روزنامه خراسان
1400/06/01
سفر با خاتون، رونمایی از خریدهای استقلال و یاور در پشت صحنه «شب دهم»
رفت و برگشت جنجالی در روز شلوغ آبیها
دانشگر فسـخ کــرد و مـانـد!
دیروز استقلال و پرسپولیس در پایتخت یک روز کاملا متفاوت را سپری کردند. در حالی که ساختمان آبی سعادتآباد حسابی پررفت و آمد بود، پرسپولیسیها در خیابان شیخبهایی روز بسیار آرامی را سپری کردند و تمدید قرارداد با امید عالیشاه، تنها خروجی نقل و انتقالاتی سرخها در روز گذشته بود. این در حالی است که استقلال با رونمایی از 3 خرید جدید و 3 تمدید قرارداد روز شلوغی را سپری کرد. باشگاه استقلال کار خود را در نقلوانتقالات تابستانی رسما با جذب امیرحسین حسینزاده آغاز کرد و بعد از آن توانست با زیبر نیکنفس، هافبک فولادیها به توافق برسد. روز گذشته نیز در دومین روز از فعالیت رسمی استقلال در بازار نقلوانتقالات شاهد روز پر رفتوآمدی در ساختمان آبی سعادتآباد بودیم. در ادامه نگاهی خواهیم داشت به نقلوانتقالات روز گذشته. رونمایی از 3 خرید جدید محمدرضا آزادی نیز پس از مذاکره با مدیران استقلال با عقد قراردادی ۲ ساله به این تیم پیوست. محمدرضا آزادی که در 60 بازی برای تراکتور 4 گل زد و 4 پاسگل داد، فصل گذشته با حضور در تیم پانتولیکوس و بازی در سوپرلیگ یونان را تجربه کرد. او در 13 بازی برای این تیم به میدان رفت اما موفق به گلزنی نشد. گفتنی است که محمدرضا آزادی با پیراهن تراکتور سابقه باز کردن دروازه استقلال را دارد و با 20 سال سن گزینهای مناسب برای فرهاد مجیدی در خط حمله به شمار میرود. علیرضا رضایی، دروازهبان فصل گذشته پیکان نیز با عقد قراردادی ۲ ساله به استقلال پیوست. رضایی به احتمال فراوان با ماندن حسینی و مظاهری، دروازهبان سوم استقلال خواهد بود. اما عارف آقاسی پس از زبیر نیکنفس، دومین خرید آبیپوشان از اهواز است. این بازیکن با عقد قراردادی 2 ساله به استقلال پیوست. عارف آغاسی که در چند فصل اخیر عملکرد خوبی در خط دفاعی فولاد داشته و حتی این روزها گفته میشود یکی از گزینههای اسکوچیچ برای حضور در اردوی تیم ملی است، نظر یحیی گلمحمدی را هم جلب کرده بود اما درنهایت این استقلال بود که توانست این بازیکن را به خدمت بگیرد. رفت و برگشت عجیب دانشگر روز گذشته محمد دانشگر با حضور در سازمان لیگ خواهان فسخ قراردادش با استقلال شد اما حدود یک ساعت بعد دانشگر که گفته میشد قراردادش را با استقلال فسخ کرده، پس از حضور دوباره در دفتر باشگاه استقلال ضمن تکذیب این خبر اعلام کرد که یک فصل دیگر با آبیپوشان قرارداد دارد و در این تیم ماندنی است. در ادامه نیز فریبرز محمودزاده، مسئول کمیته نقلوانتقالات سازمان لیگ اعلام کرد مدافع استقلال پیش از ظهر در سازمان لیگ قراردادش را فسخ کرد و در صورتی که بخواهد دوباره با استقلال همکاری داشته باشد، باید قرارداد جدیدی ثبت کند! تمدید با سیاوش و آرش سیاوش یزدانی، مدافع استقلال نیز پس از مذاکره با مدیران باشگاه، قراردادش را به مدت ۲ فصل دیگر تمدید کرد تا او نیز در جمع آبیپوشان ماندگار شود. یزدانی یکی از بهترینهای استقلال در لیگ بیستم بود و مسلما تمدید قرارداد او یکی از برنامههای اصلی فرهاد مجیدی در خط دفاعی تیمش بود. آرش رضاوند نیز پس از توافق با احمد مددی، قراردادش را به مدت 2 سال با