خنیاگران سرزمین آفتاب

نداسیجانی
خبرنگار
سفر یا قدم زدن در تاریخ موسیقی ایران دنیای دیگری را پیش روی شما خواهد گذاشت، صحبت از موسیقی اقوام ایران است؛ یعنی تنوع و رنگارنگی، یعنی یکرنگی و اصالت. موسیقی که در پهنه گسترده ایران پراکنده شده و از دیرباز تا به امروز درجریان بوده و هست. موسیقی‌هایی همچون کردی، آذری، گیلکی، بلوچی، کرمانی، مازنی، بوشهری، ترکمنی و... با سازها و موسیقی‌های مختلف و متفاوت و پوشش‌های رنگارنگ که رنگ آمیزی زیبایی در کشورمان ترسیم کرده و به یادگارمانده است. قرن‌ها و سال‌های بسیار از تاریخ تولد این موسیقی‌ها می‌گذرد اما فرزندان این موسیقی همچنان دربارورشدن این هنرتلاش می‌کنند و می‌خواهند زنده بمانند...
اما با وجود این موسیقی برخی از مناطق ایران کمتر قابل دسترسی و یا نیازمند توجه بیشتر از سوی مسئولان است؛ به‌عنوان مثال موسیقی مناطق مرزی شرق و شمال شرق ایران مانند خراسان البته مناطق دورافتاده تری مانند تربت جام و سیستان و بلوچستان مد‌نظر ما بوده. از  این استان‌ها یا بخش‌ها خنیاگران بزرگی برخاسته‌اند که متأسفانه بسیاری ازآنها دیگر در بین ما نیستند بدون آنکه هنرشان ثبت و ضبط شود اما جای امیدواری است نسل‌های بعد پیرو و ادامه دهنده گذشتگان خود بوده‌اند.



موسیقی اقوام ایران همیشه زنده است
محمد رحمدل خواه ازخنیاگران موسیقی خراسان است. او متولد سال 1325 و زادگاهش تربت جام است، شهرعشق وعرفان؛ درآنجا که فرهنگ و هنر شناسنامه‌ای کهن و ارزشمند دارد وخاستگاه موسیقی مقامی خراسان است.علاقه و دلبستگی استاد محمد به هنر و موسیقی به دوران کودکی‌اش برمی‌گردد، آن‌ هم در فضایی که همچنان عطرآگین به موسیقی است و به دوتار خود می‌نازند وطنازی می‌کنند: «از کودکی به موسیقی و نوازندگی علاقه‌مند بودم و از همان برهه زمانی شوق و ذوق بسیار به آموختن موسیقی داشتم. حدوداً 12سالم بود و از همان ابتدای کار فعالیت در زمینه موسیقی را با جدیت بیشتری آغاز کردم. ساز مورد علاقه‌ام که همچنان با عشق و از سرشوق آن را می‌نوازم«سرنا» نام دارد و نواختن آن را در محضرمرحوم استاد رسول نظری از نوازندگان بنام موسیقی خراسان آموزش دیده‌ام و تا زمانی که ازدواج کردم که فکر کنم 22 سالگی، ازایشان آموختم و آموختم...»
«سُرنا» ازسازهای باستانی ایران است و در رده سازهای بادی قرار دارد وعلاوه بر خراسان، در استان‌هایی چون لرستان، سیستان‌و‌بلوچستان و همچنین هرمزگان نیز رواج داشته و تفاوت آن با دیگر مناطق در شکل ساختاری و فیزیکی و مقام‌های موسیقی است که با آن نواخته می‌شود. جالب است بدانید مردم ایران با «سُرنا» بیگانه نیستند و صدای این ساز را خیلی خوب می‌شناسند؛ ‌سازی که نویددهنده بهار است و در آغاز تحویل سال نو نواخته می‌شود و اینگونه توانسته برخاطر همگان بنشیند: «موسیقی در خون ما جاری است و از پیشینیان خود به یادگار حفظ کرده‌ایم من نیزطی این سال‌ها تلاش کردم میراث کهن، گذشتگانم را به‌خوبی بیاموزم و آن را آموزش بدهم و تا به امروز که شاهد هستیم ساز سُرنا جایگاه ویژه و خاصی در موسیقی ایران و البته در موسیقی اقوام ایران پیدا کرده است البته ناگفته نماند این توفیق و محبتی است که خداوند مهربان به من عطا کرد تا بتوانم رسالت خود را به‌درستی به سرانجام برسانم و خوشبختانه موفق هم شدم.»
