رهاورد ۲۰ سال اشغالگری در افغانستان

طالبان مولود ٤۰ سال مبارزه مردم افغانستان با اشغالگران و مستکبران شوروی سابق و امریکا است. در کوران مبارزه مردم افغانستان با اشغالگران شوروی، عبدالله عزام مبارز فلسطینی برای کمک به مردم افغانستان وارد این کشور شد و عملاَ محور عربی به محور مقاومت افاغنه اضافه شد. عزام و یاران وی برخلاف مبارزان مذهب پشتون‌ها که حنفی هستند مالکی بودند و هنگام نماز الزامی برای تکتف نداشتند و همین امر سبب بروز اختلاف و اثبات تندروی و کم ظرفیتی طالبان بوده و اختلاف تا جایی بالاگرفت که طالبان اعراب مالکی مذهب را تکفیر کرده و در نتیجه عزام مجبور شد به اعراب ابلاغ کند نماز را با حال تکتف بخوانند.
عبدالله عزام بالاخره در در سال ۱۹۸۹ در مقابل مسجدی در پاکستان به همراه دو فرزندش به قتل رسید و از این پس شاگردش اسامه بن لادن به جای وی وارد میدان مبارزات مردم افغانستان شد. هنوز آتش فتنه شوروی در افغانستان فروننشسته بود که جرج بوش پسر به بهانه مبارزه تروریست‌هایی که ساختمان تجارت جهانی را منفجر کرده بودند به صورت رسمی به افغانستان لشگرکشی و این کشور را اشغال نمود.
طالبان معجونی از تناقضات اعتقادی و فکری و اخلاقی‌اند. طالبان اگرچه از نظر دینی حنفی مذهب آن هم از نوع دیوبندیه، از نظر اعتقادی ماتریدی- اشعری و از نظر اخلاقی صوفی مسلکند. به این ترتیب این جماعت که ریشه در اکثریت پشتون افغان دارد هم صوفی‌اند هم سلفی قائل به آموزه‌های ابن تیمیه، هم ماتریدی- اشعری، هم اهل حدیث، هم قائل به طلب شفا و هم قائل به تقلید هستند و این از تناقضی تمام و کمال درباره این گروه حکایت می‌کند. همین تناقضات سبب شده که هیچ‌کدام از همسایگان خاصه ایران شیعی نتوانند به مواضع فعلی طالبان اعتماد کنند.
طی ۲۰ سال حضور امریکا در افغانستان نه تنها به طالبان چه از حیث کمیت و چه از حیث کیفیت هیچ لطمه‌ای نخورده است بلکه سبب مقبولیت بیشتر طالبان در بین قبائل غیر پشتون هم شده است. امریکایی‌ها طی ۲۰ سال گذشته بالغ بر ۵۰۰ میلیارد دلار برای ایجاد، آموزش، سازماندهی و تجهیز ارتش افغانستان هزینه و متقابلاً طی ۲۰ سال برای نابودی طالبان تلاش کردند، اما حاصل تلاش ۲۰ ساله متجاوزان امریکایی این شد که ارتش ۵۰۰ میلیارد دلاری افغانستان نتوانست بیش از ۱۱ روز در برابر طالبان مثلاً عقیم شده ایستادگی کند. همین امر از نیاز مردم افغانستان به امنیت و نه آزادی غربی و اعتماد به طالبان خبر می‌دهد.


آن چیزی که طالبان را در مبارزه با اجانب اشغالگر مصمم‌تر کرده و سبب افزایش محبوبیت این گروه مذهبی در بین همه قبائل افغان شده به رویکرد اشغالگران مربوط می‌شود. افغان‌ها در چهار دهه گذشته طالب امنیت بوده‌اند در حالی‌که اشغآلگران همواره در پی مشروعیت بخشی به آزادی‌های فردی و اجتماعی بودند که علناً با مبانی دینی و شرعی در تضاد آشکار بوده و همین امر بر خشم و تنفر مردم مظلوم افغانستان نسبت به متجاوزان افزوده است. غرب دربه در در پی ایجاد نظم نوین جهانی مبتنی بر دین واحد جهانی است و در تحقق این هدف شیطانی به هیچ کس و هیچ چیزی رحم نمی‌کند. سراب امنیت سراب متوهمانه غرب است که کشور‌هایی همچون لیبی، عراق، مصر، سودان، یمن آن را تجربه کرده و برایشان حاصلی جز تباهی اخلاقی و اقتصادی به دنبال نداشته است.
