در انتظار تو چشمم سپید گشت
راضیه زرگری| «20 سال چشمم به در سفید شد که شاید خبری، نشانهای یا اثری از محمدرضا بیاید.» خبر اما هیچ وقت نیامد تا مادر بزرگوار این شهید مفقودالاثر در چشمانتظاری فرزند شهیدش چشم از جهان فروببندد.
در دوران دفاع مقدس بالغ بر ۱۳ شهید مفقودالاثر تقدیم انقلاب شد. از این تعداد ۳ هزار شهید همچنان مفقودالاثر هستند و هنوز اثری از آنها پیدا نشده است.
محمدرضا مشایخی، متولد 1341 در بیست سالگی بود که بیقرار حضور در جبهه جنگ شد؛ دیپلمش را یکی، دو سالی میشد که گرفته بود. در روزهای پرچالش انقلاب فرهنگی، دانشگاهها هم بسته شده بود. محمدرضا که بچه درسخوانی بود، چند ماهی دانشکده افسری را برای ادامه تحصیل امتحان کرد ولی فضا و حالوهوای آموزشی آن، چیزی نبود که جواب عطش درونیاش را بدهد: «انگار با اخلاق و روحیهاش جور نباشد، بعد از چند ماه دانشکده افسری را رها کرد و در بسیج محله فعال شد. کارهای فرهنگی میکرد و در جمع دوستان بسیجی حال خوبی داشت».
خبر قبولی در دانشگاه بعد از مفقودالاثریاش رسید
سال 61 اولین سالی بود که بعد از انقلاب فرهنگی، کنکور سراسری برگزار میشد، محمدرضا شرکت کرد و اتفاقا دندانپزشکی دانشگاه تهران هم قبول شد: «خبر قبولیاش در دانشگاه زمانی آمد که محمدرضا مفقودالاثر شده بود. عکس او را به عنوان قبولیهای مکتب امامحسین(ع) در روزنامههای آن زمان چاپ کردند».
خواهر شهید محمدرضا مشایخی از داستان جبهه رفتن و شهادت برادر و چشمانتظاری بیست و چند ساله پدر و مادر مرحومش برای بازگشت پیکر فرزندشان میگوید: «دو ماه میشد که به جبهه اعزام شده بود. کمکآرپیجیزن بود. در عملیات والفجر یک در منطقه فکه، خمپاره عراقی به سنگر او و همرزمانش میخورد و برادر من به اذعان شاهدان عینی آن عملیات همان جا شهید میشود».
والفجر یک، عملیات سنگین و سختی بود: «در آن حمله تقریبا اکثر رزمندگان شهید شدند. محمدرضا با دوستان نزدیکش در فکه بود. مجروحان آن عملیات بعدها روایت کردند که وقتی به سنگر خمپاره اصابت کرد، همه ازجمله محمدرضا شهید شدند.»
دوست داشت برنگردد، همینطور هم شد
منطقه بعد از عملیات تا سالها بعد دست عراقیها میافتد و هیچ پیکری از شهدای آن پیدا نمیشود. «برادرم به آرزویش رسید؛ راهش را پیدا کرد و در مسیری که خواست به بالاترین درجه هم رسید. قبل از اعزام وقتی صحبت میشد خودش هم گفته بود که دوست ندارم برگردم. همین طور هم شد. او هیچ وقت برنگشت.»
رشادت و حماسهآفرینی و فداکاری یک روی نبرد است. روی دیگر اما روایت دلنگرانی و چشمانتظاری است؛ دلشوره مادران، چشمانتظاری پدران و نگرانی همسران.
«پدرم از همان روزهای اول پیگیریهایش را شروع کرد. هر وقت پیکر شهید میآورند به معراج الشهدا میرفت و همیشه هم دست خالی برمیگشت. البته بعد از 9 سال، پیکرهای چند نفر از همرزمان محمدرضا که با هم بودند پیدا شد؛ شاید پیکر برادر من هم در میان آنها بوده باشد؛ چون آن سالها امکانات فعلی برای شناسایی با بررسی DNA نبود. به هر حال یک آرامگاه برای شهید محمدرضا مشایخی در نظر گرفتند.»
