سفارت امریکا در کابل را موزه عبرت کنید!

ارتش ۳۵۰ هزارنفری و پوشالی ساخت امریکا در افغانستان طی فقط دو هفته از هم پاشید. طالبان در عرض چند ساعت به ارگ ریاست جمهوری رسید و رهبران این گروه یکی پس از دیگری در شهر ظاهر شدند.
امریکایی‌ها دولت غیر مردمی حاکم بر افغانستان را تا بن دندان مسلح کرده بودند، اما ناتوانی اشرف غنی در مقاومت با طالبان ناشی از فرم و ماهیت این دولت بود و نه کمبود نفرات و امکانات رزمی! دولت غنی و پیش از او کرزای، صرفاً دولت‌های تقسیم رانت بر افراد و گروه‌های ذی‌نفوذ بودند.
در کابل موقعیت‌های دولتی و پست‌های کلیدی خریدوفروش می‌شد، به تعبیری امریکایی‌ها این کشور را به بنگاه معاملات سیاسی تبدیل کرده و از مواهب آن بهره می‌بردند. اخیراً ذبیح‌الله مجاهد، سخنگوی طالبان تروریست‌های سنتکام را بزرگ‌ترین کارتل مواد مخدر در جهان نامیده است. واقعیت آن است که اگر امریکایی‌ها دولت افغانستان را وابسته و فاسد تربیت نمی‌کردند، امکان نداشت که آن‌ها بتوانند ۲۰ سال در زمین افغانستان دست به فتنه‌گری بزنند. اما چه حوادثی باعث شد امریکایی‌ها از مواهب استثمار منطقه دست بکشند و تصمیم به خروج بگیرند؟ درست از زمانی که مراکز مطالعاتی غربی متوجه شدند که در منطقه ما حرف‌های نو و ایستادگی ملّت‌ها با تکیه‌بر مقاومت مردمی و با خمیر مایه اسلامی جان گرفته است، دشمنان رفته‌رفته عقب‌نشینی کردند و فرار را برقرار ترجیح دادند.
جیمز کلاپر، مدیر سابق اطلاعات ملی امریکا اخیراً در مقاله‌ای با اشاره به بنیان‌های مقاومت مردمی نوشته است که امریکایی‌ها در منطقه درخطر هستند و لازم است که اشتباه خود را جبران کرده و از خواب خوش رهبری در خاورمیانه بیدار شوند. مقام معظم رهبری در پیامشان به حجاج بیت‌الله‌الحرام در سال ۹۳ با شرحی دقیق از بیداری اسلامی در منطقه می‌فرمایند: «دست‌های پلید سیاست‌های استعماری از دیرباز تفرقه‌افکنی را برای تأمین مقاصد شوم خود در دستور کار داشته‌اند، ولی امروز به برکت بیداری اسلامی، ملت‌های مسلمان دشمنیِ جبهه استکبار و صهیونیسم را به‌درستی شناخته و در برابر آن موضع گرفته‌اند.»


واقعیت میدانی در افغانستان به ما می‌گوید توفیق طالبان با تعدادی موتورسوار کلاشینکف به دست حاصل نیامده است، خون‌های ریخته شده در یمن، سوریه و عراق و نیز جانفشانی‌های فرزندان مقاومت باعث شد پرچم امریکایی‌ها از سفارت این کشور در کابل پایین کشیده شود. هیمنه ارتش امریکا نه به دست چند جنگجوی بدوی، بلکه پیشتر از سوی رزمندگان جبهه مقاومت شکسته شده بود و ترک‌های ایجادشده در پایگاه عین الاسد سبب فروپاشی پایگاه بگرام گردید. بنابراین، طالبان در اولین قدم باید سفارت امریکایی‌ها در کابل را به موزه عبرت استعمارگران تبدیل کرده و اجازه بازگشت آن‌ها را ندهد. این اقدام در آینده به سود مردم افغانستان بوده و حسن ختامی بر سه قرن سلطه امپراتوری‌ها بر خاک آن کشور خواهد بود. درحالی‌که غربی‌ها با حیله‌گری شریان‌های اقتصادی افغانستان را تحت‌فشار قرار داده تا طالبان را رام کنند، این گروه می‌تواند با تکیه بر ارزش‌های ضدامریکایی، امنیت داخلی و مشروعیت منطقه‌ای و گشایش‌های اقتصادی لازم را برای مردم افغانستان تضمین و روند بازسازی با تکیه‌بر خود را آغاز کند. دفتر مطالعات استراتژیک افغانستان در عرض دو سال گذشته صد‌ها مقاله و گزارش علیه فرزندان مقاومت در لشکر سرفراز فاطمیون منتشر کرده است و حتی افرادی، چون حکمتیار با روزنامه الشرق الاوسط مصاحبه و ایران را عامل بدبختی خود معرفی می‌کردند! اما این خوش‌رقصی‌ها هیچ‌کدام درنهایت به کار ارگ نیامده و آن‌ها هنگام فرار زیر چرخ هواپیمای دشمن ماندند.
