سیمای افغانستان در سینمای ایران

سرویس فرهنگ و هنر جوان آنلاین: حوادث و رخداد‌های افغانستان در طول چند دهه اخیر سبب شده است این کشور همواره به بهشت مستندسازان جهت تهیه و تولید آثار متنوع تبدیل شود و ایران از آنجا که در طول چند دهه اخیر کشوری صاحب سینما بوده و نیز اشتراکات فرهنگی زیاد، سهم و نگاه سینمای ایران به این موضوع را قابل توجه کرده است. در بین تمامی آثاری که در طول سال‌های پس از انقلاب در رابطه با افغانستان و مسائلش ساخته شده اگرچه عناصری مثل خشونت، جنگ، بی‌عدالتی، محرومیت و مظلومیت جزو واقعیات انکار‌ناپذیر آن کشور بوده، اما واقعیت این است که این پرداخت و رویکرد هرگز از سر تحقیر یا نگاه از بالا به پایین نبوده است، از این رو نگاه سینمای ایران به مردم افغانستان و حوادثی که با آن درگیر هستند، همواره انسانی، دردمندانه و دلسوزانه بوده و است. در گزارش پیش رو مروری بر برخی آثار سینمای ایران می‌اندازیم که در آن یا مهاجران افغان سوژه بوده‌اند یا فیلمساز با ورود به سرزمین آن‌ها روایتگر جریان زندگی در این کشور بوده است.
«باران»
پنجمین ساخته مجید مجیدی در سال ۱۳۷۹ «باران» نام داشت که در آن عشق یک کارگر ساده ساختمانی به یک دختر افغان مهاجر به تصویر کشیده می‌شود. باران یا همان رحمت خودش را به شکل و شمایل یک نوجوان پسر درآورده و مشغول کار کردن و خدمت رساندن به کارگرانی می‌شود که در یک برج در حال ساخت کار می‌کنند. لطیف کارگر روستایی که مسئول خدمات و تغذیه کارگران نیز هست، باخبر می‌شود که بعد از مجروح شدن یک کارگر افغانی، اینک پسر او رحمت، جایش مشغول کار است. به دلیل جثه ضعیف رحمت وظیفه خدمات دادن به کارگران را به او می‌سپارند و لطیف کار راحت خود را از دست می‌دهد. این کار لطیف را عصبانی می‌کند و او در پی آزار رحمت برمی‌آید. یک روز متوجه می‌شود که رحمت در واقع دختری است به نام باران که از سر ناچاری در میان مردان به جای پدر کار می‌کند و همین موضوع باعث می‌شود لطیف به کمک باران بیاید و در این بین به او دل می‌بندد...
این فیلم توانست جایزه سیمرغ بلورین بهترین فیلم، کارگردانی، بازیگر مرد، موسیقی متن، صداگذاری و صدابرداری را از نوزدهمین دوره جشنواره بین‌المللی فیلم فجر در سال ۱۳۷۹ دریافت کند.


«بای‌سیکل‌ران»
بای سیکل ران که پس از اکران در سینما بار‌ها از شبکه‌های مختلف تلویزیون روی آنتن رفته اولین فیلم مهم و قابل اعتنایی است که در مورد مهاجران افغانستانی حاضر در ایران ساخته شده است. بای‌سیکل‌ران، پنجمین فیلم محسن مخملباف بود که در سال ۱۳۶۴ ساخته شد و در سال ۱۳۶۷ به نمایش درآمد. این فیلم اولین فیلمی بود که به این موضوع داستان مهاجرت اختصاص داشت. فیلم داستان مردی افغان به نام نسیم است که برای تأمین هزینه بیمارستان همسرش کاری پیدا نمی‌کند و سرانجام سوژه یک شرط‌بندی درباره توانایی او برای رکاب زدن دوچرخه می‌شود. این فیلم توانست جوایزی مثل سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی، فیلمنامه، طراحی صحنه و لباس و موسیقی متن را از هفتمین جشنواره فیلم فجر (در سال ۱۳۶۷) دریافت کند.
«عروس افغان»
ابوالقاسم طالبی در چهارمین تجربه فیلمسازی‌اش در سال ۱۳۸۲ سراغ «عروس افغان» رفت. این فیلم روایتگر قصه جوانی افغانی به نام «گل محمد» است که برای تهیه شیرب‌های دختری که سخت به او دلبسته است، به پاکستان می‌رود و در آنجا به کار‌های مختلفی، چون روزنامه‌فروشی و جاروکشی مشغول می‌شود، اما به او خبر می‌دهند که در غیاب او، دختر مورد نظرش ازدواج کرده است...