اگرچه تربت جام را به دوتارش می‌شناسند و استادان بزرگی چون حسین سمندری، عبدالله سروراحمدی، ذوالفقار عسگری‌پور (عسگریان) غلام‌علی پورعطایی، نورمحمد درپور و... از نوازندگان و خوانندگان مشهور این شهر هستند اما درموسیقی هزاران ساله این دیار که برخاسته از آیین‌ها و آداب و رسوم این سرزمین است «سُرنا» هم جایگاه ویژه‌ای دارد، سازی که از جمله میراث‌داران پیشکسوت آن محمد رحمدل خواه است، هنرمندی که این دو- سه سال اخیر را در بستر بیماری به سر کرده و دیگر انگشتانش نای نواختن ندارد و صدایش نوای دمیدن: «دوسال است که بیمارم و دراین مدت زمان تمام وقت در منزل استراحت کردم. اغلب کلاس‌های آموزشی هم که تعطیل بود و جمع‌های دوستان و کلاس آموزشی هم از بین رفته، درواقع کسی از کسی خبر ندارد البته برخی از مسئولان استانی بی‌خبر از احوالم نبودند و در این مدت آنچه که از دستشان برآمده دریغ نکرده‌اند.»
اگرچه متأسفانه اکثر پیشکسوتان نوازنده و سازنده این ساز در قید حیات نیستند اما استاد محمد طی این سال‌ها تلاش کرده در کنار نوازندگی، دستی هم درساختن آن داشته باشد و دراین باره می‌گوید:«سرناهایی که تا به امروز نواخته و آموزش داده‌ام ساخته خودم بوده است. سازی که آموختن و ساختن آن بسیار سخت و مشکل است و با آنکه در ساخت آن تبحر دارم اما ظرافت و حساس بودن آن موجب شده همچنان ساخت بخش کوچکی از آن مدت‌ها زمانبر باشد. البته جای بسی خوشحالی است که نسل جوان به یادگیری آن مشتاق و علاقه‌مند است و آنچه که امروز می‌نوازند همان مکتب گذشتگان است که ما سینه به سینه حفظ کرده‌ایم. هرچند به‌دلیل یادگیری سخت آن، فرزندانم این مسیر را ادامه ندادند و به‌ حرفه دیگری مشغول شدند.»
این هنرمند که تنها بازمانده نوازندگان ساز«سرنا» در منطقه تربت‌جام است تاکنون اجراهای بیشماری در ایران و خارج از ایران داشته و علاوه بر شرکت درجشنواره‌های مختلف موسیقی داخل کشور و کسب افتخارات بسیار در جشنواره‌های خارجی چون کشور‌هایی دانمارک، استرالیا، ژاپن، عمان، دوبی، روسیه و... نیز حضور داشته و بهتراست بگوییم از معدود هنرمندانی است که بعد از انقلاب به این هنر اعتباربخشیده است: «من در خارج از ایران اجراهای بسیاری داشته‌ام آنها هنرمندان ایرانی را به‌خوبی می‌شناسند و با نوای سازشان آشنا هستند و بسیار با احترام برخورد می‌کنند. من نیز طی این سال‌ها تلاش کردم این ساز کهن را به دنیا معرفی کنم.»
ساز سرناز از نظر محمد رحمدل لحن متفاوتی دارد: «مقام‌های این ساز در مناطقی که این ساز رایج است تفاوت دارد همانگونه که بیان و لحن هر منطقه از ایران متفاوت با دیگر مناطق است. ساز سرنا هیچگاه فراموش نخواهد شد و از بین نمی‌رود، چرا که نسل جوان موسیقی اقوام ایران ادامه دهنده این مسیر هستند البته باید بگویم مقام‌های اصیل این ساز را به‌طور کامل اجرا نمی‌کنند. نوای سرنا و دهل همچنان در مراسم‌های مختلف چون اعیاد و جشن‌ها نواخته و یا در برخی ازآیین‌ها اجرا می‌شود به همین دلیل می‌گویم نوای سرنا همیشه زنده است. اگرچه باید بگویم موسیقی اقوام ما در معرض خطر بوده و مسئولان باید نگاه ویژه و حمایتی نسبت به آن داشته باشند.»

