روزنامه شرق
1400/06/03
دوئل تاریخی یک ملت
دوئل تاریخی یک ملت احمد طالبینژاد تاریخ ما وقایع تلخ و سیاه کم ندارد. خواندهایم که وقتی محمود افغان به ایران حمله کرد و بهسوی اصفهان که در آن زمان پایتخت بود شتافت، شاه سلطان حسین صفوی با درباریانش به پیشواز رفت و در نزدیکی اصفهان – مورچهخورت – تاج و شمایل پادشاهی ایرانزمین را در طبق طلا پیشکش محمود کرد و زبونانه به کنجی خزید. حال پس از چهارصد و اندی سال که از آن واقعه میگذرد، شاهد شکل وارونه آن واقعه هستیم. واپسین رئیسجهمور افغانستان دو روز مانده به ورود مهاجمان، ارگ ریاستجمهوری را ترک کرده، سرزمین مظلوم افغانستان و مردمان مظلومترش را وانهاده و در گوشهای از امارات متحده عربی ور دست چند نفر دیگر از زبونان معاصر سرگرم عیش و نوش است. تاریخ نام او و دیگرانی مانند او را در صفحات سیاه خود ثبت خواهد کرد؛ اما ... شاید برخی بدانند که نگارنده در تنها فیلم سینماییاش به نام من بن لادن نیستم که سال 1383 ساخته، به یکی از دردمندانهترین وقایع دوران نخست امارات مهاجمان به افغانستان پرداخته است. سرگذشت یک هنرمند سینما و تلویزیون بلخ که از وحشت مهاجمان گریخته و در ایران لوطی عنتری شده. این مقدمه را ازآنرو آوردم که برخی نگویند تو را به سیاست چهکار؟ برو سراغ دغدغه اصلیات که سینماست. خواستم بگویم من از دههها پیش که داوودخان علیه پسرعمویش ظاهرشاه کودتا کرد و نظام سلطنتی را برانداخت و خیمه جمهوری مادامالعمر برپا کرد...و بعدها با کودتایی «رفت و منزل به دیگری (حکومت دستنشانده شورویها) پرداخت»، تا به امروز که دور دوم خلافت طالبان بر این سرزمین آغاز شده، همواره نسبت به تحولات آن دغدغهمند بودهام. باور کنید اخبار آنجا را با دقت بشتری دنبال میکنم، چون فکر میکنم این همه درد و رنج و عذاب برای یک ملت حتی اگر مرتکب گناهانی بزرگ شده باشند زیاد است؛ ازهمینرو با اجازه بزرگترها معتقدم تصمیم بایدن یا هر الدنگ دیگری مبنی بر خروج سربازان و نیروهای نظامی از افغانستان و واگذاری امور این کشور به خودشان کار درست و بخردانهای بود؛ تا کی میشود یک کشور را به بهانه دفاع از تمامیت ارضی و صیانت از حقوق مردمش به اشغال درآورد و آن را در شرایط گلخانهای قرار داد و میلیاردها خرج کرد که نصفش به کام قدرتمداران کشور و نیم دیگرش صرف جنگ و خشونت و کشت و کشتار شود. طی بیست و اندی سال گذشته کدام روز را سراغ داریم که گروهی از مردمان بیگناه در شهرها و جادهها لتوپار نشده باشند؟ آن همه ادعای آموزش و سازماندهی نیروهای محلی چه شد؟ ارتشیها که زودتر از مردم تسلیم شدند، چون در وجود فرماندهان و مقامات بالادستی خود سلطانحسینها را میدیدند. هیچ تحولی هم در ساختار فکری و فرهنگی اکثریت مردم ایجاد نشده. باور کنید وقتی خوشامدگویی برخی مردم به لشکر مهاجم را میدیدم، با خود فکر میکردم از این شجاعانهتر نمیشود شکست را پذیرفت و به ویرانگران اقتصاد، فرهنگ و سیاست خوشامد گفت و سلطانحسینوار دو دستی مملکت را به آنان تحویل داد. مهاجمان اگر میدانستند تسخیر کشور بهویژه پایتختش تا این حد آسان است که این همه سال کشت و کشتار نمیکردند. باری؛ اکنون توپ در زمین خودی است. این مردم افغانستان و این هم سرزمینشان، خود دانند؛ میخواهند زیر بیرق امارت قرار بگیرند، میخواهند برای اخراج مهاجمان و پسگرفتن برخی آزادیها و امتیازهایی که در 20 سال گذششته با خون دل به چنگ آورده بودند، مبارزه کنند. افغانستان امروز افغانستان بیست و اندی سال گذشته نیست، جهان هم جهان آن دوران نیست. جهان امروز به کمک ابزار ارتباطی یکپارچه شده و ناظران مو را از ماست میکشند. مهاجمان یا باید با جهان مدارا کنند یا اینکه برای همیشه در گور تفکرات ماقبل تاریخی خود پنهان شود. هنرمندان افغان در این میان وظیفهای جدیتر دارند؛ بهجای اسلحه بهدستگرفتن و رویمینرفتن که حاصلی جز افزودن بر خشونت و ناامیدی ندارد، باید قلم و دوربین و ساز بردارند و به مهاجمان بفهمانند که هیچ حکومتی در هیچجای جهان نمیتواند با سرکوب برای همیشه برجا بماند. آنان باید به مهاجمان بگویند این گوی و این میدان. شما با اسلحه آتشزا و ما با اسلحه هنر رودرروی هم قرار داریم؛ بجنگ تا بجنگیم. این یک دوئل جوانمردانه است، مشروط به اینکه ملت افغانستان صرفا تماشاگر نباشند. باور کنید اگر از این زاویه به این تراژدی غمبار بنگریم، اندوهمان کمتر و امیدمان بیشتر خواهد شد.
سایر اخبار این روزنامه
سوسیالیسم ناتمام
نفوذ به مدار بسته
از ادعای خطدهی رئیس تا لابیگری نمایندگان
جزئیاتی تازه از شیوه مدیریت بحران آب خوزستان
دولت و مجلس نیروهای متخصص دستگاه قضا را یاری دهند
معبر مسدود پناهجوها
ادعای ذوالنوری کذب محض است
صادرات دوباره سوخت به افغانستان «به درخواست طالبان»
داستان عجیب قفس توری ایران
پشت ميز مذاكره با متهم سابق
بازگشت به نقطه صفر
محدودیت برای جامعه مدنی قوی
صدای پای هراس یا سیاست؟
ضرورت الحاق سازمان زندانها به دستگاه اجرائی
مگر قرار نيست وضع بهتر شود؟!
دوئل تاریخی یک ملت
تصحیح و پوزش