نشست بغداد و تاثیرات ژئوپلیتیکی آن

داود میرویی میلان‪-‬ برگزاری نشست بغداد در هفته گذشته توسط مصطفی الکاظمی نخست وزیر عراق در حالی صورت گرفت که این کشور در زمینه‌های اقتصادی و امنیتی و بهداشتی،در وضعیت حساس و حتی بحرانی بسر میبرد.جنگ طولانی مدت در این کشور تمام بنیانهای ساختاری- فضایی سیاسی این کشور را فروریخته است
و این کشور را با چالشهای جدی در تمام زمینه‌ها مواجه ساخته است.امروز وجود ثبات سیاسی و به تبع آن ایجاد یک دولت مقتدر و رشد اقتصادی پایدار،بیش از پیش برای عراق اهمیت دارد،چرا که پیش نیاز یکپارچگی سرزمینی و دولتداری موفق در حل و فائق آمدن بر همین دو اصل بظاهر ساده اما اساسی نهفته است.اما رسیدن به این دو اصل،با واقعیتهای فعلی عراق و مشکلاتی که این کشور با آن درگیر است،همخوانی ندارد و بعبارت دیگر رسیدن به آنها،کار بسیار سختی است.الکاظمی بخوبی اینها را میداند،وی در کشوری میخواهد سکان دولت را بدست بگیرد که ظرف پنجاه سال گذشته چندین دیکتاتوری نظامی را تجربه کرده است،کشورش ظرف بیست سال گذشته ویران شده است که این ویرانی در اثر دخالت مخرب بازیگران بین‌المللی،تداوم پایه‌های رژیم مخلوع صدام حسین در گروههای مختلف و البته یکدست و ظهور آن در قالب داعش و..،پیدایش و دوام خشونت محض و قدرت عریان،بازنمایی شده است. بعنوان سیاستمداری که بیشتر عمر خود را در رده‌های بالای سازمان استخبارات عراق گذرانده است،
می داند که برای بازسازی هویت و غرور ملی کشورش، نیاز به احیای دولت مقتدر
بیش از هر زمان دیگر،حس میشود. اما همچنان نیز میداند که برای ایجاد این دولت مقتدر،نباید تنها به خودیاری درونی رهبران دینی و سیاسی عراق تکیه کند،زیرا تضاد منافع شدید در بین آنها،مانع از آنست که اجازه دهد، ایشان بتواند به درخواستها و توقعات و انتظارات اکثریت مردمان عراق پاسخ مثبت و سریعی ارائه دهد و در نتیجه پیش‌بینی شکست حتمی خواهد بود.او میداند که دولت وی در آینده با چالش‌های زیادی روبرو خواهند بود که هر کدام از آنها به‌تنهایی قادر خواهند بود دولت او را شکننده و ضعیف ساخته و به عراقی‌ها بد معرفی کنند.چالشهای ژرفی از جنس امنیت در تمام حوزه‌های سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و اجتماعی،چالشهای اقتصادی صرف از قبیل بیکاری و اشتغال و احیای مجدد و قدرتمند پول ملی،احیای آموزش و پرورش، بازسازی ارتش و نیروی هوایی و پلیس،بازسازی زیرساختهای نابود شده کشور که تا هفتاد درصد تخریب شده اند،


تجدید دوباره کشاورزی کشور در زمانی که عراق به همراه کویت و امارات و قطر و عربستان،با کمترین منابع سرانه آب و خشکسالی شدید در خاورمیانه روبرو هستند(بخصوص عراق که 8 میلیون از جمعیتش در تقابل مستقیم با این خطر قرار دارد)،تقویت شبکه بهداشت و درمان کشور که به گفته منابع عراقی،میتواند آنها را به کشورهای اطراف و همسایگان متکی کرده و خود تبدیل به یک خطر بالفعل شود،جلوگیری از رشد مجدد و تقویت فعالیتهای گروههای سلفی،و......،با تمام تفاسیر و تحلیلهای گفته شده در بالا،حال باید پرسید،الکاظمی،سیاستمدار کشوری که تهدید را درک نموده،چه راهبردی را باید اتخاذ کند؟دست به توازن کشورهای تهدید‌کننده بزند و یا به کشورهای تهدید کننده،ملحق بشود و یا به خودیاری درونی تکیه می‌کند؟ کدام دکترین را برای خروج عراق از بی‌ثباتی و رساندن به شرایط ثبات و بقا را باید تجویز کند؟اولویت‌های راهبردی مد نظر او کدام‌ها هستند و راههای نیل به مقصود را در چه چیز و با کدام تز و روش سیاسی، جستجو میکند،بعبارت دیگر ابزار‌های مناسب او در رسیدن به
هدف هایش کدامند؟ چه دلایل بزرگ و پنهان و آشکار دیگری،الکاظمی را وادار کرده است که این نشست را با حضور همسایگان عرب و ترک و فارس و یک بازیگر بین‌المللی(آنهم فرانسه) برگزار نماید؟ نیات و خواسته‌های درونی و بیرونی از برگزار چنین نشستی چه میتواند باشد؟این نشست تاچه حد،میتواند به وی در رسیدن به خواسته‌های شخصی اش،کمک کند و راه او را در ایجاد دولت توانمند و مقتدر هموار سازد؟ از انجایی که وی از همسایگان دارای خصایص ژئوپلتیکی ممتاز،در این نشست دعوت بعمل آورده است، انتظاراتش از آنها چه خواهد بود؟ آیا هدف واقعی الکاظمی کمک به همگرایی منطقه‌ای و رساندن کشورهای همسایه، به حل اختلافاتشان از طریق گفتمان سیاسی و راه حلهای دیپلماتیک است یا هدفهای دیگری را در سر میپروراند؟ اهداف اصلی سیاسی و اقتصادی
