رنج خشکسالی
چشمهای سرخ و خشک
مرد و زن و کودک و پیر ندارد؛ جمعیت روستایی در سیستان و بلوچستان اغلب دچار بیماریهای مختلف چشمی هستند. این را میتوان از خط سرخرنگی که دور تا دور پلکهایشان را احاطه کرده و زردی چشمهایشان به سادگی فهمید.
آفتاب تند و تیز، بیرحمانه چشمهای آنها را نشانه میرود و گرد و غبار و آلودگی هم چیزی کم نمیگذارد.
دکتر «افشین همتپور» متخصص چشمپزشکی است و سالهاست کاروانهای سلامت و نذرآب را در روستاهای محروم همراهی میکند. این پزشک داوطلب استان اصفهان میگوید: «کمآبی و استفاده از آبهای آلوده بیماریهای مختلفی برای مردم سیستان و بلوچستان به دنبال دارد.
یکی از مهمترین و شایعترین بیماریها، بیماریهای چشمی است. شستوشوی صورت با آب آلودهای که حتی برای شستوشوی لباس هم مناسب نیست، عفونتهای چشمی را برای این مردم به دنبال دارد و آن را میتوان در اغلب مردم روستایی دید.»
خشکی چشم و سوزش آن، بروز مشکل در مجاری اشکی در پی این عفونتها در استان سیستان و بلوچستان شایع شده است. دستهای آلودهای که برای برطرفکردن سوزش روی چشم کشیده میشوند، داغ این بیماری را بیشتر هم میکنند.
همتپور میگوید: «عدم استفاده از آب آلوده برای شستوشوی صورت بهتر از استفاده از آن است. با این حال مردم چارهای برای آن ندارند. مردم سیستان و بلوچستان به دلیل سبک زندگیای که دارند زمان زیادی را در آفتاب تند و تیز سپری میکنند؛ بدون اینکه از کلاه یا عینک دودی استفاده کنند. مشکلات تغذیه و کمبود ویتامین ازجمله ویتامین گروه آ هم از طرف دیگر به این بیماریها دامن میزند.»
آبمروارید، مروارید سیاه، پیری چشم، ضعف بینایی، خشکی قرنیه و… مشکلات شایع چشمی در این روستاهاست؛ مشکلاتی که با مراجعه به پزشک قابل درمان و با تغییر سبک زندگی قابل پیشگیری هستند.
دکتر همتپور میگوید :«تغییر سبک زندگی در استانهای محروم جنوب و جنوب شرقی کشور نیاز به مدیریت دارد و بخش زیادی از آن از عهده خود مردم خارج است. حتی حلکردن مشکلات فرهنگی در این منطقه برای رعایت نکات سادهای مثل استفاده از عینک آفتابی یا کلاه نیاز به آموزش و فرهنگسازی دارد.
ما در کاروانهای سلامت گهگاه به این روستاها سر میزنیم تا بخشی از مشکلات و بیماریها را برطرف کنیم. حتی برخی از افراد که نیاز به جراحی دارند را به پزشکان دیگر و بیمارستانها معرفی میکنیم.
اما مشکلات بهداشتی و درمانی در استانهای جنوبی و جنوب شرقی کشور جدی است و نیاز به حضور همیشگی کادر پزشکی و درمانی و تخصصی دارد.»
رنج ناامیدی و رهاشدگی
میگوید: «ناامیدی بیشترین مشکل روحی و روانیای است که در این سالها در سیستان و بلوچستان با آن روبهرو بودم.» عضو داوطلب جمعیت هلال احمر است و کارشناس روانشناسی.
این روزها که کاروان نذر آب 4 به سوی شهرستان دلگان راهی شده بود «سید ابوالفضل سرمهچشم» هم به عنوان روانشناس با آنها به این استان رفته بود. او میگوید: «کمآبی و خشکسالی ارتباط مستقیمی با چالشهای روانی در استانهای مختلف ما دارد.
فقر و دورافتادن از توسعه شهری و روستایی مردم را از داشتن زندگی عادی ناامید کرده است. به طوری که آنها انگیزهای برای انجام کارهای روزمره خود هم ندارند. اعتمادبهنفس این افراد اغلب دچار آسیب و ضعف شده است و هیچ آموزش و حمایتی برای آنها در کار نبوده است.
اغلب افرادی که در این روستاها برای مشاوره به من مراجعه میکردند هیچ امیدی برای بهترشدن شرایط زندگی خود نداشتند و احساس رهاشدگی میکردند.»
در این میان آسیبپذیری زنان روستایی بیشتر از مردان این استان است؛ محدودیتهایی که ریشه در سنت و فرهنگ این منطقه دارد، زنان را منزوی کرده و امکان ایجاد ارتباط با دیگران و معاشرت و داشتن زندگی معنادار را از آنها گرفته است.
عفونت در تمام اعضای بدن مردم اینجا مشاهده میشود. افرادی که در مدت حضورم در سیستان و بلوچستان معاینه کردم با عفونتهای کلیه دستوپنجه نرم میکنند. هر زخم کوچکی روی بدن این افراد به دلیل آلودگیهایی که در معرض آن هستند میتواند به منشأ عفونت تبدیل شود
سرمهچشم میگوید: «کمآبی علاوه بر مشکلات روحی و عصبی، برای این مردم احساس ناامنی هم به دنبال دارد؛ از مراجعی درباره وقوع قتل در روستایی در یک نزاع بر سر آب شنیدم.»
