روزنامه آفتاب یزد
1400/05/09
علی بیگدلی استاد دانشگاه در گفتگو با آفتاب یزد اصلیترین درخواستهای آمریکا از چین را تشریح کرد
بگو مگوی چین و آمریکا تازگی ندارد! همین روزها بود که ترامپ «کمونیسم هراسی» را بهانه کرد و از «چینی ها» خواست به ایالات متحدهی آمریکا «غرامت» بدهند. از بعدِ روی کار آمدنِ
«جو بایدنِ ۷۸ ساله!» اما چنین به نظر میرسد که نگاه کاخ سفید به مناطق مناقشه برانگیز در جهان عوض شده است گویی؛ تصمیم دارد به جای چانه زدن با کرهی شمالی، سر میزی بنشیند که چین و روسیه حضور دارند و یا به جای حضور در نشست دراز دامن ۱+۵، رو در رو با ایران، به واکاوی مشکلات بپردازد اما مسئلهی چین، به قدری بزرگ است که برای نشست و چانه زنی؛ «وندی شرمن» راهی میشود. بیگدلی میگوید: «گسیل داشتن وندی شرمن یعنی عزم جدی آمریکا!» این استاد تاریخ دانشگاه معتقد است: «دعوای آمریکا با پکن، صوری و زرگری است (!) کاخ سفید میخواهد چین از ایران و روسیه فاصله بگیرد، آمریکا تلاش میکند در صورت نیاز به ائتلاف جهانی علیه ایران، چین نیز در جناح و جبههی آمریکا باشد و نه همراه و همگام با تهران!»
آفتاب یزد - رضا بردستانی: یک استاد تاریخ در گفتگو با آفتاب یزد در واکنش به دیدار و گفتگوهای پرتنشِ واشنگتن - پکن، به چند نکتهی مهم اشاره میکند از جمله این که: «وقتی برای این دیدار «وندی شرمن» سرتیم آمریکاییها میشود یعنی، مسئله فقط چین نیست، ایران و کره شمالی نیست، دریای زرد نیست، تایوان و هنگ کنگ نیست بلکه، همهی اینها هست از همه مهمتر روسیه! »
علی بیگدلی خاطرنشان میکند: «وندی شرمن، مسئول میز کرهی شمالی در وزارت امور خارجهی آمریکا بوده، از تجربیات مفیدی در مذاکره و شناخت دقیقی از مناسبات شرق دور برخوردار است به همین دلیل، وقتی به خط سیر مذاکرات دقت کنیم متوجه میشویم خواستهی آمریکا از چین اقتصادی نیست، حتی حقوق بشری و در حوزهی «کروناویروس» نیز نیست بلکه کاملاً سیاسی و بینالمللی است. »
حق با این استاد برجستهی دانشگاه است چون وندی شرمن دربارهی مذاکره با چینیها میگوید: «آمریکا از رقابت شدید اقتصادی با چین استقبال میکند اما نمیخواهد این کشور به سمت درگیری تغییر مسیر دهد.» بیگدلی اما برای عبارت «پیش رفتن به سمت درگیری» نیز پاسخی درخور دارد: «چینیها به هیچ وجه اهل مناقشات رو در رو و در نهایت نظامی نیستند اما اگر میبینید در دیدار با وندی شرمن و یا پیش از حضور او در چین، از لحن تندی بهرهمند شدهاند بدان دلیل است که به طرف آمریکایی گوشزد کنند دست خالی پشت میز مذاکره ننشیند!»
> دعواهای حقوق بشری کارتِ سوختهی آمریکاییها
از بعدِ روی کار آمدن «جوبایدن» این برای دومین بار است که مقامات پکن و واشنگتن
رو در روی یکدیگر مینشینند؛ نشست پرتنش نخست، ماه مارس در آلاسکا با حضور آنتونی بلینکن، وزیر خارجه آمریکا و یانگ جیچی، دیپلمات ارشد چین برگزار شد.
