شبیخون پلیس به ۲۳ محکوم فراری
در مرحله 47 طرح رعد 34 باند منهدم شد، 2 هزار و 768 مورد اموال مسروقه نیز کشف شد و 548 سارق نیز در پایان راه تبهکاریهایشان قرار گرفتند. در این طرح همچنین 166 دستگاه خودرو و موتورسیکلت سرقتی کشف و به 697 پرونده سرقت رسیدگی شد.
سرهنگ جلیل موقوفهای، رئیسپلیس پیشگیری تهران بزرگ، در حاشیه این طرح که در حیاط پلیس پیشگیری برگزار شد، درباره جزئیات این مأموریت گفت: «این طرح با هدف پاکسازی حوزه استحفاظی کلانتریها از مجرمان به اجرا در میآید. در طرح رعد 48، 181 حکم قضائی اجرا شد و 23 محکوم فراری نیز دستگیر شدند. در این مرحله از طرح رعد 168 کیلوگرم مواد مخدر نیز کشف شد. همچنین 157 خردهفروش مواد مخدر بازداشت، چهار قبضه سلاح شکاری و تعدادی سلاح شبه جنگی کشف شد.»
بازداشت 15 قاچاقچی کالااو با بیان اینکه در طرح مذکور 80 قبضه سلاح سرد از متهمان کشف شد، گفت: «درباره قاچاق کالا نیز 15 قاچاقچی کالا بازداشت شدهاند و 6 هزار و 264 قلم انواع و اقسام کالای قاچاق از آنها کشف شد.»
موقوفهای با بیان اینکه در نیروی انتظامی با کوچکترین تخلف یک نیرو برخورد میشود، گفت: «اگر یک نیروی پلیس تخلفی انجام دهد، فیلم آن تخلف دائما در فضای مجازی دست به دست میشود. در پلیس پیشگیری تهران در کمتر از 10 روز، دو نفر از نیروها به فیض شهادت نائل آمدند. خواستاریم که این موارد از رشادتها و جانفشانیهای پلیس نیز به سمع و نظر مردم برسد.»
رئیسپلیس پیشگیری تهران بزرگ با تأکید بر اینکه برای برقراری امنیت مردم تا پای جان ایستادهایم، گفت: «شهید یاسر طاهری، مأمور کلانتری 103 گاندی میتوانست به راحتی از تعقیب سارقان بگذرد اما این کار را نکرد و تا پای جان ایستاد که به طور غافلگیرانه به شهادت رسید.»
سرقت برای دوردورسارقان حالا یک به یک و زنجیروار در کنار هم قرار دارند و به زودی راهی زندان میشوند؛ میروند تا دورهای از حبس خود را بگذارنند تا شاید مجازات و درس عبرتی باشد برای تبهکاریهایشان. مجید یکی از همین سارقان است. تفریح و دوردور تنها انگیزهاش از سرقت است. با کلیدی که از روی زمین پیدا کرده بود اولین دزدیاش را انجام داد. بعد از آن سرقت پراید برایش مثل یک تفریح شد: «چند وقت قبل در خیابان راه میرفتم. یک کلید روی زمین پیدا کردم. کلید یک خانه بود. بیهدف آن را برداشتم. همان لحظه یک پراید قدیمی جلوی من بود. برای امتحان با آن کلید سعی کردم درِ پراید را باز کنم. در اوج ناباوری باز شد. فهمیدم چقدر کار آسانی است. بعد از آن دست به سرقتهای مختلف زدم.»
پراید میدزدید و با آن در خیابانها چرخ میزد. وقتی باک بنزین خودرو تمام میشد، آن را در خیابان رها میکرد. بعد از آن دوباره به سراغ یک سرقت دیگر میرفت: «از آنجا که تعمیرکار خودرو بودم اگر خودرویی مشکل فنی داشت، آن را تعمیر و سعی میکردم ضرری به خودرو نرسانم. در عرض سه ثانیه یک پراید را سرقت میکردم؛ آن هم با یک کلید. گاهی اوقات یکی از دوستانم هم همراهم میآمد و با هم دست به سرقت میزدیم تا اینکه آخرینبار وقتی با دوستم در خیابانها گشت میزدیم، پلیس به ما مشکوک شد. وقتی متوجه سرقتیبودن پراید شد، ما را دستگیر کرد.»
