كرونا، عصاي سياست!

در شرايط نابسامان اين روزهاي سخت كشور، مفهوم «كرونا» در انظار عموم، چند وجهي است هم سازشكار است هم ساز بردار، آنجا كه نياز است بر مباحث سياسي فائق آيد و هر قيل و قالي را سامان بخشد! عصاي دستِ سازشكاراني است كه حل مشكلات را در همزيستي با اين ويروس مرموز مي‌دانند و از عوارض آن كمتر سخن به ميان مي‌آورند و عموم جامعه را در بي‌خبري بهداشتي نگه داشته و از اين منظر به اهداف سياسي خويش دست مي‌يابند و مدتي در سايه آرامش به‌سر مي‌برند. ساز بردار است آن‌گاه كه چالش‌هاي اجتماعي قد علم مي‌كنند و خطري پيش روي دست‌اندركاران، چراغ قرمز را روشن مي‌سازد كه در اين هنگام،‌ سازي است در دست كنشگران كه در بي‌اعتنايي مسوولان، نواي عدالت‌خواهي اجتماعي سر مي‌دهد و دولت با كمترين توجهي بر عادي بودن اوضاع اصرار دارد. تقابل اين دو تفكر، همان تضاد جامعه با دولت است كه در تمامي مراحل همياري و ‌همكاري دوجانبه موثر بوده و نتيجه آن بروز نارضايتي در بدنه اجتماع است كه هر روز به بهانه‌هاي گوناگون در صحنه‌هاي مختلف چه اجتماعي و چه سياسي به منصه ظهور مي‌رسد. بين اين دو، عامل سومي هم در جريان است كه آن سردرگمي افراد جامعه در تزريق واكسني است كه نه برون مرزپسند است و ‌نه درون مرزپسند، مرز بروني در صادرات كه با استاندارد‌هاي جهاني همخواني ندارد و با عدم تاييد مراكز مهم علمي بهداشتي رو به رو مي‌شود، مرز دروني كه عامه مردم را به دو دسته مرز‌بندي كرده، دسته‌اي كه واكسن را چه داخلي و چه خارجي تزريق كرده‌اند و به نوعي به آرامش دست يافته‌اند و دسته‌اي ديگر كه با ترس و وحشت در انتظار هر نوعي از واكسن به سر برده و ترجيح مي‌دهند جهت ايمن‌سازي خود، رنج و زحمت سفر را در مسافتي طولاني به آن طرف مرز‌ها از جمله ارمنستان بر خويش هموار سازند... 
سفري كه نه جنبه تفريحي دارد و نه ترك وطن و بيشتر از آن مي‌توان به مفهوم «سياست‌گريزي» ياد كرد.
و عاملي مهم‌تر نافرماني اجتماعي است كه اخيرا در پي اعلام ستاد ملي كرونا به ظهور رسيده است تا جايي كه تمام مراكز تجاري و مراكزي كه به دستور ستاد، تعطيل شمولند با بي‌اعتنايي همچنان به كار خود ادامه مي‌دهند اينكه چرا نافرماني تا بدين حد در تقابل با مصوبات ستاد كرونا انجام پذيرفته دال بر بيرنگ شدن تصميماتي است كه در درون نظام اداري رخ داده و اين خود در كنار بسياري از دستورالعمل‌هاي فاقد تاثير‌گذاري بر بدنه اجتماع در ساليان گذشته، امروز بيش از پيش در نماي اين معضل بهداشتي عمومي نمايان است.  آنچه در اين بين جامعه را به گسست رواني كشانيده است بلاتكليفي در تصميماتي است كه بيشتر جنبه شعارگونه دارد و از واقعيت جهاني درخصوص ارايه راهكار علمي با تضامين بهداشتي به دور است و زمان و‌ جان را نزد افراد جامعه به تباهي مي‌كشاند. دلهره در گذشت زمان و ناكارآمدي در تصميمات و تلفيقات اداري، سال‌هاست كه شوربختانه در جامعه امروز ايران در كنار ساير معضلات اجتماعي، سياسي و اقتصادي به موضوعي بدل شده است كه بدنه جامعه از آن به عنوان «اضطراب چرخشي» ياد مي‌كنند؛ عنواني كه هراز‌‌گاهي با موضوعاتي خاص در سطح جامعه جاري مي‌شود و زندگي افراد را تحت‌الشعاع قرار مي‌دهد، از گراني تا عدم ثبات در اركان اوليه زندگي گرفته تا تصميماتي نادرست كه بر روح و روان افراد تاثير سويي داشته و مدام به صورت چرخشي در فكر و خيال آنان در جريان است. جرياني كه افراد، هر روز با پديده‌اي جديد با آن مواجهند و در كارزار سختي‌ها دايما با اتخاذ راهكاري جديد چنان به سردرگمي مي‌رسند كه مسير پيش‌روي‌شان به انحراف كشيده شده ‌و هر زمان در انتخاب مقصدي به سوي آرامش مستاصل مي‌شوند. از اين دست بسيارند موضوعاتي كه جامعه ايران به سياست‌ورزي در حيطه كنترل محيط پيرامون خود و سياست‌گريزي دولتي رو آورده و اين ريشه در تداخل سياست در هر رويداد و پديده عمومي در دوران پس از انقلاب دارد كه سر منشا بسياري از مشكلات لاينحل كنوني از همين موضوع سرچشمه مي‌گيرد. به يقين جامعه ايراني تا زماني كه سايه سياست بر هر اتفاقي خواه طبيعي و خواه طبعي در زندگي آنان گسترده باشد انتظار همسويي از آنها در تصميمات دولتي نمي‌رود كه برعكس شاهد سياست گريزي نيز خواهيم بود.