صیانت از گنجینه‌های موسیقی ایران
حبیب‌الله قادرآتشگر ازهنرمندان نام آشنای موسیقی اقوام ایران است، اومتولد سال 1337 و ساکن شهرستان زابل است. این هنرمند که حرفه‌اش خوانندگی و نوازندگی است در خانواده‌ای اهل موسیقی متولد شده، پدرش حسین قادرآتشگر، اولین استاد اوست و از نوازندگان ساز قیچک؛ ‌سازی که شیوه و سبک نواختن آن نسل به نسل منتقل شده و امروز بعد ازاستاد حبیب‌الله، فرزندانش میراث داراین سازکهن هستند:«حدوداً 12 -13 سال سن داشتم و ازهمان دوران موسیقی را نزد پدرم که قیچک نواز قهاری بود آموزش دیدم و سال‌های بسیاری از او آموختم تا بتوانم این هنراصیل را حفظ کنم.
البته علاوه بر قیچک، نواختن دهل را هم نزد پدرآموزش دیده‌ام و این آموختن را از طریق شنیداری یعنی سینه به سینه کسب کرده‌ام تا آنکه توانستم قطعات محلی و بومی موسیقی سیستان را بنوازم.»
موسیقی سیستان و بلوچستان روایتگر ادوار مختلف فرهنگ و هنر ایران است. سازها و آواهایی که هریک قدمتی دیرینه درتاریخ موسیقی ایران دارند. در واقع شاید بتوان گفت موقعیت جغرافیایی این استان و به دور بودن از شهرهای بزرگ و پایتخت نشینان موجب شده موسیقی این استان پهناور و گسترده ایران، بکر و همچنان اصیل و دست نخورده باقی بماند. استاد حبیب‌الله مانند دیگر بزرگان و پیشکسوتان این منطقه که بسیاری از آنها دیگر در بین ما نیستند، آموزش و اجرای موسیقی سیستانی را رسالت خود در صیانت از این موسیقی می‌داند: «در واقع باید بگویم براساس حرفه‌ای که با عشق و علاقه انتخاب کرده‌ام ازهمان ابتدای کارهدفم حفظ موسیقی کهن سیستان بوده و هست.
ما موسیقی را نسل به نسل نگاه داشته‌ایم و همچنان این مسیر را ادامه می‌دهم و توانسته‌ام اجراهای بسیاری در داخل و در شهرهای مختلف ایران و همچنین به‌عنوان نماینده موسیقی ایران در خارج از ایران و در کشورهایی همچون مالزی، هندوستان، پاکستان، ترکیه و... کنسرت برگزار کنم. همچنین اجراهایی در جشنواره‌های مختلف ایران چون موسیقی نواحی ایران و دیگر جشنواره‌ها و برنامه‌های مناسبتی.» جالب است بدانید این منطقه ازایران زمین هم مانند برخی دیگر از انواع موسیقی اقوام کشورمان، از تنوع موسیقایی بسیاری برخوردار بوده، ازرنگ‌بندی سازها گرفته تا موسیقی‌های مقامی یا سنتی که در مناسبت‌های مختلف چون اعیاد و عزاداری‌ها خوانده و نواخته می‌شود: «پدرم در آوازخوانی هم تبحر داشت و من این هنر را از او به ارث برده‌ام و ازهمان دوران نوجوانی که حدوداً 15 سالم بود خواندن آوازهای سنتی و مقام‌های موسیقی سیستان را از ایشان به یادگار حفظ کرده‌ام. البته در محضر دیگر بزرگان این منطقه چون «اردشیر سِیتکی» و «غلامحسین صابری» آموختن آوازخوانی را ادامه دادم. آواها و آوازهایی کهن که ریشه درآداب و رسوم سیستان دارد و تلاش کردم علاوه برضبط این آثار، اجراهایی هم از آن داشته باشم.»