پیشتر در گفت و شنودهایی که با علی بیگدلی و دیگر کارشناسان مسائل بینالمللی داشتیم، بارها بر سر مواضع حقوق بشری آمریکاییها علیه دیگر کشورها به تبادل نظر پرداخته بودیم از جمله پیش از دیدار جوبایدن و ولادیمیر پوتین. بیگدلی در آن گفت و شنودها تاکید کرده بود؛ «آمریکاییها با توجه به موارد عدیدهای از مسائل حقوق بشری و تعرض به آزادیهای مدنی به خصوص علیه سیاه پوستان از جمله قتل جورج فلوید نمیتوانند دست و پای دیگر کشورها را در این فقره در زنجیر کنند.» البته بیگدلی به صراحت میگوید: «وقتی کشوری در قانون اساسیاش چیزی به نام «حقوق بشر» ندارد لابد اعتقادی نیز بدان ندارد! » و افزوده بود: «از این منظر، روسیه و آمریکا در مباحث حقوق بشری به اصطلاح حریف یکدیگر هستند و چه بسا سنبهی روسها پرزورتر نیز باشد.»
در دیدار اخیر که آن را دیداری «پرتنش» لقب داده اند؛ از جمله اعتراضات چینیها به همین مسئله است، چین به انتقاد آمریکاییها درباره مسائل حقوق بشری و توسعه ارضی خود اعتراض داشته و بارها گفته است که وقتی آمریکا توسعه چین را سرکوب میکند، نمیتواند انتظار همکاری داشته باشد؛ البته به دلایلی که در خلال همین گزارش به صراحت و تلویحاً بدان اشاره خواهیم کرد، وندی شرمن ایراد آن اتهامها رد کرد.
در خلال صدها مصاحبه و گفت و نشود، از «حسین کنعانی مقدم» تحلیلگر مسائل سیاسی، نزدیک به اصولگرایان آموختم؛ همواره «سیاستهای اعلامی» با «سیاستهای اِعمالی» متفاوت است پس وقتی در خبرها میخوانیم: «به گفته وندی شرمن، آنها گفتگوی «دوستانهای» در مسائل مورد اختلاف داشتند و او لیست بلند بالایی از نگرانیهای آمریکا شامل «جنایت علیه بشریت» علیه مسلمانان در منطقه سین کیانگ، سرکوب دموکراسی در هنگ کنگ، استفاده چین از قدرت اقتصادی خود برای فشار بر دیگران و «اقدامات خصمانه» علیه تایوان و در دریای چین جنوبی و شرقی ارائه داد. » و یا این که: «شرمن همچنین گفت، ایالات متحده از رقابت شدید استقبال میکند و معتقد است رشد چین و بهتر کردن زندگی مردم خودش مهم است، اما این باید به صورتی باشد که با قوانین بینالمللی همخوانی داشته و کشورهای دیگر را تضعیف نکند.» وندی شرمن همچنین گفته: «ما از آنها انتظار داریم که درک کنند حقوق بشر فقط یک مسئله داخلی نیست. آنها یک تعهد جهانی دارند که طبق اعلامیه جهانی سازمان ملل در خصوص حقوق بشر به آن متعهد شدهاند.» اما بنا نداریم خود را لا به لای این عبارات و اصطلاحات مچاله کنیم چون سخت است بپذیریم وندی شرمن از واشنگتن به پکن رفته باشد تا این مسائل را با چینیها در میان بگذارد مسائلی که همهی روزها، بارها و بارها در رسانههای آمریکایی مرور میشود. »
علی بیگدلی پیشبینی کرده بود به زودی مقامات کشورهای چین و آمریکا در سطوح مختلف، از میانی تا ارشد، رو در روی هم قرار خواهند گرفت تا ادامهی تغییرات در «نظم پسانوین جهانی» را کامل کنند. بیگدلی، هنگامی که «بایدن» و «پوتین» در جایی به جز روسیه و آمریکا رو در روی هم قرار گرفتند به صراحت گفت: «دیدار بعدی مقامات آمریکایی با چینیها خواهد بود» و چنین شد، آن هم نه در خاک کشور ثالث که در خاک چین!
> آمریکا برای رخدادهای جهانی و منطقهای سه پلان دارد!
اندکی باید از موضوع چین و آمریکا فاصله بگیریم و به خاورمیانه سرک بکشیم جایی که ماهها است لبنان نتوانسته تشکیل دولت بدهد، عراق خود را در فضایی ملتهب برای انتخابات ۱۰ اکتبر آماده میکند، و مرز سوریه و عراق و سوریه و ترکیه همچنان در اختیار تروریستها و نیروهای بیگانه است. جایی که اردن، عراق و مصر روی «هلال شیعی» تمرکز کرده اند، عربستان با تمام توان به دنبال حل مسئلهی یمن است و امارات غرق در ماه عسل عادی شدن روابط با اسرائیل!