«گل‌چهره»
وحید موسائیان در سال ۱۳۸۹ فیلم «گل‌چهره» با بازی لادن مستوفی، مسعود رایگان و افشین هاشمی را ساخت. قصه این فیلم درباره شخصی به اسم اشرف خان صاحب سینمای کابل است که پس از سقوط دولت کمونیستی نجیب‌الله و تسلط مجاهدین بر کابل می‌خواهد سینمایش را بازسازی کند، اما یکپارچگی دولت دیری نمی‌پاید و جنگ‌های داخلی بار دیگر از خرابه‌های کابل سر برمی‌آورد و این جنگ به فیلمخانه ملی افغانستان نیز راه می‌یابد و طالبان به دنبال از بین بردن و سوزاندن حلقه فیلم‌هایی است که جزو آثار برجسته سینمای جهان محسوب می‌شوند.
«مزارشریف»
«مزارشریف» به کارگردانی عبدالحسن برزیده در سال ۱۳۹۳ساخته شده است. این فیلم ماجرای حمله تروریستی طالبان به کنسولگری ایران در مزارشریف افغانستان و قتل دیپلمات‌های ایرانی را روایت می‌کند که در این بین «الله‌داد شاهسون» دیپلمات مجروح ایرانی موفق به فرار می‌شود و با کمک مردم افغانستان به کشورمان بازمی‌گردد. این فیلم در سی‌وسومین جشنواره فیلم فجر در رشته‌های متنوعی نامزد دریافت سیمرغ بلورین شد و در نهایت برای بهترین موسیقی متن و بهترین جلوه‌های ویژه بصری سیمرغ بلورین را دریافت کرد.
روبان قرمز
آثار متعدد دیگری در سینمای کشورمان به صورت مستقل یا به شکل تولید مشترک با دیگر کشور‌ها ساخته شده‌اند که در آن‌ها به صورت مستقیم یا غیرمستقیم به مردم و کشور افغانستان اشاراتی وجود دارد. آثاری مثل «روبان قرمز» ابراهیم حاتمی‌کیا که در آن یکی از سه کاراکتر فیلم مردی افغان است که نقش آن را رضا کیانیان بازی می‌کند. منش و فرهنگ افغانستانی و اشتراکات فرهنگی دو ملت و مظلومیت در این کاراکتر جمع است و یکی از ماندگارترین شخصیت‌های افغان سینمای ایران در این فیلم خلق شده است. «آخرین ملکه زمین» محمدرضا عرب، «حوا، مریم، عایشه»، محصول مشترک ایران و افغانستان و به کارگردانی صحرا کریمی، «فیلسوف‌های احمق» به کارگردانی سعید چاری، «نیروانا» به کارگردانی مرتضی آتش‌زمزم محصول مشترک ایران و بنگلادش، «زمزمه بودا» حسین قاسمی‌جامی، «فرشتگان قصاب» سهیل سلیمی، «من بن‌لادن نیستم» احمد طالبی‌نژاد و چندین اثر دیگر نیز با موضوع افغانستان در سینمای ایران تولید شده‌اند که هر کدام واجد برخی ارزش‌های هنری هستند.
«سفر قندهار»
«سفد قندهار» دومین فیلم محسن مخملباف در سال ۱۳۷۹ با موضوع افغانستان بود. در خلاصه داستان این فیلم آمده است: «نفس دختر افغانی مقیم کانادا، عازم قندهار افغانستان می‌شود چراکه می‌خواهد خواهرش را که قبلاً آنجا مانده و حالا قصد خودکشی دارد، نجات دهد. نفس از راه ایران با گروهی از آوارگان افغانی راهی قندهار می‌شود، او در راه مجبور می‌شود برای ادامه دادن به سفر در هیئت یکی از اعضای خانواده‌ای افغان درآید و زمانی که راهزنان تمام دارایی خانواده افغان را می‌گیرند برای او حوادثی رقم می‌خورد.»
فیلمسازان افغانستانی مقیم ایران
سینمای ایران همواره نسبت به موضوعات پیرامونی کشورمان از جمله اتفاقاتی که در کشور افغانستان رخ می‌دهد حساسیت‌هایی داشته و اگرچه مقطعی و تک‌مضرابی، اما سعی کرده تا نگاه و پرداختی واقع‌بینانه و به دور از هر گونه سیاه‌نمایی و اعراض از نمایش اگزجره مصائب و مشکلات آن‌ها داشته باشد، این در حالی است که برخی سینماگران افغانستانی مقیم کشورمان گاهی با غلتیدن در وادی غلو و قضاوت ناعادلانه دست به تولید آثاری زده‌اند که همخوانی با واقعیات و حقایق نداشته است و با برآیند نگاه اسلامی و انسانی ایرانی‌ها نسبت به مهاجران افغانستانی تفاوت‌های قابل اعتنایی دارند. جمشید و نوید محمودی دو فیلمساز افغانستانی مقیم ایران که فعالیت فیلمسازی‌شان در حوزه سینما را در دهه ۹۰ با ساخت فیلم سینمایی «قلب‌ها باخبر از عاطفه اند» آغاز کردند از جمله سینماگرانی هستند که در آثارشان ضمن روایت برخی مصائب و سختی‌های مهاجران افغانستانی در کشورمان همواره از زاویه‌ای تک‌بعدی و تلخ به این موضوع نگاه کرده و متأسفانه در آثارشان بر افتراق دو ملت تأکید داشته‌اند.