دوگانه‌های مهم در نقشه راه عقلانیت(یادداشت روز)

  محمد ایمانی
1- عقلانیت یا رفتار نابخردانه، هر کدام شاخص‌ها و علامت‌هایی دارد. بر اساس این شاخص‌هاست که می‌توان ارزیابی کرد هر فرد یا مجموعه مدیریتی، چه قدر عقلانی رفتار می‌کند. شیخ کلینی‌(ره) در کتاب شریف اصول کافی نقل می‌‌کند امام صادق علیه‌‌السلام به یکی از یارانش فرمود «عقل و لشکر آن، و جهل و لشکر آن را بشناسید تا راه را پیدا کنید». امام‌(ع) سپس برای عقل و جهل، 75 لشکر برشمردند؛ از جمله: «امید یا ناامیدی، فهم یا حماقت، طمأنینه و ثبات قدم یا شتابزدگی و تذبذب، حلم یا سفاهت، صبر و شکیبایی یا جزع و بی‌‌تابی، وفا یا عهد‌شکنی، صدق یا کذب، امانت یا خیانت، اخلاص یا شائبه، شهامت یا کُندی و خرفتی، رازداری یا افشای راز، جهاد یا ترک آن، انصاف یا حمیت، حکمت یا هوی، وقار یا خفّت، محافظت یا سستی و تهاون، نشاط یا بی‌‌حوصلگی، الفت یا تفرقه و جدایی». نوع موفقیت‌‌ها یا ناکامی‌‌های ما، به میزان اهتمام ما به ارکان هر یک از این دو جبهه برمی‌گردد. با مردم رو‌راست نبودند، آنها که در سالیان گذشته از عقل دم زدند، اما امید به دشمن را ترویج کردند و در فراموشی عبرت‌‌ها کوشیدند. دروغ گفتند آنها که احساس عجز و یأس را در پیکره جامعه تزریق کردند، بی‌‌تابی و دستپاچگی را جای حلم و ثبات قدم نشاندند، تحریف کردند و سفاهت را دور‌اندیشی جا زدند، همت و نشاط کار را تعطیل کردند و مردم را به سراب بیگانه حوالت دادند، جامعه را دو قطبی و درگیر مشاجرات خواستند، و پس از همه اینها، حالا که خسارت‌ این رویکرد آشکار شده، خود را از
تک و تاب نمی‌اندازند، بلکه حتی به خاطر قصور و تقصیر‌های انباشته خود، دولت تازه تاسیس را تخطئه می‌کنند.!
2- رهبر انقلاب، ۲۳ اسفند ۱۳۹۷ در دیدار اعضای مجلس خبرگان، چند دو‌گانه مهم در مواجهه با مسائل را برشمردند که شاخص‌های عقلانیت است: «نوع مواجهه‌ افراد موثر کشور با چالش‌ها، با حوادث، خیلی مهم است. گاهی مواجهه‌ ما با این حوادث، مواجهه‌ فعال است، گاهی مواجهه‌ انفعالی و منفعل... مواجهه‌ انفعالی این است که وقتی یک حادثه‌ تلخی، سختی، مشکلی پیش می‌آید، بنا کنیم آه و ناله کردن، دائم به زبان آوردن، دائماً گفتن، مدام تکرار کردن؛ بدون اینکه تحرّکی در مقابل آن داشته باشیم... مواجهه‌ عکس‌‌العملی این است که فرضاً وقتی در مقابل یک دشمن قرار گرفتیم، و دشمن ما را به یک میدان مواجهه‌‌ای می‌کشانَد، ما هم برویم در همان میدان، و طبق برنامه‌‌ریزی او یک حرکتی انجام بدهیم... یک دوگانه‌ دیگر این است: مواجهه‌ مأیوسانه یا امیدوارانه... یک دوگانه‌ دیگر، دوگانه‌ ترس و دلیری است... یک دوگانه‌ دیگر این است که حرکتی که در مقابل دشمن می‌خواهیم انجام بدهیم، با حزم و تدبیر باشد، یا با سهل‌‌اندیشی و سهل‌‌انگاری... یک دوگانه‌ دیگر، نگاه به حوادث، [به صورت] تهدید و فرصت توأماً است، یکی هم نگاه یک‌‌جانبه است: یا تهدیدنگر یا فرصت‌‌نگر... یک دوگانه‌ دیگر، شناخت واقعیت‌های میدان یا نشناختن واقعیت‌های میدان است؛ یعنی ما بدانیم که ما کجا هستیم، دشمن کجا هست؟ سعی دشمن همیشه این بوده و عوامل داخلی‌‌اش هم همین کار را تکرار می‌کنند که جایگاه خودی را ضعیف و جایگاه دشمن را قوی نشان می‌دهند؛ تلقین این معنا که «بیچاره شدیم، پدرمان درآمد، کاری از دستمان ساخته نیست»... یک دوگانه‌ دیگر، مسئله‌ بُروز احساسات است. در حوادث گوناگون گاهی انسان احساسات را رها می‌کند‌- حالا چه احساسات مثبت، مثلاً شادی را که انسان از یک موفّقیّت خرسند می‌شود، شاد می‌شود، احساسات خودش را رها می‌کند، یا احساس منفی را، غم و غصّه را، ناراحتی را- این یک جور است؛ یک جور نه، کنترل احساسات، خرج کردن احساسات به قدر لازم. یکی از مواردی که واقعاً ممکن است ما ضربه بخوریم‌- یک وقت‌هایی هم یک ضربه‌هایی از آن خورده‌ایم- عدم کنترل احساسات عمومی است...».


3- امیر مومنان علی(ع) در حکمت 70 نهج‌البلاغه فرمود «لاتَرَی‌ الجاهِل‌َ اِلاّ مُفْرِطاً اَوْمُفَرِّطاً. نادان را نمی‌بینی مگر در حال زیاده روی، و کوتاهی و کم‌کاری». آرزو‌اندیشی و شتابزدگی بدون تدارک مقدمات از یک طرف، و کُندی و تنبلی و سستی در مسیر نیل به مطلوب‌ها از طرف دیگر، نشانه‌های خام‌اندیشی و عدم بلوغ شخصیت است. این افراط و تفریط در‌هم تنیده‌ای، نهایت جهل را نشان می‌دهد ولو مرتکبان آن، خود را «جمع عقلا و اعتدالی» وانمود کنند. در همین سال‌های سپری شده و عبرت‌آموز، برخی مدیران چنین تلقی یا تلقین کردند که به‌جای تقویت ساخت درونی اقتصاد و احیای ظرفیت‌ها و رفع موانع – که کار پر‌زحمت و زمانبری است- می‌توانیم ظرف مدت کوتاهی دم کدخدا(!) را ببینیم و فتح‌الفتوح اقتصادی اتفاق بیفتد. دشمن هم که این گفتار‌های خود فریبانه را رصد می‌کرد، به پیشبرد این عملیات فریب کمک کرد؛ با وعده دادن، مست‌تر کردن آرزو‌فروشان و چشاندن شیرینی آدامسی، برخی مدیران ما وادار به ورود در باتلاق اعتماد به غرب کرد و ضمنا با پشت هم‌اندازی، هشت سال فرصت پیشرفت درون‌زای ایران را هدف گرفت. بنابر این بود که طیف بازی‌خورده و یا نفوذزده، افکار عمومی و نظام ایران را برای شتاب در دادن امتیاز و وارد شدن در بخش‌های عمیق‌تر باتلاق تحت فشار قرار دهند. اما در حالی که القا می‌شد مثلا قیمت دلار به هزار تومان کاهش خواهد یافت، شاهد هشت برابر شدن نرخ ارز شدیم. بدتر اینکه برای جبران این غافلگیری و عادی‌نمایی اوضاع، حاضر شدند 18 میلیارد دلار ذخائر ارزی را به حراج بگذارند. اعتماد به دشمن و نقش‌آفرینی در نقشه او، آسیب خود را زده بود.
