راه مقابله با پاندمی این نبود

 سرویس جامعه جوان آنلاین: ۴۱۱ فوتی در ۲۴ ساعت آخرین آماری است که از مرگ بیماران کرونایی منتشر شده‌است. موارد جدید بیماران شناسایی شده هم با ۳۷ هزار و ۱۸۹ مورد در ۲۴ ساعت رکورد آمار ابتلا در ۱۸ ماه اخیر را شکست. از این تعداد ۴ هزار و ۳۱۷ نفر بستری شدند. مدیریت ناکارآمد و ضعیف در کشور کرونا را به یک ابربحران تبدیل کرده و با شیب تند افزایش آمار ابتلا و مرگ و میر رکوردشکنی‌های تازه ویروس تاجدار دور از انتظار نخواهد بود. بیش از ۸۰ درصد تخت‌های بیمارستانی به بیماران کرونایی اختصاص داده شده‌است، اما باز هم تخت خالی موجود نیست و بیماران بدحال پشت در بیمارستان‌ها سرگردانند و مجبورند برای خالی شدن تخت گاهی چند روز منتظر بمانند. در تهران آمار بیماران بستری از ۱۰ هزار نفر فراتر رفته‌است. کادر درمان هم خسته و فرسوده شده‌اند و این فرسودگی بر خروجی کارشان اثرگذار است. در چنین شرایطی روند واکسیناسیون هم هر چند نسبت به قبل سرعت گرفته، اما به نسبت سرعت گسترش بیماری حکایت مسابقه لاک پشت و خرگوش است. حتی واکسن‌های داخلی همچون کووایران برکت هم به وعده‌هایش برای تولید و تحویل واکسن عمل نکرده‌اند. در کنار چالش جهانی غلبه ویروس دلتا، اما بخش مهمی از وضعیت فوق قرمز کنونی در کشور ماحصل بی‌تدبیری‌ها و سوء‌مدیریت مدیران سلامت و دستگاه‌های مرتبط است؛ مدیریت و سیاستگذاری کشورمان برای مقابله با کرونا طی دو سال اخیر متناسب با سیاستگذاری مقابله با یک اپیدمی نبود و حالا دود این سوء‌تدبیر‌ها به چشم مردم فرو می‌رود و آمار فوتی‌های کرونا در کشورمان تا اینجای کار به حدود ۹۲ هزار تن رسیده‌است. به سراغ دکتر داریوش طاهرخانی، عضو سابق شورای عالی سازمان نظام پزشکی رفته‌ایم و درباره چرایی ابربحران شدن کرونا در کشورمان با وی به گفتگو نشسته‌ایم. ‌طی روز‌های اخیر آمار ۳۵ هزار ابتلای جدید به کرونا هم ثبت شد و ایران در میزان موارد جدید ابتلا در بین سه کشور دارای بیشترین ابتلا در دنیا قرار گرفت. آمار فوتی‌ها و بیماران بدحال هم روز به روز بیشتر می‌شود. چرا موارد ابتلا و مرگ و میر بیماران کرونا در کشورمان به این وضعیت بحرانی رسیده‌است؟
تعداد موارد روزانه با تشخیص قطعی، بیشتر از مواردی است که طی همان روز از سیستم درمانی خارج می‌شوند. خروجی سیستم درمانی مواردی است که یا بهبود می‌یابند یا متأسفانه فوت می‌کنند. به این ترتیب مجموع موارد بهبود یافته و فوت کمتر از موارد ابتلای جدید است. اگر موارد جدید ابتلا به همین ترتیب افزایش یابد، قطعاً سیستم درمانی کشور با چالش جدی مواجه خواهد بود؛ چراکه افرادی که نیازمند دریافت خدمات درمانی می‌شوند، بیشتر از ظرفیت خالی شده آن روز خواهند بود و ناگزیر تعدادی از بیماران با تشخیص قطعی کووید، پشت در تکمیل ظرفیت مراکز متوقف خواهند شد و امکان دریافت خدمت برایشان وجود نخواهد داشت. این آمار زنگ خطری است که نشان می‌دهد، با تداوم وضع موجود سیستم درمانی به بن‌بست خواهد رسید. هر چند وضع موجود اصلاً رضایت بخش نیست، اما حفظ همین وضعیت زمانی امکانپذیر خواهد شد که توسعه ظرفیت سیستم‌های درمانی متناسب با رشد موارد ابتلا باشد در حالی که چنین چیزی امکانپذیر نیست.
