جوار شهدا آرام گرفت(اخبار ادبی و هنری)
افزایش ۲/۵ برابری قیمت سیمان از کارخانه تا بازار
حکایت شیخ شهید که بر دار شد
انفجار کشتی اسرائیلی در دریای عمان و آتشسوزی در فرودگاه بنگوریون
حکایت آن پژوهشگر پرشور و خوشمشرب و سادهزیست