یادآوری خاطرات با پراید دزدیمجید میگوید که به خاطر خیانت دختر مورد علاقهاش تبدیل به یک خلافکار شده است. او اول به سراغ مواد رفته و بعد هم سرقت را برای ادامه راه زندگیاش انتخاب کرده است: «عاشق یک دختر بودم، قرار بود با هم ازدواج کنیم اما به من خیانت کرد. ضربه بزرگی خوردم. برای فراموشکردن او به سمت مواد مخدر رفتم. بعد از آن هم به سراغ سرقت رفتم. نیاز مالی نداشتم؛ حتی در هزینههای مواد هم هیچ مشکلی نداشتم. با این حال وقتی با پراید سرقتی دوردور میکردم، از هیجان آن لذت میبردم. دختر مورد علاقهام خیلی پراید دوست داشت. من به عشق او و یادآوری خاطراتی که با هم داشتیم پراید سرقت میکردم.»
دستگیری بعد از 15 روز آزادیسلیمان نیز یکی دیگر از سارقان دستگیرشده در این طرح است. او به همراه همدستش در خیابانها گشت میزد و به دنبال پیکموتوری دیجیکالا میگشت. سلیمان و دوستش بستههای دیجیکالا را هدف دزدیهای خود قرار میدادند و با روش عجیب نقشه تبهکارانه خود را اجرا میکردند. حالا سلیمان بعد از 15 روز آزادی باز هم میرود تا دوباره زندان را تجربه کند: «من و همدستم در خیابانها پرسه میزدیم به دنبال پیکموتوری دیجیکالا بودیم. با دیدن موتورسوار دیجیکالا، او را تعقیب میکردیم. زمانی که در مقابل خانهای توقف میکرد که اجناس را تحویل دهد، من پشت فرمان موتورسیکلتش مینشستم. ما موتور و بارها را سرقت میکردیم؛ معمولا وقتی پیاده میشد تا زنگ خانه را بزند، این را انجام میدادیم.»
سلیمان و همدستش هر بار در هر سرقت، پولهای میلیونی به جیب میزدند. بستگی به اجناس پیکشده داشت؛ ولی معمولا پول خوبی گیرشان میآمد: «بستگی به اجناس داشت. در یک مورد 40 میلیون بار بود، در یکی از بارها دو گوشی تلفن همراه مدلبالای نو بود. معمولا از 8 تا 9 صبح با همدستم از شهریار راهی پایتخت میشدیم با مترو به تهران میآمدیم بعد هم در خیابانها پرسه میزدیم و سرقت را انجام میدادیم. قبل از پایان ساعت اداری هم به محل زندگیمان برمیگشتیم. تازه از زندان آزاد شده بودم که دوباره دستگیر شدم. فکر نمیکردم آن قدر زود گیر بیفتم ولی باز هم باید راهی حبس شوم.»
سرقت خشن مسافر هراتتازه از افغانستان به ایران آمده است؛ اما در اینجا تصمیم به دزدی میگیرد. سارق خشنی که یک پسربچه سیزده ساله را هدف دزدی بیرحمانه خود قرار داد. پسربچهای که حالا خودش به پلیس پیشگیری آمده تا دزد موبایلش را شناسایی کند. 13 سال بیشتر ندارد. زمانی که به همراه یکی از دوستهایش در کوچه بود، مرد جوانی که گونی روی دوشش بود، به سمت آنها رفت. پارسا در مورد سرقت گوشیاش میگوید: «سارق پشت درخت بود. به سمت ما آمد تا گوشی را بگیرد. گفت گوشی را میدهی یا تو را کتک بزنم، بعد چاقو را درآورد و دوباره تهدید کرد. وقتی مقاومت کردم، او چاقو را زیر گلویم گذاشت. مجبور شدم گوشی را به او بدهم. بعد رفت سمت دوستم که گوشی او را هم سرقت کند. من یک سنگ از روی زمین برداشتم و او فرار کرد. بلافاصله به پلیس خبر دادیم و مأموران کلانتری شهران هم در کمتر از 4 ساعت او را دستگیر کرد.»
این سارق درباره دزدیهایش میگوید: «در تهران پول نداشتم مجبور شدم دزدی کنم. کار درست و حسابی گیرم نمیآمد. وقتی این بچه را دیدم، تصور کردم که سرقت از او راحت است. برای همین به سراغش رفتم. نمیخواستم آسیبی به او برسانم، فقط او را تهدید کردم.»