او بحران شکلگرفته در سیستان و بلوچستان را در پی بیتوجهی و نبود برنامه مناسب مدیریتی میداند و آموزش و فرهنگسازی را مهمترین ابزاری که میتواند مردم روستاهای محروم و آسیبدیده از خشکسالی را تا حدودی به زندگی بهتر برساند: «اغلب این سوال را میپرسند که چرا خود مردم برای پایان این وضعیت تلاشی نمیکنند و همچنان به زندگی در کپرها ادامه میدهند.
اغلب مراجعان به دلیل فقر و محرومیتهایی که سالهاست تجربه میکنند مهارتهای اندکی در زندگی دارند. تصمیمگیری برای مهاجرت و تغییر زندگی به مهارت مهمی به نام تصمیمگیری نیاز دارد. این افراد اغلب از این مهارت بیبهره هستند.
درواقع حتی اعتمادبهنفس این کار را هم ندارند. با این فرض که آنها پول و قدرت مالی برای جابهجایی از کپرها به روستایی در همان نزدیکی را داشته باشند، اعتمادبهنفس روبهرو شدن با این وضعیت را ندارند و از پذیرفتهنشدن در روستای جدید ترس دارند.
آنچه من در این مدت در این روستاها با آن مواجه شدم این است که مردم با محرومیت شدید دست و پنجه نرم میکنند و علاوه بر حمایت مالی، به فرهنگسازی و آموزش هم نیاز مبرمی دارند.»
خشکسالی و بیماریهای تنفسی
بیماریهای جسمی و روحی در مناطق محروم و درگیر خشکسالی تنها به همین جا ختم نمیشود. مشکلات عفونی، بیماریهای پوستی، مشکلات داخلی، معلولیتهای بد تولد، مشکلات جسمی حرکتی و ذهنی و… همگی ارمغان شوم این خشکسالی و فقر است که در سرتاسر استان پراکنده شده.
دکتر «ناهید عبدالهیان» متخصص بیماریهای عفونی و داخلی که 16 سال است هلال احمر را در روستاهای محروم کشور همراهی میکند، میگوید: «عفونت در تمام اعضای بدن مردم اینجا مشاهده میشود.
افرادی که در مدت حضورم در سیستان و بلوچستان معاینه کردم با عفونتهای کلیه دستوپنجه نرم میکنند. هر زخم کوچکی روی بدن این افراد به دلیل آلودگیهایی که در معرض آن هستند میتواند به منشأ عفونت تبدیل شود.
با وجود این، افرادی هستند که تا به حال هرگز به پزشک مراجعه نکردهاند؛ چون هزینه رفتوآمد به مرکز درمانی را ندارند. از طرفی نداشتن شناسنامه و بیمههای درمانی باعث شده تا از پرداخت هزینههای درمان هم ناتوان باشند.»
سیستان و بلوچستان را سرآمدی در بیماریهای ریه و مشکلات عفونتی و تنفسی میداند. به همین دلیل است که شیوع کرونا در این استان با مرگومیر زیادی هم همراه بوده و همچنان بسیاری از مردم را تهدید میکند.
او میگوید: «زمینهای کشاورزی طی 18 سال به بیابان تبدیل شده است. به هر طرف که نگاه میکنید گردوخاک است که در هوا پراکنده شده است، هیچ پوشش گیاهی و یا جریان آبی هم نیست که جلو این گردوغبار را بگیرد. وزش بادهای همیشگی این غبارها را هم در هوا همیشگی کرده است.
برای همین استان سیستانوبلوچستان در سالهای گذشته بیشترین آمار مبتلایان به بیماریهای تنفسی را از آن خود کرده است.»
گر چه کرونای دلتا از این استان در سراسر کشور پراکنده شده بود و مردم روزهای سختی را پشت سر گذاشته بودند، اما هنوز هم اغلب این افراد از ماسک استفاده نمیکنند و خبری از فاصلهگذاری اجتماعی در روستاها نیست.
دکتر عبدالهیان میگوید: «کافیست مناطقی مثل دشتیاری را روستا به روستا بگردید تا به چشم ببینید که مردم ماسک و ضدعفونیکننده در دسترس ندارند. به همین دلیل با اینکه دو سال از شیوع کرونا میگذرد، هنوز مردم فرهنگ استفاده دائمی از ماسک را نپذیرفتهاند.
هر چند که بسیاری از آنها حتی اگر ماسک در دسترس باشد هم امکان و توان خریدن آن را ندارند. اتفاق خوبی که در کاروانهای نذر آب رخ میدهد توزیع اقلام بهداشتی و ماسک در کنار بستههای حمایتی دیگر است.»
بیماریهای انگلی و گوارشی پیامد مهمی برای استفاده مردم این روستاها از آب آلوده است که او از آن یاد میکند؛ بیماریهایی که کودکان و نوزادان زیادی در این استان را درگیر خود میکند.