استاد حبیب‌الله ازچهره‌های سرشناس موسیقی نواحی سیستان است و طی سال‌ها فعالیت هنری اش با گروه‌های موسیقی مختلفی اجرا داشته مانند گروه موسیقی سنتی و آیینی «حُسینا» که سرپرستی آن را بر عهده دارد:«اگرچه شرایط آموزش موسیقی در سیستان بسیار مشکل است وامکانات چندانی وجود ندارد اما با وجود همین شرایط و مشکلات هیچ گاه آموزش موسیقی را متوقف نکردم و هدفم دراین سال‌ها حفظ و ترویج موسیقی اصیل سیستان است و بسیار خوشحالم فرزندانم  ادامه دهنده مسیر گذشتگانمان هستند و هر کدام در نواختن یکی از سازهای کهن این استان تبحر دارد، البته برادرانم نیز از نوازندگان خوب موسیقی نواحی سیستان هستند. امیرقادر نوازنده سرنا و دونَلی است و دیگر برادرم بهمن نوازنده دولت است و با فرزندانم تقریباً یک گروه 40 نفره را تشکیل می‌دهیم که «هامون سیستان» نام دارد و سرپرستی آن برعهده خودم است و درهمراهی با این گروه با سازو نواهای اصیل این موسیقی اجراهای آیینی همچون رقص شمشیر که از رقص‌های حماسی سیستان است برگزار کرده‌ایم.»
رقص محلی یا آیینی سیستان ازآداب و رسوم معروف این منطقه است و قدمتی دیرینه دارد، شاید بیش از هزار سال، حرکاتی نمایشی که معنای عرفانی و معنوی دارد و به نوعی برخاسته از رقص سماع است. این آیین یا رقص‌های زیبا و دیدنی که همچنان مخاطب دارد به دو دسته مردانه و زنانه تقسیم می‌شود؛ رقص که گونه زنانه آن «رقص چاپی» نام دارد و رقص مردانه آن «رقص شمشیر یا چوب» نام گرفته که به همراه سازهایی نظیر سنتور، قیچک، چوگیر و دهل اجرا می‌شود و بیشتر جنبه حماسی یا دفاعی دارد واستاد حبیب‌الله قادرآتشگر به‌همراه خانواده و دیگر اعضای گروهش این آیین کهن را همچنان حفظ کرده است و در جشنواره‌های مختلف به اجرا می‌گذارد.
این هنرمند بزرگ که دارای نشان درجه یک هنری است، در حال حاضر ریاست مجتمع فرهنگی اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی زابل را برعهده دارد و با برپایی 15 کلاس موسیقی، علاوه بر آموزش به‌گفته خودش موسیقی روز دنیا، موسیقی‌های آیینی و سنتی ایران را هم دراین کلاس‌ها تدریس می‌کند، سازهایی چون سنتور، ویولن، پیانو، دهل، قیچک، رباب، تنبور، سرنا و...نکته دیگر سبک نوازندگی این هنرمند در دستگاه‌های موسیقی ایرانی بوده و به گفته خودش اغلب سازهایی که می‌نوازد دردستگاه‌های ماهور، دشتی، نوا و شور است و آموزش آن هم در همین دستگاه‌های موسیقی است: «موسیقی سیستان با بلوچستان متفاوت است و اغلب با زبان فارسی خوانده می‌شود ،تا گویش اصلی این منطقه. ما موسیقی را هرگز کنار نمی‌گذاریم ،چرا که موسیقی در خون و زندگی ما جاری است و نمی‌توانیم فراموش کنیم ودرواقع موسیقی در بسیاری از مشکلات ما راهگشا و تأثیرگذار بوده ،چه در درمان و چه مسائل دیگر و تا زمانی که زنده هستیم همان‌طور که پدران‌مان برای حفظ این موسیقی‌ها و سازها زحمت کشیدند این راه را ادامه می‌دهیم و نمی‌گذاریم فراموش شود.»
بسیاری از اهالی بومی سیستان، ساز قیچک را با نام حبیب‌الله قادرآتشگر می‌شناسند، سازی که 13 سیم دارد و با همین فیزیک حیرت انگیز خود توانسته صدایش را به دنیا برساند. قیچک که اساساً یک ساز محلی است در رده سازهای زهی قرار دارد و در نواحی جنوب شرقی ایران چون استان های سیستان و بلوچستان، کرمان و هرمزگان رواج بیشتری دارد.استاد حبیب‌الله  درساخت ساز تبحر خاصی دارد و می گوید: «اغلب سازهایم را خودم ساخته‌ام و از جایی تهیه نمی‌کنم، سازهایی چون قیچک، سرنا، دهل، رباب و دونلی و این هنری است که از پدرم به یادگار حفظ کرده‌ام، درواقع هر چه دارم از پدرم است و بسیار خوشحالم نسل جوان موسیقی اقوام ایران علاقه‌مند به آموختن و نواختن این سازها هستند و با این انگیزه و همت قطعاً این سازها هیچ گاه فراموش نخواهند شد و از بین نخواهند رفت.»