آبیپوشان تمدید کرد. ادامه مذاکرات با مظاهری از امروز روز گذشته رشید مظاهری، سنگربان آبیپوشان هم به دیدار مددی رفت اما درنهایت بدون توافق و تمدید قرارداد از باشگاه خارج شد. او پس از خروج از دفتر باشگاه گفت: «شکی نیست که دوست دارم در استقلال بمانم. یکسری مشکلات هست که امیدوارم در این یکی، دو روز حل شود تا با قدرت سر تمرین برویم. با برادران مجیدی برای حل مشکلات حرف زدم. با بودن برادران مجیدی نظم خوبی در باشگاه دیدم.» گفته میشود امروز مذاکرات با مظاهری از سر گرفته خواهد شد. همراه «یاور» در پشت صحنه «شب دهم» گفتوگوی خراسان با پرویز فلاحیپور، بازیگر سریال ماندگار حسن فتحی که این شبها با «فرشتگان بیبال» روی آنتن است نویسنده: مائده کاشیان پرویز فلاحیپور با سریال ماندگار «شب دهم» و نقش «یاور» به شهرت رسید و پس از حضور درخشانی که در این سریال داشت، نزد مخاطبان محبوب شد. او پس از این سریال در آثار مختلفی بازی و نقشهای مثبت و منفی متعددی را تجربه کرد، اما همچنان پس از گذشت 19 سال از سریال «شب دهم»، با شخصیت محبوب «یاور» شناخته میشود. او اکنون بازپخش این مجموعه را از شبکه تماشا روی آنتن دارد و با سریال جدیدش «فرشتگان بیبال» که درباره فداکاریهای کادر درمان در دوران کروناست، در شبکه 5 دیده میشود. به بهانه این دو مجموعه گفتوگویی با پرویز فلاحیپور داشتهایم. چطور شد که بازی در سریال «فرشتگان بیبال» را پذیرفتید؟ «فرشتگان بیبال» کاری قوی نیست، اما فیلم نامه سریال داستانی روان دارد. بعدا چیزهایی به آن اضافه کردند که به نظر من مقداری به ساختار قصه صدمه زد. شخصیت «حاج فتاح»، محلی که در آن زندگی میکرد و پسر دوست او که از خارج از کشور آمده بود، قصه اصلی درباره اینها بود، بعد نمیدانم به چه دلیل کارگردان و تهیهکننده موضوعاتی را به داستان اضافه کردند و به نظرم ساختار قصه اصلی که منسجم بود بههم ریخت. من آن قصه را پذیرفته بودم که کار کنم، شناختی از آقای عنایتی نداشتم، اما وقتی با ایشان وارد کار شدم، متوجه شدم از کارهای اولشان است و متاسفانه هنوز به آن قوام کارگردانی نرسیدهاند. یعنی مسئله کرونا بعدا به فیلم نامه اضافه شد؟ بله، آن فیلم نامهای که من خواندم چیز دیگری بود. قصه «حاج فتاح» بود که فرزند دوستش از خارج از کشور میآید، او را راهنمایی میکند و خانه آنها را که به عنوان امانت دست او بود، به فرزند دوستش میدهد. من فکر میکنم بقیه مسائل اضافه شد. هرچند که قصه اولیه ساده بود و پیچیده نبود، اما به هرحال روان و عامیانه بود و قصه بدی نبود. شرایط بحرانی فعلی و موج پنجم کرونا زمان چندان مناسبی برای پخش چنین سریالی نیست. بله، مانند زمان جنگ است. اگر در آن زمان فیلم جنگی بسازی، آن تاثیر را ندارد ولی اگر زمانی گذشته باشد و مردم از اتفاقات جنگ دور شوند، بیننده بهتر درک میکند و بیشتر نگاه میکند. این موضوع در همه جای دنیا وجود دارد، وقتی اتفاقی میافتد، صبر میکنند زمانی از آن بگذرد تا مردم به آرامش فکری برسند، بعد درباره آن فیلم میسازند و مردم تماشا میکنند، چون در واقع خودشان را دوره میکنند، اما الان مردم در بحبوحه جریان کرونا هستند و فکر نمیکنم برایشان جذاب باشد ماجرایی را تماشا کنند که خودشان درگیر آن هستند، یعنی چیزهایی که در سریال میبینید، مردم بدتر از آن را در بیرون میبینند. بعد از «شب دهم» آثاری با مضمون مشابه ساخته شد، اما هیچ سریالی جای آن را نگرفت. به نظرتان علتش چیست؟ قصه این سریال قصه منسجمی بود، همیشه هم گفته ام که «شب دهم» یک اتفاق بود. فکر میکنم تکرار کردن کاری که زمانی با یک جمعی ساخته شده، برای کسانی که میخواهند شبیه آن را بسازند، سختتر میشود. در دنیا هم این طور است، اگر فیلمی گُل کرده و کسانی خواستند شبیه آن را بسازند، موفق نبودند، چون آن کار با آن مشخصه گرفته و بیننده تماشا کرده است. در خصوص «شب دهم» هم این طور بوده است. زوج هنری شما و آقای حسین یاری هم بسیار محبوب شد، خودتان فکر میکردید که سریال این قدر مورد توجه قرار بگیرد؟ اوایل کار نه، فکر نمیکردم، البته با شناختی که از متن، آقای فتحی و گروه داشتم میدانستم کار خوبی از آب در میآید، اما وقتی در بحبوحه کار قرار گرفتیم، وقتی در قزوین بودیم و داشتیم تعزیهها را تصویربرداری میکردیم، آن زمان تقریبا مطمئن بودم که کار میگیرد. حتی در صحبت خصوصی که با آقای بشکوفه داشتیم، از من پرسیدند، پرویز به نظرت کار میگیرد؟ گفتم بله، کار دارد با کیفیت بسیار خوبی پیش میرود. آن زمان هم نظرم مثبت بود، خدا کمک کرد، امام حسین(ع) هم یاری رساند و کار گُل کرد. به نظرتان علاوه بر قصه منسجم، علت ماندگاری «شب دهم» چیست؟ همه چیز دست به دست هم داد. تا آن زمان درباره محرم، تعزیه و این مسائل اثری ساخته نشده بود. بُعد دیگر کار این بود که ترکیبی از عشق زمینی و عشق آسمانی بود که ما از گذشتههای دور در فرهنگمان داریم، با آن زندگی کردیم و به آن اعتقاد داریم. همه اینها، کیفیت سریال و مسائل دیگر باعث شد که کار درجهیکی شود. تجربه همکاری با آقای فتحی چطور است؟ فتحی کارگردان باهوش و باسوادی است. برای کاری که میخواهد انجام بدهد تحقیق میکند، زحمت میکشد و جزئیات را در نظر میگیرد. همیشه گفته ام کارگردانهایی که به جزئیات اهمیت میدهند و میپردازند، کیفیت کارشان خوب میشود. فتحی از آن کارگردانهایی است که آدم دوست دارد با او کار کند و وقتی با او همکاری میکنی خیالت راحت است که نتیجه کار خوب از آب درمیآید. خاطرهای از بازی در «شب دهم» در ذهنتان مانده؟ خاطرات در این سریال بسیار زیاد است، دوستی من با حسین یاری و بچههای دیگر در این کار اتفاق افتاد و خیلی به ما خوش گذشت. خانم ریاحی و بقیه دوستان هرکدام حالوهوایی داشتند که اصلا قابل وصف نبود. در تکیه نیاوران فردی به نام «آقا سید» حضور داشت که بسیار آدم خوب و معتقدی بود. چهار فرزند این سید در جنگ شهید شده بودند و تکیه نیاوران دست ایشان بود. آبدارخانهای داشت که روی دیوار آن عکس شهدا و فرزندانش را زده بود. وقتی به آن جا رفتیم، هیچ کدام از ما را نمیشناخت و اصلا قصه را نمیدانست. وظیفه او نبود که برای ما چای بیاورد چون ما خودمان خدمات داشتیم، اما به بچهها چای میداد و چون لباس شمر تنم بود، من را زیاد تحویل نمیگرفت. زمانی که صحنه شهید شدن «حیدر» و «یاور» را تصویربرداری میکردیم، عواملی که دور و اطرافمان بودند شروع به گریه کردند و اصلا تصویربرداری متوقف شد، «آقا سید» هم گریه کرده بود، من رفتم گوشهای نشستم که استراحت کنم ناگهان دیدم در یک سینی کوچک یک لیوان چایی با خرما آوردند و گفتند خسته نباشی، نگاه کردم دیدم «آقا سید» است. در