از سوی دیگر با خستگی مفرط کادر درمان مواجه هستیم. کادر درمان مجبورند خدمات را با حداکثر ظرفیت ارائه بدهند. به ازای خروجی نیروی انسانی در حوزه سلامت ورودی متناسبی وجود ندارد. تعدادی از همکاران به دلیل بیماری فوت شده‌اند یا در دوران نقاهت بیماری هستند و به هر حال نمی‌توانند خدمت ارائه دهند، اما متناسب با ایشان نیروی جایگزین به سیستم بهداشت و درمان اضافه نشده و این یکی از چالش‌های جدی است.
این بیماری در جهان به حالت پاندمی در آمده و کنترل پاندمی و اپیدمی کار پزشک نیست. کنترل پاندمی و اپیدمی کار اپیدمولوژیست است. در کشور ما بیمار‌یابی و درمان انجام می‌شود و قطعاً این کار مطابق استاندارد‌های علمی برخورد با یک پاندمی نیست. باید بر اساس متد‌های اپیدمولوژیکی با این بیماری برخورد شود.


‌بنابراین یکی از بدترین شیوه‌های مدیریت مقابله با شیوع بیماری کرونا را در کشورمان شاهد بوده‌ایم!
من ترجیح می‌دهم عرض کنم سیاستگذاری حوزه سلامت در دو سال اخیر در برخورد با یک پاندمی صحیح نبوده‌است. سیاستگذاری حوزه سلامت در این مسیر توسعه روش‌های تشخیصی بیشتر و دسترسی به متد‌های درمانی بهتر بوده‌است که این موارد به تنهایی اپیدمی و پاندمی را کنترل نمی‌کنند. واقعیت موجود آن است که امروز از درمان‌های استاندارد دنیا عقب نیستیم و تمام متد‌های درمانی و دارو‌های تأیید شده که در دنیا وجود دارد، در ایران هم هست، اما ظرفیت ارائه خدمت محدود است. ظرفیت تخت‌های بیمارستانی محدود است و با توجه به رشد فزاینده موارد ابتلا، بیماران در دستیابی به خدمات مورد نیازشان با چالش‌های جدی مواجه هستند. رمدسیویر در ایران هم وجود دارد، اما نکته اینجاست که در برخی از مراکز درمانی، بیمار پس از تشخیص قطعی نیاز به این دارو باید منتظر خالی شدن تخت بیمارستانی باشد و به محض تشخیص قطعی و محرز شدن نیاز به مداخله درمانی، امکان بستری و شروع درمان کمی دشوار است.
در سیاستگذاری سلامت متولیان امر به جای آنکه به دنبال برخورد اپیدمولوژیک با یک پاندمی باشند، دنبال توسعه روش‌های تشخیصی و درمانی کرونا بودند. البته باید دقت داشت که در کنترل پاندمی‌ها و اپیدمی‌ها فقط متولیان سلامت تأثیر‌گذار نیستند. سیستم بهداشتی و درمانی اعم از وزارت بهداشت و بیمه‌ها و همه دستگاه‌های مرتبط با سلامت با به کارگیری تمام توان و ظرفیت شان تنها کمتر از ۳۰ درصد در سلامت تأثیر گذارند و سهم عوامل دیگر در تأمین سلامت شهروندان بیش از ۷۰ درصد است. اصلی‌ترین این عوامل همان عوامل اجتماعی مؤثر بر سلامت هستند. سواد سلامت شهروندان نیز نقش خاص خود را در کنترل این بیماری دارد. تک‌تک شهروندان باید بدانند که چه برخوردی برای پیشگیری و چه مسیری را بعد ابتلا باید طی کنند؛ و به دلیل همین فقدان سواد سلامت است که ما شاهد کاهش رعایت شیوه‌نامه‌های بهداشتی از سوی مردم هستیم آن هم با وجود آنکه شاهد مرگ و میر روزانه چند صد نفر هستند؟
امروز می‌بینیم که مردم به خاطر طولانی شدن دوره این پاندمی، خسته شده‌اند و پروتکل‌ها را کمتر رعایت می‌کنند. این می‌تواند شیوع و همه‌گیری بیماری را بیشتر کند، اما ریشه این موضوع باید شناسایی و درمان شود. یکی از متد‌های اثبات‌شده در کنترل اپیدمی قرنطینه خانگی است، اما تا چه زمانی رده‌های سنی مختلف تاب‌آوری قرنطینه خانگی را دارند. چه جایگزینی برای پر کردن اوقات در دسترشان هست. این‌ها از جمله مواردی است که موجب می‌شود تا پروتکل‌های درمانی کمتر رعایت شوند و هر روز آمار افراد کرونا مثبت افزایش یابد.