اومخالف تغییر درسبک نواختن و ساخت فیزیکی ساز است و به گفته او در سازهای موسیقی اقوام هیچ تغییراتی نمی‌توان ایجاد کرد، نه در شیوه نواختن و نه شکل فیزکی آن: «سازهای موسیقی اقوام ایران گنجینه‌های موسیقی ایران هستند و نباید به اصالت این سازها لطمه‌ای وارد شود. تغییرات و دخالت هایی در شیوه نواختن و شکل ظاهر ساز درسازهای سنتی ایجاد شده و نمی دانم علت این کارها چیست؟اما به شخصه اجازه نمی دهم درساز قیچک این تغییرات انجام شود ،آن هم‌ سازی که در کنار تمام سازهای دنیا قرار می گیرد و نواخته می‌شود.»
این خواننده موسیقی سیستانی، دردوران کرونا هم کلاس‌های آموزشی خود را حفظ کرده و با وجود مشکلات مالی از این کلاس‌ها استقبال نسبتاً خوبی صورت گرفته است ؛جوانانی که آیندگان موسیقی ایران هستند.این هنرمند طی سال‌ها فعالیتش تنها دو آلبوم موسیقی منتشرکرده  ،اما در جشنواره‌های مختلف ایران چون موسیقی نواحی، آیینه دار شرکت داشته است:«به عقیده من برگزاری جشنواره‌های مختلف موسیقی درقالب پرداختن به موسیقی اقوام ایران بسیار خوب و اثر‌گذار است و در معرفی هرچه بیشتر این موسیقی‌ها به مردم تأثیرگذار خواهد بود و از کسانی که دست اندرکاراین برنامه‌ها هستند و به این موسیقی‌ها رونق می دهند خواهشم  این است که از هنرمندان موسیقی مناطق مختلف ایران دعوت به عمل آورند تا انگیزه بیشتری برای ادامه این موسیقی‌ها داشته باشند و دلگرم‌تر شود.

تلاش کردیم میراث دار هنرگذشتگان باشیم
امیر خسرو سیاهانی از هنرمندان شناخته شده بلوچستان است؛ ساکن روستای کلپورگان در نزدیکی شهرستان سراوان. سیاهانی متولد 1351 است و رباب و بنجو می‌نوازد. موسیقی را از پدرش آموخته و حدود 35 سال است که دراین عرصه فعالیت می‌کند:«ساز تخصصی‌ام رباب است و در کنار آن بنجو، درود بلوچی، تنبورک را هم می‌نوازم. علاقه‌ام به موسیقی به دوران نوجوانی‌ام بر می‌گردد؛ تقریباً اول راهنمایی بودم واین شوق و ذوق موجب شد زیر نظر استاد بزرگوارم - پدرم - هنر موسیقی رادنبال کنم. موسیقی بلوچی استادان بزرگی دارد که بسیاری از آنها فوت کرده‌اند و جایگاهشان همچنان خالی است.»
رباب از سازهای کهن ایران زمین است و قدمتی بیش از یک هزار سال دارد، خاستگاه این سازدر سیستان‌ و‌ بلوچستان و افغانستان است، سازی که در اشعار شاعران بزرگ پارسی گوی ایران همچون حافظ، سعدی، مولانا، عطار، نظامی و...به کار رفته و ازنغمه‌های برآمده از این ساز سروده اند: «با آنکه رباب یک ساز قدیمی است اما نسل امروز به آموختن آن علاقه و گرایش بسیاری دارد و حتی تعداد آنها بیش از نوازندگان قدیمی است.من نیز تلاش کردم فرزندانم میراث دار هنرگذشتگان باشند و هردو پسرم که یکی 20 سال سن دارد و دیگری 8سال ازنوازندگان کم نظیر این سازهستند و امیدوارم این میراث همچنان ماندگار بماند و نسل درنسل این هنررا ادامه بدهند. ما موسیقی را به‌صورت سینه به سینه آموخته‌ایم و این روش آموزشی نسل به نسل گذشته و امروز هم اینگونه به شاگردانمان می‌آموزیم. درواقع باید بگویم این موسیقی کهن و اصیل درکتابی جمع‌آوری و ثبت نشده است تا هنرجویان یا آیندگان بخواهند آن را دنبال کنند،البته آلبوم‌های بسیار اندکی از موسیقی بلوچی وجود دارد اما گویای درست این مکتب موسیقی نیست. من براین باورم اگر امروز همچنان این موسیقی زنده و درجریان است و آموزش داده می‌شود بر‌اساس عشق و علاقه هنرمندان این استان بوده، در غیر این صورت باوجود امکانات بسیار محدود و مسائل بسیارسخت زندگی و مشکلات معیشتی چگونه و با چه انگیزه‌ای می‌توان در این مسیر ماند و ادامه داد! جالب است بدانید گاهی برخی از استادان بزرگی که به بلوچستان می‌آیند و موسیقی ما را می‌بینند و می‌شنوند  می‌گویند، شما ازما توانمند‌تر هستید و لقب استاد برازنده شما است، به این علت که بدون کتاب و آموزش الفبای موسیقی اینگونه توانسته‌ایم موسیقی سرزمینمان را صیانت کنیم.