در فقرهی سفر الکاظمی به عراق، گزینههای محتمل را در گفتگو با «محمدصالح صدقیان» مرور میکردیم که داستانی عجیب را طرح کرد و گفت: «در لبنان در سال ۱۹۷۵ یعنی همان سالی که جنگ داخلی شروع شد آن زمان رئیس حزب الوطنی کمیل شمعون بود که از ریش سفیدهای سیاسیون در منطقه بود از او پرسیدند آیا این جنگ به تقسیم لبنان منتهی خواهدشد؟ (یعنی آیا تقسیم لبنان نیز مطرح است؟) ایشان پاسخ داد به عراق بستگی دارد اگر عراق تقسیم شد لبنان هم چنین خواهد شد. الان در عراق مسئله تقسیم عراق و جدا شدن جنوب عراق از کردستان از منطقه غرب عراق یعنی سنیهای عراق مطرح است. سنیها هم مدام تهدید میکنند که اگر آمریکاییها از عراق خارج شدند روی مسئله اقلیم سنیها متمرکز خواهیم شد.» در این داستان چند مسئله نهفته است:
- اول این که سرنوشت برخی از کشورها یا شبیه دیگر کشورها است یا به هم گره خورده است؛ چرا؟ چون سناریوی این کشورها را تماماً آمریکایی ها، انگلیسیها و اسرائیلیها نوشتهاند!
- دو دیگر این که آمریکاییها در مناطق بحرانی و مهم همواره سه پلان یا گزینه روی میز دارند؛ الف/ هرج و مرج و مسائل حاد اقتصادی و اجتماعی، ب/ درگیریهای نظامی و اشغال تحت عنوان نیروهای بینالمللی حافظ صلح همانی که در عراق و افغانستان رخ داد، ج/ روی کار آوردن حکومتی کاملا دست نشانده و وابسته؛ در عراق نخست وزیری الکاظمی قطعا تابعی از انتخابات نیست بلکه به گفتهی «محبعلی»، کارشناس مسائل خاورمیانه، «همیشه کارت سفید آمریکاییها کارساز است همانطور که غنی در افغانستان به پشتوانهی آمریکاییها بر سریر قدرت تکیه میزند.»
همهی این اتفاقات در همسایگی ایران در حال رخ دادن است. در شرق و غرب، در شمال و جنوب ایران، دریایی از جنگ و به همریختگی و مسائل حاد سیاسی بیداد میکند.
حال بازگردیم به وندی شرمن و سفرش به چین، جایی که همه احتمال میدهند این دو کشور در حال حل و فصل مشکلات فی مابین هستند اما داستانِ آن چیزی که اعلام میشود با آن چیزی که در نهایت اِعمال میشود، کیلومترها فاصله دارد.
> برجام یک مسئلهی جهانی است نه مسئلهای بین ایران و آمریکا!
مسئلهای که به غلط در مجامع سیاسی ایران و بعضاً جهان جاافتاده و آمریکاییها نیز از آن موضوع نه تنها ناخرسند نیستند بله بدان دامن نیز میزنند این که؛ برجام مسئلهای بین ایران و آمریکا، دو کشوری که از حادثهی گروگانگیری کارکنان سفارت آمریکا در ایران هیچ رابطهای با هم ندارند و بارها بر سر مسائل مهم فی مابین، منطقهای و بینالمللی تا لبهی پرتگاه رویارویی نظامی پیش رفته اند. تلاش برای محدود کردنِ برجام به نقطهی اختلافی ایران و آمریکا از تلخترین مسائلی است که همواره شاهد آن بودهایم و از آن ضربتها نوشجان کردهایم. برای نشان دادن ظرافتها و دقایق این موضوع کافی است چند سطر از سطرهای مهم کتاب یکی از اعضای تیم مذاکرات برجام را مرور کنیم.