البته این را هم در نظر بگیرید هر چند برخی کشور‌ها بسیار موفق‌تر از ایران عمل کرده‌اند، اما برخی از کشور‌ها فقط تعداد مبتلایانشان روی کاغذ کمتر از ایران است؛ چراکه باید توجه کنیم آیا آن‌ها به اندازه ایران متد‌های تشخیصی‌شان توسعه پیدا کرده‌است یا نه؟
اما به نظر من کشور ما هم در زمینه تشخیص کرونا عملکرد خیلی خوبی نداشته و بعد از ۱۸ ماه ما حدود ۲۶ میلیون تست کرونا انجام داده‌ایم که نزدیک به کمتر از یک سوم جمعیت کشورمان را تحت پوشش قرار می‌دهد. به نظر شما این آمار خوب است؟
عرض کردم به هر حال سیاستگذاری را روی این قسمت متمرکز کردند و حداکثر توان‌شان را صرف توسعه حوزه تشخیص و درمان گذاشتند. با این روش سیاستگذاری در حوزه سلامت موافق نیستم. باید کار را به صاحب فن واگذار می‌کردند.
‌یعنی کشور‌هایی که از ما موفق‌تر عمل کرده‌اند با سیاست‌های اپیدمولوژی درست این پاندمی را مدیریت کرده‌اند؟
بله. باید در مواجهه با این اپیدمی در کنار استفاده از حداکثر ظرفیت‌های درمانی پزشکان عمومی، متخصصین عفونی و پزشک خانواده، سیاستگذاری برخورد با این بیماری را کاملاً با تمرکز بر ظرفیت‌های اساتید اپیدمولوژی و مطابق استاندارد‌های آن‌ها تدوین و پیش می‌بردند.
مصداقی‌تر بگویید. به طور مثال چه متد‌های اپیدمولوژی باید در مدیریت کرونا طی دو سال گذشته اعمال می‌شد که نشد؟
مصداقش همین که هفته گذشته تهران را شش روز تعطیل کردند و بعد آقای دکتر زالی به عنوان فرمانده مدیریت کرونا در کلانشهر تهران گفتند تعطیلی کمتر از دو هفته برای مقابله با اپیدمی کرونا تأثیر مورد انتظار را نخواهد داشت. یک اپیدمولوژیست بر اساس تخصص خود تصمیم می‌گیرد که آیا باید قرنطینه صورت بگیرد یا خیر و اگر قرار است قرنطینه‌ای اتفاق بیفتد باید چگونه و به چه مدتی باشد. نه اینکه در سیاستگذاری حوزه کرونا از اپیدمولوژیست‌ها استفاده نشد، سکان کار به طور کامل به آنان سپرده نشد.
