واکاوی دلایل چرخش‌های سیاسی طالبان

حسین مسعودنیا‪-‬ شبه‌نظامیان طالبان با نیرویی کمتر از هفتاد و پنج هزار نفر موفق شدند در کمتر از دو هفته بر ارتش سیصدهزار نفری افغانستان پیروز شده و با فتح کابل و حضور در ارگ ریاست‌جمهوری آن آغاز دوران جدیدی از امارت اسلامی در این کشور را اعلام کنند. نگاه مردم افغانستان و جهانیان به طالبان در نخستین ساعت و روزهای حضور مجدد آن‌ها در افغانستان تداعی حکومت آن‌ها طی سال‌های 2001-1996بود‌؛ دوران پنج‌ساله‌ای که مشخصه آن تحجرگرایی، قومیت‌گرایی با محوریت قوم پشتون و سرکوب قومیت‌های دیگر،آزارواذیت زنان همراه با نگاه ابزاری به آنان و سرکوب مذاهب و سایر فرق اسلامی در افغانستان از نظر داخلی و از نظر خارجی نیز یک رویکرد انزواگرایانه، سیاست خارجی تهاجمی به‌خصوص در قبال همسایه شیعی خود یعنی جمهوری اسلامی ایران و قرار گرفتن در اردوگاه سلفی- تکفیری بود. البته با توجه به سوابق آموزشی آن‌ها به‌عنوان طلبه‌های مدارس دینی عربستان در پاکستان و متاثر بودن آبشخور فکری آن‌ها از اندیشه‌های سید قطب و وهابیت انتظاری جز این نیز از آنان نمی‌رفت. سلطه مجدد طالبان بر افغانستان یک‌بار دیگر برای مردم داخل افغانستان، به‌ویژه گروه‌های
غیر پشتون و پیروان سایر مذاهب و فرق، همراه با بخش‌هایی از جامعه، به‌خصوص زنان و جوانان،این نگرانی را ایجاد کرد که دوران جدیدی از تحجر و خشونت در افغانستان فرارسیده‌است. همین نگرانی سبب گردید تا افراد زیادی با تجمع در فرودگاه کابل خواستار خروج از کشور شوند. از نظر خارجی نیز جهانیان به‌وضوح نگرانی خود را از فرارسیدن دوران جدید تحجر و سرکوب در افغانستان بیان داشتند. اما تامل در سیر طولی جریان اشغال مجدد افغانستان توسط طالبان همراه با عملکرد آن‌ها در حین اشغال و پس‌از آن همراه با کالبدشکافی مواضع اعلامی آن‌ها از سوی فضل‌الله مجاهد، سخنگوی طالبان، بیانگر واقعیتی جز توهم قبلی بود.
طالبان هنگام اشغال مراکز ولایات و شهرهای افغانستان رفتار خشونت آمیز نداشت و در بسیاری از مناطق هنگام اسارت مخالفین سرسخت خود پس‌از دستگیری رفتاری همراه با رافت اسلامی با آنان داشت‌‌‌؛ شاید نمونه بارز آن نوع برخورد با اسماعیل‌خان فرمانده نیروهای مردمی و والی سابق هرات بود که پس‌از اشغال این استان به اسارت طالبان درآمد. در خصوص خود کابل نیز تا خروج کامل اشرف‌غنی، نیروهای طالبان وارد کابل نشدند و پس‌از ورود به کابل تنها هدف خود را برقراری نظم و امنیت اعلام کردند به گونه‌ای که در کمتر از یک شبانه‌روز حالت عادی به کابل بازگشت. تامل در رفتار، عملکرد و سخنان برخی از رهبران طالبان پس‌از فتح کابل بیانگر نکات ذیل است: 1- در خصوص دولت، طالبان تصمیم به تشکیل دولتی فراگیر دارد و براساس همین رویکرد با اعلام عفو عمومی کارمندان سابق را مجدداً دعوت به کار کرد 2- در خصوص زنان، که بیشترین نگرانی جامعه جهانی از آن بود، طالبان در دوران جدید ضمن به رسمیت شناختن حقوق آنان براساس شریعت اسلام اطمینان داد که دختران و زنان برای رفتن به مدرسه به‌عنوان دانش‌آموز و معلم آزاد خواهند بود ووعده دادندکه ازآنان برای مشارکت در اداره امور جامعه دعوت به عمل خواهد آمد.