دلم خندهام گرفته بود که اولش اصلا ما را تحویل نمیگرفت، الان چطور شده! گفت اجرتان با امام حسین(ع)، شما کاری کردی که خیلیها نمیتوانند انجام دهند، چاییات را خوردی بیا با تو کار دارم. رفتم آبدارخانه، عکس شهدا و پسرانش را نشان داد و توضیح داد که شهید شده اند، کلی گپ زدیم و باهم دوست شدیم. وقتی شنیدم یکی دو سال پیش فوت شده اند، خیلی ناراحت شدم چون از این آدمها کم داریم. سفر به شهریور 1320 با «خاتون» آیا تصویری که 2 قسمت نخست سریال نمایش خانگی از تهاجم متفقین به خاک ایران ارائه می دهد، با واقعیت های تاریخی همخوانی دارد؟ جواد نوائیان رودسری – ساختن مجموعههایی که بتوانند هم از تاریخ حرف بزنند و هم مخاطب را جذب کنند، ساده نیست؛ تاریخ با ماهیت پدیدارشناسانهاش، زوایای ناگفته فراوانی دارد که برای بیان همه آنها، امکان دسترسی به شواهد موردنیاز وجود ندارد و البته، ادعا و نقد هم در این زمینه اندک نیست. مجموعه «خاتون» که با کارگردانی تینا پاکروان و نقشآفرینی نگار جواهریان، اشکان خطیبی، بابک حمیدیان، مهران مدیری و...، از حدود دو هفته قبل، از 18 مرداد ماه، در شبکه نمایش خانگی عرضه شد و تاکنون دو قسمت از آن در معرض دید علاقهمندان قرار گرفته، تلاشی است برای بیان وقایع تاریخی بر بستر یک داستان عاشقانه که ظاهراً ریشه در واقعیت دارد. بازیهای مؤثر بازیگران توانمند این سریال، البته مخاطب را تحت تأثیر قرار میدهد و برای هر بینندهای، نسبت به حوادثی که در سریال اتفاق میافتد، دغدغه ایجاد میکند. همزمانی تقریبی انتشار نخستین قسمتهای سریال با زمان واقعی رویدادهای تاریخی آن، یعنی شهریور 1320، یکی از جذابیتهای حاشیهای این مجموعه است و پیوند میان نامهای تاریخی و خیالی، هرچند برای علاقهمندان به تاریخ خوشایند نیست، اما به اصل داستان، آسیبی وارد نکردهاست. به بهانه انتشار این سریال و نیز، ورود به شهریورماه و روزهایی که در آن به هشتادمین سالروز اشغال ایران توسط متفقین نزدیک میشویم، میخواهیم با هم مروری بر وقایع تاریخی این دوره و همچنین، عیارسنجی روایتهای سریال «خاتون» از منظر تاریخ بپردازیم. بحثی در مقوله اشغال برخی از صاحبنظران، اخیراً و با توجه به موقعیت ایران در شهریور 1320 و نیز، رویکرد متفقین در ورود به کشور ما، مقوله تصرف خاک ایران را در جنگ جهانی دوم، از مقوله اشغال ندانستهاند. از نظر آنها، هدف متفقین از ورود به ایران، اشغال نظامی کشور نبودهاست؛ آنها میخواستند از راهآهن شمال به جنوب ایران، به عنوان مسیری امن برای انتقال تسلیحات به شوروی استفاده کنند؛ این مسئله، البته نکته درستی است. شوروی تا پیش از تابستان سال 1320، عملاً در جبهه متفقین قرار نداشت. استالین با هیتلر پیمان صلح امضا کرده و بر اساس همین پیمان، نیمه شرقی لهستان را هم به دست آوردهبود. اما با هجوم آلمان نازی به شوروی در اول تیرماه سال 1320 و آغاز عملیات موسوم به «بارباروسا» و در پی آن، پیشروی سریع آلمانها در خاک شوروی، استالین ناچار شد دست نیاز به سوی غرب دراز کند و بعد از توافقات اولیه، ایران به عنوان بهترین مسیر برای انتقال تجهیزات به شوروی شناخته شد و پس از آن، در شهریور 1320، به اشغال متفقین درآمد. با وجود این، تعریفی که از اشغال در متون حقوق بینالملل آمده است، تفاوتی در ماهیت تجاوز