دیگر خیال آسوده در صورت مادرم ندیدیم
دلنگرانیهای مادر چشمانتظار در حالی که همه میگویند فرزندت شهید شده اما پیکری از او بازنگشته، جانگداز است: «در همان سالهای جنگ، بعد از شنیدن خبر مفقودشدن محمدرضا، هر وقت عملیاتی میشد و پیکر شهیدی میآمد، مادرم انگار در بهت و ناباوری فرو می رفت. انگار همیشه نگران و منتظر بود. با اینکه اخلاقش طوری بود که احساسات درونیاش را زیاد بروز ندهد، اما آرامش و خیال آسوده دیگر در صورت مادرم دیده نشد».
خیلی وقتها اطرافیان حرفی پیش میانداختند تا مادر از حال درونیاش چیزی بگوید: «همیشه میگفت راضیام؛ چون پسرم به آن سعادتی که دوست داشت رسید و در همان مسیری که اعتقاد داشت قدم گذاشت».
اما منتظر آمدنش بود؛ همیشه: «سال 82 مادرمان بیمار شد و همان سال هم به رحمت خدا رفت. روزهای آخر عمرش به خواهر بزرگم گفته بود که 20 سال چشمم به در سفید شد اما خبری از محمدرضا نیامد».
در طول سالهایی که بعد از مفقودالاثری محمدرضا زندگی کرد، هر وقت صحبت از عوضکردن خانه می شد، مخالفت میکرد و میگفت محمدرضا اینجا را خانه میداند: «پدرم هم همین دغدغه را داشت و میگفت نکند تلفن عوض شده، محمدرضا نتواند ما را پیدا کند».
خواهر شهید محمدرضا مشایخی در حالی که از جایگاه والای شهدای دفاع مقدس تجلیل میکند، از آرزوهای این خانواده چشمانتظار برای رسیدن یک نشانه از فرزند شهیدشان میگوید: «شهدای گمنامی که سالها بعد از جنگ تفحص میشدند، قابل شناسایی نبودند. ما اما دلخوش به یافتن یک تکه دستنوشته یا نامه از برادرمان بودیم و هستیم. شرایط خانوادههای مفقودین با دیگر گروههای بازمانده از جنگ تحمیلی قابل مقایسه نیست. سختیهای فشار روانی بلاتکلیفی، انتظار، امید و ناامیدی فقط مختص به خانوادههایی است که عزیزشان در جنگ مفقودالاثر شده است».
جستوجوی شهدای مفقودالاثر تا آخرین نفر
یکی از دغدغههای مطرحشده از سوی رهبری و خانواده معزز شهدا، جستوجوی شهدای مفقودالاثر تا یافتن آخرین نفر است. به همین دلیل تلاش برای تفحص شهدای گمنام در دستور کار ویژه قرار دارد و تا کنون موفقیتهای خوبی هم کسب شده است.
یافتن مفقودان اهمیت زیادی دارد. بازگشت شهدا به آغوش خانواده باعث شده که آسیبهای انسانی ناشی از جنگ کاهش پیدا کند. به گفته مسئولان کمیته جستوجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح طرح تفحص شهدا به صورت سازماندهیشده تحت عنوان «جستجوی نور» در سراسر مرزهای کشور راهاندازی شده است تا بتوان در سراسر مرزهای ایران که در جنگ و دوران دفاع مقدس درگیر بودند، کار تفحص شهدا را جامعتر انجام داد.
یافتن پیکر پاک 45 هزار شهید بعد از جنگ
در حالی که بخش عمدهای از کار تفحص شهدا در دوران دفاع پس از هر عملیات انجام میشد، بخش دوم تفحص شهدا پس از دوران دفاع مقدس بین سالهای ۶۷ تا ۷۰ بوده است که کمیته یافتن مفقودان آغاز به کار کرد و تا امروز به فعالیت خود ادامه میدهد و محصول کار جهادی طرح جستجوی نور، یافتن پیکر پاک ۴۵ هزار شهید دوران دفاع مقدس است.
جنگ تحمیلی هشت ساله و دفاع مقدس ایران در مقابل عراق، ۱۹۶ هزار شهید به انقلاب تقدیم کرده است که به گفته مسئولین کمیته جستوجوی مفقودین ۲۵درصد از شهدا بعد از جنگ کاوش شدند. با این حال تشکیل کمیته بازخوانی عملیاتها، تعیین آمار دقیق شهدا، تکمیل بانک خون و «دیانای» در سراسر استانهای کشور دنبال میشود.