یازده مرد خشمگین!

امید مافی ‪-‬ امشب وقتی کلاغ ها با قار قار سیاهشان در منظومه تابستانی پرواز کنند، یازده سرباز تا بن دندان مسلح، سکوت کشنده ورزشگاه آزادی را می شکنند و رو به آینه ها شلیک می کنند تا با گریز سوری ها جام جهانی به روی یوزها لبخند بزند.
امشب حسرت پرنده ای دور از پرواز بر قلب مردان شام می ماند تا با حریق قفس توری میهمان، ماه از خواب برخیزد و به عشق یازده مرد خشمگین که بوی گل می دهند کِل بکشد.
رد شدن از کنار تیمی که به سادگی زانو
نخواهد زد نیاز به تفنگدارانی دارد که نود دقیقه آتش بر روی آشیانه حریف بریزند و از پیله احتیاط خارج شوند.


شاگردان اسکوچیچ که احتمالا پس از غروب نیمکت ایران را لمس نخواهد کرد برای گشودن دریچه های عشق و خوشبختی گریزی ندارند جز آنکه در شیپورهای بیدارباش بدمند و کاری کنند که در انبوهی از آرزوهای زنگ زده،آمال رسیدن به دوحه رنگ بگیرد.
بی تردید ارایه یک نمایش تهاجمی با کمترین اشتباه و بیشترین هارمونی می تواند جامه رستگاری را بر تن جنگجویان ما کند تا پس از آخرین سوت قاضی میدان سه امتیاز شیرین تر از عسل به حساب تیم ملی واریز گردد.
این درست که دور ماندن مردان تیم ملی از کارزار آمادگی افقی سراپا گنگ را پیش روی تیم دراگان قرار داده و این درست که سوری ها
با تکیه بر دیدارهای تدارکاتی گام در مسلخ آزادی می گذارند،اما پرندگان سپید بال این هنر را دارند که بر قله آتش لانه بسازند و
پروانه های سوخته بال را به ضیافت شادی های موقت خویش دعوت کنند.
تا شب زمان زیادی نمانده.وقتی قرار است یازده مرد جنگی به از صد هزار عمل کنند و با تکیه بر پلنی کارساز رنجرهای شام را به قربانگاه بفرستند،لابد به وقت موعود شور و شبنم از ابرهای ناخلف خواهد بارید و مردان ما با تسخیر قفس توری سوری ها تشنگی را بر اردوگاه حریف نازل می کنند.
پس صبوری می کنیم تا مدار.تا مدارا،تا طلوع تبسم،تا سهم سایه،تا سراغ همسایه، تا مرگ آهسته از دق الباب نوبتش زیر لب چیزی،حرفی،سخنی بگوید.مثلا وقت بسیار است و سوری ها وسیع ترین ناکامی را در جمجمه شکافته شب خواهند کاشت و آکنده از سوال به خانه بر خواهند گشت و دم نخواهند زد.