این نکته نیز باید گفته شود که طالبان هیچ سنخیت و مشابهتی با داعش ندارد. داعش یک جریان غیر بومی بود که توسط سرویس‌های اطلاعاتی محور غربی، عبری، وهابی، تولید، آموزش، سازماندهی و تجهیز شده و به صورت یک لحاف چهل تکه از کشور‌های مختلف به هم سنجاق شده و به صورت صددرصد پیرو آموزه‌های سلفی گری بوده و از سوی وهابیون حمایت مالی و اعتقادی می‌شد. از نظر داعش، طالبان کافر و منافق شناخته شده و توافق نیم بند بین داعش و طالبان از هیچ استحکامی برخوردار نبود.
امروز طالبان در داخل افغانستان اگر چه بر کشور افغانستان مسلط شده است، اما نگاهی به پیشینه اعتقادی و اخلاقی و رفتاری این گروه تقریباً تردیدی باقی نمی‌گذارد که در آینده نه چندان دور این کشور دستخوش اختلافات گسترده داخلی بین اقوام مختلف خواهد شد. امروز مردم مظلوم افغانستان به طالبان به چشم فرصتی برای کسب استقلال، وحدت ملی، دفع شر متجاوزان و استقرار امنیت پایدار نگاه می‌کنند، اما حقایق موجود نشان می‌دهد که اننظارات مردم افغانستان از طالبان از عمق لازم برخوردار نیست. هم اینک نگاه بسیاری از صاحب نظران به طالبان اگر بخواهد راهی را که با اعتماد مردم آغاز کرده به سرانجام مطلوب برساند راهی جز احترام به عقاید و سلایق دینی و سیاسی اقوام مختلف افغان و مشارکت دادن همه آن‌ها در تعیین سرنوشت افغانستان ندارد. از طرف دیگر طالبان برای تحکیم مناسبات با همسایگان، خود را مجبور خواهد دید که کشور‌های همسایه را نسبت به مواضع معتدل شده فعلی امیدوار‌تر ساخته و به نوعی تضامین لازم را ارائه نماید. حقیقت این است که هیچ یک از کشور‌های همسایه مایل به استقرار یک حکومت رادیکال و سلفی در همسایگی خود نیستند و به اتفاق بر این باورند که وجود یک حکومت تندرو و رادیکال قطعاً بر امنیت ملی آنان اثر منفی خواهد گذاشت.
جمهوری اسلامی ایران نیز همانگونه که رسماً اعلام کرده به انتخاب مردم افغانستان و تشکیل حکومتی فراگیر از همه اقوام احترام گذاشته و استقلال این کشور از چنگال اهریمنی غرب را گامی به جلو برای پاکسازی منطقه از لوث وجود نیرو‌ها و عوامل غربی و مداخلات غیرقانونی آنان در حکومت کشور‌های منطقه می‌داند. ایران اگرچه با توجه به مداخلات برخی کشور‌های فرامنطقه‌ای و تلاش سرویس‌های جاسوسی غربی و صهیونیستی و وهابی با تردید نسبت به آینده افغانستان می‌نگرد، اما قویاً امیدوار است که مردم مظلوم افغانستان با غلبه بر مشکلات داخلی و رسیدن به یک الگوی جامع و پایدار به زندگی مسالمت آمیز با همسایگان خود که تقریباً همگی مسلمان هستند بیندیشند. چنانچه افغان‌ها نتوانند بر مشکلات داخلی و اختلاف دیدگاه‌های موجود در افغانستان غلبه پیدا کنند تردیدی نیست که این سرزمین در آینده نه چندان دور به مزرعه سرویس‌های جاسوسی تبدیل شده و مجدداً حاکمیت این کشور به مخاطره خواهد افتاد.