4- شگرد جذاب‌سازی توافق با شیطان بزرگ و «ضرورت تعجیل در آن»، تا زمان امضا و اجرای تعهدات ایران در دی ماه 94 ادامه داشت. اما پس از آن، هر وقت پرسیده شد که چرا وعده «لغو همه تحریم‌ها و گشایش اقتصادی در حد برخوردار کردن مردم از درآمد سرشار و بی‌نیاز کردن آنها از پول ناچیز یارانه» عملی نمی‌شود، پشت سر هم گفتند صبر داشته باشید تا باغ برجام به ثمر بنشیند. حتی وقتی آمریکا بعد از سه سال کارشکنی و خدعه، علنا از برجام خارج شد، قائلان عجله برای امضا و اجرای برجام به هر قیمت، باز هم گفتند عجله نکنید، چرا که سیاست «صبر استراتژیک» (!؟) در پیش گرفته‌ایم. این گونه بود که جماعت عجول در اعتماد به دشمن، همه امتیازات را در همان دو ماه اول واگذار کرد، اما شش سال بعد مدعی«صبر ایوب» شدند! تورم حداقل
45 درصدی، رکود تورمی بی‌سابقه و قفل شدن اقتصاد، فسادهای بی‌سابقه، کاهش ارزش پول ملی و تشدید بیکاری و فقر و شکاف طبقاتی، از ثمرات آن بی‌تدبیری عجولانه (از سر شیدایی) و این کُندی و فشلی بعدی بود.
5- داستان اما اینجا تمام نمی‌شود. همان‌ها که هشت سال (بالغ بر 1400 روز) فرصت خدمتگزاری را بر باد دادند و انواع آسیب‌ها را بر سر کشور کشاندند، درست از فردای انتخابات ریاست‌جمهوری امسال و
در حالی که دولت قرار بود هنوز اوایل شهریور ماه تشکیل شود، پشت سر هم گفتند پس چرا رئیسی و دولتش وعده‌ها را به جا نمی‌آورند و کاری برای مردم گرفتار رکود اقتصادی و تورم و بیکاری نمی‌کنند؟ آنها همان کاری را که هشت سال بر عهده‌شان بود اما بر‌عکس آن را مرتکب شدند، از دولت جدید ظرف هشت روز مطالبه می‌کنند! و حال آنکه اگر برای عقل و ادب و حیا و انصاف، کمترین حرمتی قائل بودند، باید ابتدا از مردم عذرخواهی می‌کردند و سپس لا اقل برای دو سه سال لب فرو می‌بستند تا خاطرات تلخ شان از حافظه مردم پاک شود. هر فردی که بهره هوشی متوسطی از عقل و انصاف داشته باشد، اذعان می‌کند که حتی کاشتن و داشتن و برداشتن خیار و گوجه و سیب‌زمینی یا میوه، از چند هفته و چند ماه تا چند سال زمان می‌برد؛ چه رسد به احیای اقتصادی که در رتبه هجدهم جهانی بوده، اما از صدقه‌سر سوء تدبیر همین حضرات، به رتبه 26 افول کرده است. نقدینگی سرگردان و تورم‌ساز در این سوء مدیریت هشت ساله، هشت برابر شده، کسری بودجه به دست‌کم چهار صد هزار میلیارد تومان رسیده، تورم صرفا با رکورد 26 سال قبل دولت هاشمی برابری می‌کند، و چرخ نیمه فعال تولید از جمله در بخش مسکن به رکود و بعضا کارشکنی و تعطیلی هدایت شده از طرف برخی مدیران دولتی گرفتار آمده است. همه دیده‌اند که یک بنای چند طبقه را ظرف یکی دو روز می‌توان تخریب کرد و پایین آورد، اما بازسازی همان بنا، مشروط به تامین همه مصالح و دفع همه موانع، یک تا دو سال زمان می‌برد. حال چگونه است که آسیب‌زنندگان به عرض و طول اقتصاد ایران در طول هشت سال (96 ماه)، طلبکاری می‌کنند و حاضر نیستد برای قضاوت درباره عملکرد دولت جدید، حتی هشت ماه هم صبر کنند؟!