«وندی شرمن» در کتاب خود - بدون هراس - که به موضوع مذاکرات هستهای با ایران اختصاص دارد در چند نوبت از عبارت چین و در چند نوبت نیز به عبارت چین و روسیه اشاره دارد از جمله در صفحه ۱۱۸ این کتاب (بدون هراس، نشر سروش) مینویسد: «هر شش کشور حاضر و نمایندگان اتحادیهی اروپا هم نظر بودند که نباید بگذاریم ایران به صلاح هستهای دست یابد، اما در زیر این اصل واحد، هرکدام انگیزههای خودشان را داشتند. هر طرفی به دنبال دستآورد خاصی از این مذاکرات بود. اروپایی ها، جدا از منافع امنیتی شاه، میخواستند تجارت نفت به وضع سابق بازگردد و فعالیتهای سودمند اقتصادیشان با ایران از سر گرفته شود؛ آمریکا به عنوان ابرقدرت جهانی و پلیس جهان خود را مسئول میدید تا ایران از آزادی جدیدی که به دست میآورد برای تهدید متحدانمان در خاورمیانه استفاده نکند؛ تهدیدی که در صورت دستیابی ایران به سلاح هستهای جدیتر نیز میشد؛ «روسیه و چین» که هر دو روابط قوی خود را با ایران حفظ کرده بودند، میخواستند این رابطه با ایران بعد فرآیند مذاکرات پابرجا بماند. »
نکتهی بسیار مهمی است که باید با دقت و ریز بینی بیشتری مطالعه شود: «هر شش کشور حاضر و نمایندگان اتحادیهی اروپا هم نظر بودند که نباید بگذاریم ایران به صلاح هستهای دست یابد، اما در زیر این اصل واحد، هرکدام انگیزههای خودشان را داشتند.»
در جایی از کتاب به یک مسئلهی تلخ اشاره میشود و شاید باید گفت: «خیلی تلخ»؛ وندی شرمن در جایی دیگر از همان کتاب - بدون هراس - مینویسد: «در بین بخشهای درون پرانتز،بندی بود که به ایران اجازهی غنیسازی محدود را، تا حدی که برای مصارف صلحآمیز مانند انرژی و آزمایشهای دارویی کافی باشد، میداد. در عوض ایران به بازرسیهای به شدت سخت تاسیساتش که از طرف کارشناسان بیطرف آژانس انرژی هستهای صورت میگرفت، گردن مینهاد. این پیشنهاد، اعضای ۱+۵ را شگفت زده میکرد، نه این که با آن مخالفتی داشته باشند، بلکه برعکس، اتحادیهی اروپا، روسیه و چین همواره معتقد بودند که به ایران اجازهی غنیسازی محدودی داده شود تا ایرانیهای بتوانند ادعا کنند که برنامهی هستهای بومی که به آن میبالیدند، دست نخورده باقی مانده است. پذیرفتن غنیسازی محدود به مذاکرهکنندگان ایرانی این اجازه را میداد تا در دیگر زمینهها امتیاز بدهند. در عوض، این آمریکا بود که از زمان بوش به طور جدی مخالف هرگونه غنیسازی بود. (ص: ۱۳۰)»
در این پاراگراف، یک بستهی محیرالعقول نشان داده میشود: «اتحادیهی اروپا، روسیه و چین همواره معتقد بودند که به ایران اجازهی غنیسازی محدودی داده شود تا ایرانیها بتوانند ادعا کنند که برنامهی هستهای بومی که به آن میبالیدند، دست نخورده باقی مانده است. پذیرفتن غنیسازی محدود به مذاکرهکنندگان ایرانی این اجازه را میداد تا در دیگر زمینهها امتیاز بدهند.» آن چه نباید از نظر دور نگه داشته شود این که، دست بر قضا، برخلاف تمامی شانتاژهای سیاسی، وندی شرمن اعتراف میکند: «در عوض، این آمریکا بود که از زمان بوش به طور جدی مخالف هرگونه غنیسازی بود.» یعنی اگر به دقت بنگریم خواهیم دید؛ ارزش موافق غنیسازی محدود توسط ایران بودن به مراتب زیان بارتر از مخالف هرگونه غنیسازی توسط ایران بودن است و این همان مسئلهای است که آمریکاییها به آسانی در جامعهی جهانی جا انداخته و از آن سوء استفادهها میکنند یعنی از سویی در نقش پلیس بدِ داستان ظاهر میشوند و از سویی دیگر بهترین بهره برداریها را در این رابطه مالِ خود میکنند.