این دوستان براین نظرند با‌وجود آنکه سازهای سنتی شان دارای کتاب‌های آموزشی بسیار و آلبوم‌های موسیقی است هنرجویان به این اندازه که در بلوچستان پیگیراین موسیقی هستند نتوانسته‌اند با شوق و انگیزه ساز بنوازند.» به‌گفته این نوازنده با آنکه سیستان و بلوچستان در یک استان قرار گرفته اما موسیقی متفاوتی دارند؛ ازخوانش موسیقی تا لهجه‌ای که از سازشان شنیده می‌شود می‌توان این تفاوت را احساس کرد:«بلوچستان تقریباً هم مرز با پاکستان است و این نزدیکی موجب شده تفاوت‌هایی در موسیقی بلوچی و سیستانی به‌وجود آید ،حتی در سازهایشان، به‌عنوان مثال قیچک و سرنا سیستانی با بلوچی متفاوت است و قیچک در بلوچستان سرود یا سروز نام دارد واین تفاوت درساختار فیزیکی آن و تعداد سیم‌هایش هم دیده می‌شود و باید بگویم این ساز بسیار قدیمی‌تر از قیچک سیستانی است.»
موسیقی بلوچی قدمتی دیرینه دارد و با روح مردمان این منطقه پیوند خورده است؛آنقدر که موسیقی‌های مختلف و گوناگونی در مناسبت های خود به کار می‌برند و هرمرحله از کار و فعالیت، زنان و مردان بلوچ دارای موسیقی و آواهای محلی خاصی است: «هر روستای بلوچستان موسیقی ، لهجه و سازهایش متفاوت با دیگر روستاها و شهرستان‌های اطرافش است، به‌طور مثال روستای کلپورگان با سراوان 25 کیلومتر فاصله دارد، اما موسیقی هر دو منطقه بسیار متفاوت است ؛در مناطق خاش، زاهدان و... که سرحد زمین نامیده می‌شود و موسیقی بلوچی رواج بیشتری درآنجا دارد با مناطقی چون سرباز و چابهار که مکران نام دارد بسیار متفاوت است؛ موسیقی این منطقه بیشتر حماسی بوده و بیانگر داستان و روایات حماسی است.
موسیقی که این هنرمند به آن می‌پردازد بیشتر در زمینه عرفانی بوده و البته به گفته خودش در جشنواره‌های مختلف موسیقی سنتی بلوچی را هم به اجرا می‌گذارد:« خارج از کشورمان هم موسیقی بلوچی را بخوبی می‌شناسند و ما توانسته‌ایم اجراهایی درکشورهایی چون سوئد داشته باشیم، البته استادان بزرگی دربلوچستان بوده و هستند که صدای موسیقی ما را به گوش دنیا رسانده‌اند هنرمندان برجسته‌ای همچون شیر محمد اسپندار، دین محمد زنگشاهی و... .»
امیرخسروسیاهانی در دوره‌های مختلف جشنواره موسیقی نواحی ایران شرکت کرده ،اما براین نظر است آن طور که باید و شاید و شایسته این موسیقی اصیل ایران است توجهی به موسیقی اقوام نمی‌شود، بخصوص مناطق دور دستی چون سیستان‌ و‌بلوچستان که کمتر مورد توجه است .این درحالی است که مسئولان باید دست ما هنرمندان را بگیرند و حمایت کنند و نگذارند این فرهنگ و هنر به فراموشی سپرده شود.