نظامی به یک کشور برای اشغالگرانه بودن اقدام نظامی قائل نمیشود؛ شارل روسو در کتاب «حقوق مخاصمات مسلحانه» درباره تعریف اشغال مینویسد: «اشغال، استقرار نیروهای نظامی در سرزمین دشمن است که در زمان کم و بیش طولانی صورت میگیرد، اما اساساً موقتی است.» آنچه در شهریور 1320 اتفاق افتاد و بخشهایی از آن را در دو قسمت نخست سریال «خاتون» مشاهده میکنیم، بیتردید در تعریف ما از مفهوم «اشغال» میگنجد؛ اشغالی که طبق توافق سه قدرت بزرگ، قرار بود در 12 اسفند 1324، یعنی ششماه بعد از پایان جنگ جهانی دوم خاتمه یابد، اما غائله حزب دموکرات و فعالیتهای پیشهوری در آذربایجان که با حمایت شوروی همراه بود، عملاً کار پایان اشغالگری را تا اردیبهشت 1325 کشاند. مقاومتهای پراکنده از آنجا که فعلاً ماجرای سریال «خاتون» در استان گیلان میگذرد، بنابراین در بحث ورود نیروهای متفقین، فعلاً با ارتش سرخ شوروی روبهرو خواهیم بود. میدانیم که نیروهای شوروی از چند محور مانند آذربایجان، گیلان، ترکمنصحرا و سرخس وارد خاک ایران شدند. در گیلان این تجاوز نظامی با حرکت ناوهای شوروی به سمت بندر انزلی و غازیان آغاز و همزمان، با بمباران هوایی تکمیل شد. نکته جالبی که در متن سریال به آن اشاره نشده، این است که افسران نیروی دریایی ایران با غرق کردن یک شناور در ورودی خلیج بندر انزلی، راه را برای عبور ناوهای شوروی بستند و آنها ناچار شدند از محورهای دیگری برای پیاده کردن نیرو استفاده کنند. قدر مسلم آن است که درگیریهای سنگینی میان نیروهای ایرانی و ارتش سرخ اتفاق نیفتاد، اما این گونه هم نبود که آنها بدون دردسر تا رشت پیشروی کنند. معدود افسران وطندوست، علیرغم کمبود امکانات نظامی دست به حملات متقابلی زدند که همه آنها با شکست روبهرو شد. با صدور فرمان ترک مخاصمه در ششم شهریورماه، عملاً سربازان ایرانی چارهای جز عقبنشینی یا تسلیم نداشتند. گزارشهایی درباره گریستن نظامیان ایرانی در گیلان و مازندران وجود دارد؛ آنها ملتمسانه از فرماندهان خواستار حداقل مهمات برای درگیری با دشمن شده بودند. نمونه این اقدام در بخشی از قسمت دوم سریال «خاتون» قابل مشاهده است. این در حالی بود که رضاشاه با صرف هزینههای سنگین ارتشی 120هزار نفری به وجود آورده بود و ادعا میکرد که این ارتش یکی از قویترین نیروهای نظامی دنیاست! تمرکز تسلیحات و ادوات نظامی در تهران برای حمایت و حفاظت از شاه باعث شده بود که در دیگر نقاط کشور و بهویژه در نواحی مرزی اثری از تسلیحات موردنیاز وجود نداشته باشد؛ البته این تمرکز هم نتوانست مانع از فرار رضاشاه در 25 شهریور 1320 شود. نفوذیهای انگلیس از سوی دیگر ارتش رضاشاه در سطوح عالی خود، یک نهاد تمامانگلیسی بود و بخش معتنابهی از امرا و افسران ارشد آن وابستگی کاملی به سفارت بریتانیا داشتند؛ این مسئله به شکلگیری اولیه رژیم پهلوی و وابستگی تمامعیار رضاشاه به انگلیسیها برمیگشت. به همین دلیل بخشی از بدنه ارتش نیز، بهویژه در «رکن 2»(اطلاعات و ضداطلاعات ارتش) در مسیر خواست انگلیسیها حرکت میکرد و راه را برای هرگونه مقاومت میبست. عدم ارسال اسلحه برای سربازان خط مقدم که در سریال هم به آن اشاره مختصری شده است، حاصل همین نفوذ و فعالیت نفوذیهاست؛ موضوعی که شاید ارتباط مؤثری با خواندن بیت «چو فردا برآید بلند آفتاب/من و گرز و میدان افراسیاب» در رادیو بی.