آمریکا یک مسئله را به خوبی میداند و آن این که در هر صورت چین و روسیه بر ایران سیطرهی سیاسی دارند پس، وندی شرمن در کتاب خود - بدون هراس یادآور میشود: «با این حال، همان طور که روسها در مسائل مختلف مانند کره شمالی به نظر چینیها توجه میکنند، چین نیز اغلب در مذاکرات با ایران از روسها پیروی میکرد و با آنها همکاری نزدیک داشت.»
برای این که بهتر، دقیقتر و عمیقتر به مذاکرات چین و آمریکا و رابطهی آن با جمهوری اسلامی ایران واقف شویم نخست به بخش دیگری از کتاب وندی شرمن توجه کنید.
در میان یادداشتهای وندی شرمن با موضوع «مذاکرات هسته ای» در کتاب «بدون هراس» این نکته قابل تامل و بسیار جالب توجه است: «رهبر تیم مذاکراتی چین معاون سیاسی وزارت خارجه نبود - معاون سیاسی آنها فقط در مواردی به مذاکرات سر میزد - بلکه متخصصی در زمینهیعدم اشاعهی تسلیحات هستهای با تیمی بزرگ بود. وانگ، وزیر خارجهی چین، تنها در مواقعی که دیگر وزیران خارجه در مذاکرات حاضر میشدند میآمد و تلاش میکرد نظرات چین را منتقل سازد، ولی چینیها فقط زمانی نقش عمدهتری به عهده گرفتند که ایرانیها تمایل بیشتری به طراحی آنها از راکتور جایگزین راکتور اراک نشان دادند و حتی آن موقع هم چینیها تردید داشتند. چینیها تمایل زیادی نداشتند در پروژهای کار کنند که تحت بازرسی آژانس بینالمللی انرژی هستهای قرار داشت. دیگر تیمهای مذاکرهکننده از این موضوع خوشحال بودند، زیرا ما تمایل ایران به طراحی چین را راهی میدیدیم که از آن طریق میشد چین را نسبت به کلیت توافق متعهدتر ساخت. این هنجار بسیار مهمی است که هرکسی وظیفهای را برعهده بگیرد تا بتوان به مسئولیتی مشترک دست یافت. (صص: ۲۲۲-۲۲۱)»
علی بیگدلی استاد تاریخ دانشگاه و روزنامه نگار باسابقه دست روی همین مسئله میگذارد که: «دیدار مقامات آمریکا و چین حاوی چند پیام است:
- نخست این که آمریکا روی مذاکرات وین حساب ویژهای باز کرده اما برای هر رخدادی یک ما به ازاء نیز آماده کرده است از جمله این که اگر این مذاکرات بنا بر هر دلیل به بن بست رسید از مسیر سازمان ملل و فصل هفتم منشور، آمریکا بدون کوچکترین زحمتی به هرآن چه میخواهد دست پیدا کند.
- دوم این که در نهایت چین و روسیه دوستان نزدیکی هستند و علی رغم اختلافات کهنه و قدیمی که وجود دارد، مقامات پکن و مسکو صلاح نمیدانند در این برهه سنگهای خود را به اصطلاح وا بکنند پس روابط خود را در محدودههایی گسترش میدهند از جمله در مسائل انرژی جایی که همچنان جای خالی ایران ملموس است.
- سومین مسئله نزدیکی مقامات ایران و چین است، آمریکا نمیخواهد در هنگامهی نیاز به ائتلاف جهانی علیه ایران تازه شروع به رایزنی کند پس از هم اکنون با امتیازهایی در غرب خاورمیانه و مناطقی از جهان به سراغ چینیها رفته تا هم آنها را متقاعد کند در موقع لزوم از ایران فاصله بگیرند و هم این که آنها را تهییج کند تا بیشتر از این به سیاستهای تهران دل نبندند!
- به عنوان چهارمین موضوع، بیگدلی همچنین معتقد است در کنار این مسئله نیم نگاهی نیز به روسها دارند. این استاد دانشگاه میگوید: این که برخی پوتین را منزوی و روسیه را کشوری ضعیف میپندارند اصلا درست نیست. آمریکاییها بیشتر از وحشت داشتن از روسیه از مثلثِ تهران، پکن و مسکو وحشت دارند و حضور وندی شرمن در چین دقیقاً برای پیدا کردن راه حلی برای این موضوع است!