به بحث فرسودگی کادر درمان اشاره داشتید. آیا این فرسودگی می‌تواند بر میزان رسیدگی پزشک و پرستار به بیماران کرونایی و در نهایت افزایش مرگ و میر بیماران اثر بگذارد؟
کادر درمان در هر رده‌ای که باشند از پزشک تا پرستار یا بهیار بر اساس عشق به همنوع انجام وظیفه می‌کنند؛ چراکه می‌دانند هر روز خود و خانواده‌شان را در مواجهه کرونا قرار می‌دهند. امروز خانواده کادر درمان بیشتر از سایر مردم در معرض خطر قرار دارند؛ چراکه هر ارائه‌دهنده خدمت درمانی ممکن است ویروس را به خانواده‌اش انتقال دهد و آن‌ها را با عوارض جدی و حتی مرگ مواجه کند. همکاران ما با علم به این موضوع هر روز صبح به محل خدمت خود می‌روند. پس نباید گفت که فرسودگی و خستگی کادر درمان می‌تواند موجب شود تا آنان اشتباه فاحشی بکنند و جان بیمار را به خطر بیندازند. اشکال کار جای دیگری است. در برخی مراکز بخشی که باید با شش پرستار در هر شیفت کار کند به دلیل فوت برخی از همکارانشان یا بیماری تعدادی از کادر و عدم جایگزینی آن نیروها، آنجا با دو یا سه نفر اداره می‌شود. هر چند این بزرگواران تمام تلاش خود را برای خدمت به بیماران انجام می‌دهند، اما قطعاً خدماتی که باید توسط شش نفر ارائه شود با خدماتی که توسط دو یا سه نفر ارائه می‌شود، یکسان نخواهد بود.
کادر درمان فراتر از انتظار، در شیفت‌های متوالی کار می‌کنند. دقت بفرمایید کادر درمان مشمول حضور حداقلی کارکنان نیستند، در مرخصی و سفر هم نیستند پس علت افزایش فشار کار آن است که همکاران‌شان یا فوت کرده‌اند یا به بیماری مبتلا هستند.
‌آیا اگر واکسیناسیون گسترده‌تر و بهتری داشتیم می‌توانستیم بیماری را بهتر کنترل کنیم یا با عنایت به جهش‌های جدید ویروس و احتمال کاهش اثرگذاری واکسن روی سویه‌های جدید ممکن است نگاه به واکسن درباره کووید تغییر کند؟
هرچند هنوز از شروع واکسیناسیون در دنیا مدت زمان زیادی نگذشته و مطالعات جامعی روی اثربخشی، کاهش عوارض و مرگ و میر بعد از واکسیناسیون در بانک‌های اطلاعاتی پزشکی منتشر نشده‌است، اما معدود مطالعات انجام‌شده نشان می‌دهد که واکسیناسیون بهتر از واکسن نزدن است. البته واکسیناسیون به معنای مصونیت مطلق نیست. برخی از افرادی که دو دوز واکسنشان را هم دریافت کرده‌اند، مجدد بیمار شده‌اند، اما به گفته متخصصان عفونی کسانی که واکسن زده‌اند کمتر دچار عوارض جدی شده‌اند. بنابراین واکسن زدن می‌تواند تأثیرگذار باشد پس باید سرعت واکسیناسیون بیشتر شود. هر چند باید وزارت بهداشت پاسخگوی چرایی سرعت کند واکسیناسیون باشد، ولی با توجه به آمار اعلام شده در رسانه‌ها مبنی بر تأمین تعداد قابل قبول واکسن، می‌توان امیدوار بود واکسیناسیون سرعت بگیرد.
اپیدمی‌های مختلفی در سال‌ها و قرن‌های گذشته وجود داشته‌است. مثلاً فلج اطفال یک زمانی چالش تمام دنیا بود، اما با سیاستگذاری درست این مشکل و اپیدمی از بین رفته‌است. در بحث کرونا هم واکسیناسیون یک تکه از این پازل است. بنابراین ضمن لزوم آن، باید سایر اقدامات هم صورت بگیرد. برای تحقق رهایی از کرونا هرکس باید به وظیفه خود به درستی عمل کند. متولیان سلامت باید سیاستگذاری درست داشته باشند، دارو و واکسن در دسترس باشد، شهروندان در دستیابی به خدمات چالشی نداشته باشند و در نقطه مقابل نیز تک‌تک افراد به عنوان یک شهروند، پروتکل‌های مربوطه را اجرا کنند.