بی.سی، در نخستین دقایق بامداد روز سوم شهریور 1320 داشته باشد. جالب اینجاست که رضاشاه با وجود اطلاع از چنین شبکهای، بر این باور بود که پیروزی در جنگ از آن هیتلر است و او بالاخره از مسیر قفقاز خودش را به ایران میرساند. روی کار آوردن کابینه «متین دفتری» با هدف نزدیک شدن ایران به آلمان نازی، با همین هدف صورت گرفت؛ رویکردی که در تابستان سال 1319، با عزل متین دفتری و روی کار آوردن علی منصور، تغییر کرد و رضاشاه کوشید با نخستوزیر کردن یک چهره انگلوفیل، دوباره به انگلیسیها اعلام وفاداری کند؛ اما دیگر خیلی دیر شده بود. در اینجا البته نباید از یاد ببریم که افسران وظیفهشناس و وطندوستی مانند غلامعلی بایندر و برادرش یدا... که در سریال خاتون نیز وی را در کسوت یک ناوسروان شجاع مشاهده میکنیم، تا پای جان برای دفاع از کشور ایستادند و شهید شدند؛ بنابراین، اگر سخن از برخی خیانتها و رذالتها به میان میآید، جنبه عام ندارد و بهویژه در بدنه نیروهای نظامی و در میان سربازان و درجهداران، افراد وطندوست کم نبودند. یک نگاه باریکبینانه یکی از جالبترین نکاتی که در این سریال به آن اشاره شدهاست و از منظر تاریخی بسیار حائز اهمیت محسوب میشود، موضوع خلع سلاح عشایر و نقش آن در ضعف پاسداری از مرزهاست. در بخشی از قسمت دوم میبینیم که سخن از مسلح کردن عشایر منطقه تالش و استفاده از آنها در عملیات دفاع به میان میآید. رضاشاه در راستای اجرای سیاست «تخته قاپو» یا یکجا نشین کردن عشایر، بخش مهمی از آنها را خلع سلاح کرد تا به زعم خود توان نظامی عشایر را از بین ببرد و مانع از قیامهای احتمالی علیه خودش شود. اما همین اقدام باعث شد که ایران بخش مهمی از نیروی نظامی مردمی خود را از دست بدهد؛ موضوعی که در سریال «خاتون» نیز بازتاب جالب توجهی پیدا کرده است. از این منظر باید به پیامدهای تغییرات آمرانه پهلوی اول و تاثیر آن در وقایع شهریور 1320 هم، نظری دقیق داشته باشیم. نکته دیگری که در سریال بازتاب دارد و البته میتواند ریشه در مطالعات مربوط به بخش تاریخ شفاهی داشته باشد، مسئله اعتراض مردم به بمباران رشت و تجمع آنها مقابل کنسولگری شوروی در این شهر است. هرچند که اطلاعات ما در این زمینه بسیار اندک است و به طور دقیق نمیتوانیم مطمئن باشیم که چنین رویدادی وقوع یافته است یا نه، اما تلاش کارگردان و نویسنده برای انعکاس چنین مواردی که معمولا در روایتهای تاریخی از قلم میافتند، ستودنی و درخور تقدیر است. به هرحال امیدواریم روند سریال «خاتون» به گونهای پیش رود که بتواند افزون بر نقل یک داستان جذاب و عامهپسند، گزارشی ساده از اتفاقاتی که بر بخشی از سرزمین ما طی سالهای نخست دهه 1320 رفته است، ارائه کند.
سایر اخبار این روزنامه
تدابیر رهبری برای خنثی سازی تله های دشمن در 3 دهه اخیر
جنجالی و آرام !
خاک خودسرانه بر میراث جهانی قصبه !
واکنش مدیرعامل شستا به برکناری جنجالی
بازار پنچر لاستیک
فقر برنامه برای مقابله با فقر
جان به لب رسیده کادر درمان
علامه حکیمی به ملکوت اعلی پیوست
سفر با خاتون، رونمایی از خریدهای استقلال و یاور در پشت صحنه «شب دهم»
یک نفر از هر ۳ نفر زیر خط فقر !
مسابقات عجیب و غریب جهان
فیلم سلفی پسر 15 ساله از 2 جنایت ترسناک!
شغلی که روی هواست!