> یمن نقطهی تلاقی ایران و آمریکا بیرون از دایرهی برجام
آن چه از مذاکرات سه جانبهی ریاض، تهران و بغداد معلوم شده این که؛ عربستان مشکلی با برجام ندارد چون طرفهای غربی به عربستان این اطمینان را دادهاند که از برجام لطمهای به اعراب نخواهد رسید پس اگر میبینیم عربستان مسائل فی مابین خود و جمهوری اسلامی ایران را به مذاکرات برجام گره میزند دو دلیل عمده دارد.
ریچارد هاس، رئیس اندیشکده شورای روابط خارجی آمریکا همانی که معتقد است: «عصر پساآمریکا آغاز شده است» یک نظریه یا دکترین بسیار مشخص دارد و آن این که: «قدرتهای بزرگ برای حل بحرانهای منطقهای و مهار قدرتهای کوچک همکاری کنند.» در جهت مقابل اما نظریهی مهمتری نیز وجود دارد و آن این که «قدرتهای کوچک و بازیگران منطقهای در سطوح پایینتر از قدرتهای بینالمللی و بازیگران جهانی و قدرتهای برتر، برای در امان ماندن از رقبای منطقهای خود و نیز کوتاه کردن شر آنها همواره متوسل به قدرتهای بزرگ میشوند. در یک رابطهی دو سر سود، عربستان و آمریکا چون میدانند حل مسئلهی یمن نه از طریق جنگ و نه از طریق کشورهایی نظیر عمان یا حتی سازمان ملل که از طریق ایران آسانتر است پس حل پیچیدگیهای برجام را منوط به حل مسئلهی یمن میکنند و همین مسئله به طولانیتر شدن نشستهای وین میشود جایی که همچنان جهانیان در این اندیشه هستند که اختلافات ایران و آمریکا باعث به بن بست کشیده شدنِ مذاکرات است که هست اما بهانهای است تا گرههای دیگرِ منطقه به دست ایران باز شود!
مسئلهی دیگر اما عادی شدن روابط امارات و اسرائیل است مسئلهای که اینک به یکی از نقاط اختلاف اعراب نیز تبدیل شده است. ایران به عنوان شناخته شدهترین دشمن اسرائیل بهترین کشور برای نزدیک شدن بدان است یعنی نزدیک شدن حتی صوری ریاض به تهران میتوان بسیاری از مسائل منطقهای را بر هم بزند و این یعنی بازهم پای ایران در میان است.
وندی شرمن از چین راهی عمان شد تا سفر «سلطان هیثم» به عربستان ارزیابی شود، مسئلهی یمن و نقش عمان در این منطقهای جهان مشخص شود و از پتانسیل عمان در مواجهه با ایران در موقع لزوم درست بهرهبرداری شود. وندی شرمن از مسقط راهی ژنو میشود تا با همکار روس خود سرگئی ریابکوف، معاون وزیر امور خارجه روسیه، به گفتگوهای کنترل تسلیحات هستهای بپردازد یعنی سفری که از پکن به ژنو ختم میشود و در تمامی مسیر پروندهای که زیر بغل شرمن جا به جا میشود پروندهی تهران، پکن و مسکو است!
سایر اخبار این روزنامه
دنیا به دنبال تزریق دز سوم واکسن کرونا
فرمان، قانون نیست!
ارزشهای اعتدال
تعدادی از محکومان آبان ۹۸ مشمول ارفاقات قانونی قرار میگیرند
هر جا کار را منوط به غرب کردید ناموفق بود هر جا بدون اعتماد به غرب بود پیش رفتید
پیشنهادهایی به رئیسی برای خروج از بن بست
علی بیگدلی استاد دانشگاه در گفتگو با آفتاب یزد اصلیترین درخواستهای آمریکا از چین را تشریح کرد
با تصویب «طرح صیانت از حقوق کاربران فضای مجازی» 80 میلیون مجرم میسازید!
غفلت مجلس از ذکاوت رسانهای افکار عمومی
حساسیت انتخاب وزیر جهادکشاورزی دولت سیزدهم برای امنیت غذایی کشور
درباره خشک کردن هورالعظیم