و تاریخ تکرار شد!

این جمله "روزگار جز تکرار تاریخ نیست" اکنون یک مصداق بزرگ و دقیق دارد و آن رویداد‌های چند وقت اخیر افغانستان و بازگشت دوباره ی امارت اسلامی طالبان است که البته فارغ از آن که آمریکا و کشورهای غربی و غیر غربی شرکت‌کننده در جنگ افغانستان در قالب آیساف چه هزینه‌های هنگفتی برای ایجاد یک دولت_ملت آرمانی و یک دموکراسی نمونه در آسیا کردند، که فرجامش این گونه به پایان برسد.
شهریور ۱۳۸۰ خورشیدی چند روز پس از یازده سپتامبر جرج بوش، متهم ردیف اول آن حوادث را اسامه بن لادن و القاعده اعلام کرد اما رهبر القاعده در پناه امارت اسلامی طالبان بود و پشتون‌های دیوبندی مسلک حاضر به تحویل آن میهمان عزیز به آمریکا نشدند،که اگر هم می‌شدند باز تفاوت نمیکرد زیرا اهدافش بسیار فراتر از القاعده بود و آمریکا در ۱۵ مهر ۱۳۸۰ به افغانستان یورش برد. از اهداف رسمی آمریکا در عملیات "بلند مدت آزادی "از میان برداشتن طالبان بود، که البته در آبان ماه امارت اسلامی نابود شد و جمهوری اسلامی افغانستان جایگزین آن گردید اما طالب هیچگاه از میان نرفت، آیساف یک سال بعد دست به تشکیل اردوی ملی افغانستان زد و قرار بود طی پروسه‌ای نهایتا ۱۰ساله به ارتشی نیرومند و مستقل بدل شود، و در تراز ارتش‌های نیرومند منطقه قرار گیرد! امروز که پس از دو دهه به اهداف "عملیات بلند مدت آزادی" مینگریم، می‌بینیم که آمریکا به هیچ کدام از آن اهدافی که میخواست نرسیده و از آن بدتر ملت و دولت افغانستان زیان بسیار از این جنگ ۲۰ساله دید، دو دهه پیش در همین فصل تابستان طالبان ۸۵ درصد خاک آن کشور را بدون وجود اردوی ملی در اختیار داشت، بیست سال بعد در همین تابستان با وجود اردوی ملی طالبان ۱۰۰٪ درصد کشور را در اختیار دارد!تفاوت میان افغانستان پیش از اشغال و پس از اشغال در چیست؟ چرا اردوی ملی افغانستان با وجود اینکه بیست سال تحت آموزش بهترین ارتش‌های دنیا بود و حداقل در بخش زمینی از تجهیزات مناسبی برخوردار است این گونه باید پادگان‌ها را رها و از میدان معرکه بگریزد؟! دقیقا همین مشکل را ارتش عراق که آن نیز دست پرورده آمریکا بود در برابر داعش داشت، که ایران به یاریشان شتافت و بسیج مردمی عراق شکل گرفت و داعش درهم شکست.
اما نوشته بنده در مورد نقد گذشته افغانستان نیست بلکه در مورد آینده افغانستان است اینکه شرایط در پیش رو به ویژه برای ایران چگونه خواهد بود ما در نیمه دوم دهه نود میلادی و هفتاد خورشیدی تجربه همسایگی با حکومت نخست امارت اسلامی را داشته‌ایم که خاطرات تلخی از آن دوران در حافظه تاریخی ایرانیان به جای نهاده است.
اکنون در آغاز حکومت دوم امارت اسلامی طالبان به سر می‌بریم و دست روزگار بار دیگر ایران را با طالبان همسایه نموده است که ممکن است با توجه به روحیه عمومی هواداران طالبان که در گذشته چندان دیدگاه مثبتی به ایرانیان و شیعیان نداشته‌اند یک خطر بالقوه امنیتی را با استوار شدن پایه‌های امارتشان در چهارگوشه افغانستان بالفعل نمایند که دور از انتظار هم نخواهد بود.


البته ایران در چند سال اخیر تجربه، در آستانه همسایگی و هم مرز شدن با خلافت اسلامی داعش را دارد که به کمک متحدان منطقه‌ای خود مانند دلاوران فاطمیون، زینبیون و حشد الشعبی ریشه آن خلافت را از میان برچید، اما علی رغم شباهت‌های که میان آن خلافت و این امارت وجود دارد تفاوت‌های بزرگی هم هست.
برخلاف تصور اکثر ایرانیان طالبان با اینکه دارای اندیشه‌های تکفیری هستند اما یک گروه وهابی نیست، بلکه از گرایش دیگری از جریان‌های تکفیری اهل سنت می‌آیند که در شبه قاره هند رایج است و به آن مرام دیوبندی می‌گویند، و دقیقا اینجا نقطه افتراق میان ایران و طالبان است.طالبان دارای دو مرام عمده است نخست پشتونوالی یا منش سنتی قوم پشتون و دیگری که نحله دیوبندی است که در باب مذهب تعریف میشود، بر خلاف گرایش دیوبندی که نقطه افتراق ایران و طالبان است، خوی پشتونوالی نقطه اشتراک ایران و طالب هاست و از قضا منش سنتی قوم پشتون گرایش قوی‌تر از نحله دیوبندی است. پشتونوالی همان روش و منش عشایری ایران در سراسر ایران زمین است مانند مهمان نوازی، احترام به ریش سپید، پناه دادن به بی‌پناه و... از آنجا که قوم پشتون هم یکی از اقوام ایرانی است این منش و روش به نقطه اشتراک نیرومندی میان ما و آنها تبدیل
شده است.
اما همین نقطه اشتراک میتواند یک نقطه ضعف بزرگ هم برای ایران پدید بیاورد که این نقطه ضعف ابدا در برابر خلافت داعش وجود نداشت، قوم پشتون مانند دیگر اقوام ایرانی دارای سرزمین مادری، ریشه و هویت جمعی و سرزمینی است که این ویژگی در قوای چند ملیتی خلافت داعش اصلا وجود نداشت، خلافت گسترده ی داعش مانند بنایی بلند اما بی‌پی و نوبنیاد بود که با ضربتی صد البته سخت در هم شکست اما طالبان که اکثرا ریشه در اقوام ایران شرقی دارند این گونه نیستند چون هویت تاریخی، تعصب سرزمینی بعلاوه ایدئولوژی دیوبندی که مجموعش در امارت اسلامی طالبان جمع شده از آنان حریفی بس دشوار‌تر از خلافت اسلامی داعش به صورت بالقوه پدید آورده است، که ممکن است آن هدف ناتمام داعش در غرب سرزمین‌های ایرانی را این بار طالبان در شرقِ سرزمین‌های ایرانی
پی بگیرد در هر روی باید نسبت به این همسایه جدید هوشیار بود.