شاید مهمترین مصداق رویکرد جدید آنان در قبال زنان بازگشت مجریان زن به تلویزیون دولتی کابل واجرای برنامه از سوی آنان بود. البته سخنگوی طالبان، فضل‌الله مجاهد، به این مهم نیز اشاره کرد که در جامعه آینده افغانستان تحت حکومت آنان حجاب اجباری خواهد بود اما پوشیدن برقع اجباری نخواهد بود که البته در یک حکومت اسلامی چنین انتظاری نیز می‌رفت 3-در خصوص گروه‌های قومی و زبانی بر حضور همه اقوام و گروه‌ها در مشاغل دولتی تاکید و تشکیل دولتی فراگیر را هدف خود اعلام کردند‌؛ اگرچه برخی صاحب‌نظران معتقدند طالبان در دولت آینده خود در صورت فراگیر بودن نیز از گروه‌های غیر پشتون در پست‌های درجه دو و سه استفاده خواهند کرد 4- در خصوص شیعیان طالبان در دوران جدید بیشترین چرخش سیاسی را داشته‌اند چراکه اعلام کردند حقوق آنها را به رسمیت شناخته، برگزاری مراسم عزاداری در ماه محرم را برای آنان آزاد و حتی تامین امنیت برگزاری مراسم را تضمین کردند؛ نکته جالب‌توجه این‌که در روز قبل تاسوعا یکی از بزرگان طالبان در یکی از مراسم عزاداری شیعیان حضور یافت و سخنان کوتاهی در خصوص پیامبر و اهل‌بیت ایراد کرد5- در خصوص سیاست خارجی طالبان سیاست دولت جدید خود را احترام به قوانین بین‌المللی، تعامل با جهان و حسن هم‌جواری با دولت‌های همسایه اعلام کردند اتخاذ چنین مواضعی از سوی طالبان سبب شگفتی بسیاری از ناظران سیاسی امور افغانستان گردید و به‌دنبال پاسخ به چرایی آن بودند. به‌نظر می‌رسد کلید اصلی فهم این پرسش در متن سخنان ذبیح الله مجاهد سخنگوی طالبان در مصاحبه مطبوعاتی‌اش باشد. نامبرده اعلام کرد که ما از نظر ایدئولوژیک همان طالبان قبلی هستیم اما از نظر سیاسی پخته‌تر شده‌ایم. به‌نظر می‌رسد تجربیات طالبان از دوران حکومت قبل خود همراه با واقعیت‌های حاکم بر جامعه‌ی امروز افغانستان و جهان آن‌ها را ترغیب به این رویکرد جدید کرده‌است که مهم‌ترین آن‌ها عبارت‌اند از: 1-یک الگوبرداری از دیگر گروه‌های اسلامگرا‌؛ بسیاری از گروه‌های اسلام‌گرا در دهه 1980و1990 برای رسیدن به قدرت رفتاری توام با خشونت داشتند اما در نیل بدین مهم به دلیل مخالفت‌های داخلی و بین‌المللی ناکام ماندند این ناکامی سبب تغییر رفتار آن‌ها در آغاز هزاره سوم گردید بدین‌معنا که گروه‌های اسلام‌گرا در دوران جدید برای رسیدن به قدرت سعی در استفاده از آموزه‌های دموکراتیک و همکاری با طبقه متوسط جدید داشته‌اند. به‌نظر می‌رسد طالبان نیز با توجه به تجربه دوران قبل حکومت‌داری خود اکنون این راهکار را اتخاذ کرده باشد2- پذیرش این مهم از سوی طالبان که مهم‌ترین مشکل جامعه افغانستان در دوران معاصر عدم تحقق ملت به مفهوم مدرن آن به دلیل وضعیت موزاییکی جامعه افغانستان می‌باشد. به اعتقاد بسیاری از پژوهشگران مهم‌ترین مشکل جامعه افغانستان در طول دوران معاصر از زمان استقلال تاکنون عدم شکل‌گیری ملت به مفهوم مدرن آن است. طالبان در دوران جدید درصدد است با محوریت قوم پشتون و جذب همکاری دیگر گروه‌های قومی به‌تدریج گام‌های اولیه را برای ملت‌سازی بردارد البته تحقق این مهم ابزارهای مخصوص خود از نظر سیاسی را می‌طلبد که باید دید آیا طالبان و قوم پشتون حاضر به قبول آن و استفاده از آن هستند 3- افغانستان در دوران اشغال بر اثر سرمایه‌گذاری فرهنگی دولت آمریکا، گسترش مراودات با غرب و حضور شرکت‌های خارجی روند نوگرایی و مدرنیزاسیون سریعی را طی کرده‌است که مهم‌ترین ویژگی آن گسترش الگوهای غربی و پذیرش آن از سوی نسل جوان است.طالبان این مهم را درک و این واقعیت را پذیرفته‌است که امکان سرکوب این تحولات و بازگشت به عقب امکان‌پذیر نیست پس چه بهتر که درصدد نوعی آشتی با آن برآید4- در دوران بیست‌ساله غیبت طالبان جامعه افغانستان از نظر اداری و بوروکراتیک تحولات مهمی را تجربه کرده‌است لذا طالبان برای اداره جامعه امروز افغانستان از نظر دانش فنی و مدیریتی نیاز به تکنوکرات‌های دوران قبل دارد لذا راهی جز این ندارد که عفو عمومی اعلام و تمام کارمندان دولت سابق را به کار فراخواند 5- طالبان با شعار برقراری نظم آمده‌است و رمز موفقیت آن‌ها، علاوه‌بر مخالفت با حضور آمریکا، در دادن وعده برقراری نظم و امنیت بوده‌است لذا اتخاذ سیاست دوران قبل و سوق دادن مجدد جامعه افغانستان به درگیری‌های قومی، زبانی و مذهبی سبب گسترش هرج‌ومرج و بی‌نظمی می‌گردد و نهایتاً سبب ناامیدی و رویگردانی مردم از آن‌ها می‌شود6- تجربه دوران قبل طالبان را به این نتیجه رساند که برای موفقیت در داخل و خارج راهی جز حفظ روابط با همسایگان بر اساس سه اصل حسن همجواری، عدم مداخله و گسترش روابط و از نظر بین‌المللی نیز پذیرش قوانین بین‌المللی را ندارند. با توجه به چنین درکی است که در دوران جدید طالبان علاوه‌بر حمایت حامیان سنتی خود یعنی پاکستان عربستان و حتی چین درصدد بازسازی چهره خود نزد برخی دولت‌های منطقه مانند ایران، روسیه و هند می‌باشند مضافاً این‌که از نظر بین‌المللی نیز سخن‌گوی طالبان اعلام کرد به قوانین بین‌المللی احترام گذارده و اطمینان می‌دهد که مانع از تبدیل افغانستان به مرکزی برای کشت، تولید و توزیع مواد مخدر گردد. البته گذشت زمان صحت‌وسقم ادعاهای جدید طالبان را در دوران جدید تایید و یا تکذیب می‌کند.