طالبان نباید اشتباهات غنی را تکرار کند و حداقل درباره ایران ملاحظاتی وجود دارد که این گروه نمی‌تواند نسبت به آن بی توجه باشد:
۱-هم‌مرز شدن با دولتی که ضمانت قطع همکاری با امریکایی‌ها را داده، به‌مراتب بهتر از همسایگی با حکومتی است که سرتاپا وابسته به دشمن است. اخیراً گزارش‌هایی از حضور منافقین در برخی از پایگاه‌های نظامیان امریکایی در هرات در دسترس قرارگرفته که طالبان باید حساسیت‌های ایران را نسبت به این حضور معنادار در نظر داشته باشد چراکه ایران اسلامی با حضور تروریست‌هایی که جان پاک ۱۷ هزار نفر را از ابتدای انقلاب تاکنون گرفته، در همسایگی اش بسیار حساس است.
۲-امریکا در ۲۰ سال گذشته ۱۲ پایگاه علنی و صد‌ها ایستگاه جاسوسی مخفی در مرز با ایران تأسیس کرده و تا همجواری با پاکستان آن را امتداد داده است، برچیده شدن این لانه‌های ضد ایرانی به‌طور قطع ضریب امنیت منطقه‌ای را به طرز قابل‌توجهی بالا خواهد برد و طالبان باید در این خصوص کمک کند تا این لانه‌های فساد و جاسوسی جمع شود و افغانستان نباید در عمل پایگاهی برای اقدام علیه همسایگان باشد.
امریکایی‌ها در شطرنج منطقه در برابر مقاومت مردمی کیش‌ومات شده‌اند. دولت‌های غربی در جدید‌ترین سناریو به دنبال آن هستند که در برابر فضاحت فرار از غرب آسیا سطح دستاورد‌های ایران را نیز پایین بیاورند. درحالی‌که برخی کشور‌های مهم ازجمله چین و روسیه در آستانه عادی‌سازی رابطه با دولت آینده در افغانستان هستند، سرویس‌های امنیتی غربی تلاش می‌کنند با استفاده از جنگ شبکه‌ای هزینه این عادی‌سازی را برای جمهوری اسلامی ایران بالا ببرند. رصد‌های صورت گرفته در شبکه‌های اجتماعی نشان می‌دهد که برخی از عوامل داخلی و تعدادی از هزاره‌های خارج نشین و نیز شبکه سایبری منافقین با دامن زدن به مسائلی، چون آینده شیعیان در حکومت افغانستان به دنبال افزایش تردید‌ها برای نقش‌آفرینی در آینده روابط ایران با مردم افغانستان هستند. این در حالی است که اصل اساسی حاکم بر رابطه‌ای ایران با دولت آینده افغانستان به میزان رواداری آن‌ها با مردم (اعم از اقلیت‌ها و اقوام) و نیز شکل برخورد آن‌ها با دولت‌های متجاوز بستگی دارد. برای جمهوری اسلامی ایران ارزش‌گذاری میان افرادی که پدرانشان سابقه درخشانی در افغانستان داشته‌اند با افرادی که امروز خود را مجاهد در این کشور می‌نامند، عدم وابستگی به نظام سلطه و در رأس آن‌ها امریکا و همچنین اعتقاد به ارزش‌های انقلاب اسلامی است، نه خاصیت‌های ژنتیکی!