6- درباره خاستگاه این فضاسازی‌های مسموم، گمانه‌های مختلفی مطرح می‌شود. برخی حمل بر ضعف قدرت تشخیص مصلحت سیاسی خود در طیف مذکور و غلبه افراطیون بر خردمندان این طیف می‌کنند. شماری از تحلیلگران در کنار این عارضه، نفوذزدگی و ماموریت شانتاژگران برای کارشکنی علیه اقدام واقعی و احیای امید درونزا در میان ملت ایران را یادآور می‌شوند. تحلیل‌گران دیگری بدون اینکه دو احتمال قبلی را رد کنند، نگرانی از رو شدن دست برخی مدیران کج کارکرکرد (بی‌تدبیری، کارشکنی و خودتحریمی) در صورت افتادن دولت جدید روی ریل مدیریت انقلابی را علت شانتاژها می‌دانند و گروه چهارم، معتقدند ترس از پا گرفتن نهضت مبارزه با مفاسد دانه‌درشت‌ها از داخل دولت، علت برخی از این فضاسازی‌ها ارزیابی می‌کنند.
7- مسئولیت دولت جدید در زمینه عقلانیت انقلابی، اهتمام به نقشه راهی است که رهبر انقلاب، از جمله در دیدار اخیر با دولت جدید ترسیم کردند. این راهبرد، ضمن اینکه مبتنی بر تجارب و عبرت‌های موجود، بر بی‌اعتمادی نسبت به آمریکا و چند دولت خصومت‌طلب غربی تاکید دارد، معتقد به گسترش دیپلماسی فعال اقتصادی نسبت به چهار گوشه جهان معتقد است. البته، منطقا هر تعامل و بده بستان سودمند در جهان، نیازمند تقویت ساخت درونی، کاربست ظرفیت‌های معطل و تولید قدرت ملی در ابعاد مختلف است. بدترین نوع دیپلماسی، رویکرد التماسی است که ظاهرا در مقدمات هیچ زحمتی جز التماس ندارد؛ اما عاقبت آن چیزی جز توهین و تحقیر و مالباختگی نمی‌تواند باشد. اگر به تسامح، جهان را یک بازار داد و ستد هم بدانیم- که بر عکس، در بسیاری مواقع میدان مصاف‌ها و رقابت‌ها و معارضه‌های سنگین است- باز هم در همین بازار باید تولید قدرت و ثروت کرده باشید که بتوانید قدرت چانه‌زنی و معامله و هماوردی و صیانت از منافع ملی را داشته باشی. وگرنه در آوردگاه جهانی بر خلاف بازار‌های معمولی، هرگز به گدایی چیزی نمی‌دهند؛ مگر اینکه درّ غلطانی از او بستانند و به جایش آب نبات بدهند.
8- ساختن اقتصاد آسیب دیده و شرطی شده به خارج، حتما کاری شدنی، و ضمنا طاقت فرسا و زمانبر است. اهل انصاف هم این دشواری و زمانبری را می‌فهمند. اما این واقعیت مانع از این نمی‌شود که از دولت جدّا مطالبه کنیم زمان را از دست ندهد و برنامه‌ریزی و عملیات را در حداقل زمان آغاز کند. آباد کردن اقتصاد، عملیاتی همه‌جانبه‌ای است که جز با کاربست عقلانیت و همت انقلابی حاصل نمی‌شود. چهارچوب این نقشه راه، «همت برای تحول مدیریتی و بازسازی آن، مردمی بودن، عدالت‌‌‌ورزی، فساد‌ستیزی، احیای اعتماد و امید مردم، و انسجام و اقتدار و اِشراف دولت» است.