(هر کدام بصورت مجزا) از برگزاری چنین نشستی چیست؟
آیا اولویت با اهداف اقتصادی است و یا سیاسی؟ انتظار او از تک تک کشورهای دعوت‌کننده کدام است،بعبارت دیگر خواسته‌های الکاظمی از هر کدام از کشورهای دعوت‌کننده به نشست کدام است و بده بستانهای آینده ایشان با انها تابع چه چیزهایی و چگونه خواهد بود؟ اصولادرپاسخ به اهداف این چنین نشستهایی،میبایستی قادر بود،-۱-اولا با تجزیه و تحلیل دقیق حوادث و روندهای گذشته ان کشور،حرکت و جهت آن کشور را ردیابی و رصد کرد(مثلا اینکه روابطش با کشوری مثل ایران چگونه خواهد بود)-۲- باید بتوان به دقت و موشکافی دقیق به تحلیل افکار و شخصیت سیاستمداران آن کشور،دست یازید تا از این طریق بتوان به ارائه راهبردهای سیاسی و اقتصادی سریع،اقدام کرد.تحلیل و تفسیر.آنچه در ذهن الکاظمی و سیاستمداران زبده عراقی می‌گذرد، برای کسانی که در رشته علوم و جغرافیای سیاسی و ژئوپلتیک تحصیل کرده‌اند، چندان سخت نیست. با طرح سوالات فوق و البته سوالات دیگر، اکنون قادر خواهیم بود به اهداف برگزارکننده نشست بغداد برسیم. آنچه برای الکاظمی در زمان حاضر و از هر دو بعد سیاسی و اقتصادی اهمیت دارد بقرار زیر است.-۱-در بعد سیاسی الکاظمی بدنبال خاموش کردن تنشها و تعارضات درونی و مهار جریانهای وابسته به بیرون از مرزهای عراق و سپس ادامه مسیر ازطریق تغییر دادن نقش عراق از یک میدان نبرد نسبتا فعال،به یک پل همکاری و مشارکت مابین کشورهای همسایه از طریق فرانسه بعنوان نماینده غرب خواهد بود.مصطفی الکاظمی می‌خواهد بگوید که در منطقه آشوب زده خاورمیانه،او می‌تواند با حسن نیت،به ایفای نقش متحد‌کننده بپردازد و ازین طریق ثبات منطقه‌ای را تسهیل نماید.هر چند او اینکار را زود می‌داند.-۲-الکاظمی
از تبعات خروج نیروهای امریکایی از عراق کاملا باخبر است،میداند که با دولت ضعیف نمی‌تواند بر اشوبهای درونی
فایق‌ آید و چه بسا بعلت عدم توانایی درکنترل اختلافات،مجبور به کناره‌گیری از قدرت و حتی خروج از کشور شود،فلذا برگزاری چنین نشستی برای وی می‌تواند امنیت دوچندان تولید کرده و راه دولت او را برای چیره شدن بر مشکلات اینده هموار سازد،
او در این میان،امنیت خود را تنها در خاورمیانه و مابین همسایگان خود جستجو نمی‌کند بلکه چشم به بیرون از منطقه و بخصوص غرب و نماینده‌اش یعنی فرانسه دارد که امریکا مسئولیت عراق را به آن سپرده است.-۳-الکاظمی می‌داند که در زمان حال،توان روبرو شدن با هیچکدام از تهدیدات همسایگانش را ندارد زیرا همگی آنها از اقتدار و ثبات و توان اقتصادی کافی برخوردارند فلذا اصل را بر این قرار داده است که اتحاد با کشورهای تهدید کننده، می‌تواند موفقیت آمیز از هر گزینه دیگر باشد.-۴- دعوت از فرانسه به این معنی است که او از اثرات خلا سیاسی یک بازیگر بین‌المللی قدرتمند در تشکیل دولت قدرتمند،که قطعا خود او سکاندار اصلی و نظریه پرداز و مجری‌اش خواهد بود، آگاه است،ازین رو، وی توانسته با هوشمندی تمام این خلا را پر نماید،اینکه او از نزدیک شدن به غرب چه چیزی را در سر می‌پروارند،کاملا مشخص و واضح است.اما قطعا ترمیم دولت ناتوان و شکسته عراق از هرحیث و به تبع آن احیای قدرت سیاسی عراق در خاورمیانه،به کمک یک بازیگر بین‌المللی،و ایجاد یک دولت سکولار فراگیر(بدور از سنتهای قبیله ای) متحد دائمی غرب، یکی از نیات اصلی اوست.اما علاوه بر مطالب فوق آنچه بیش از فاکتور سیاسی برای الکاظمی اهمیت دارد و بعبارت دیگر ورای اهمیت سیاسی برای وی،اهمیت اقتصادی برگزاری نشست بغداد است.حسن ندیم،وزیر فرهنگ عراق،در روز قبل از برگزاری نشست،اهداف اقتصادی این نشست را بیش از اهداف سیاسی عنوان می‌کند.اگر چه هدف الکاظمی از دعوت ترکیه و ایران به این نشست، بیشتر از جنبه ملاحظات سیاسی بود(ایران بیشتر سیاسی و ترکیه با آمیختگی ژئوپلتیکی و اقتصادی بیشتر)، اما دعوت از سایر کشورها همچون عربستان و قطر و کویت و اردن و مصر و فرانسه بیشتر از جنبه ملاحظات اقتصادی بوده است.و این کشورها خود نیز با. همین انگیزه بالا در این نشست حاضر شده اند.
فرانسه برای محافظت از قرارداد Arway که توسط غول نفتی‌اش،
شرکت توتال به دست امده است و همچنین قرارداد بازسازی فرودگاه موصل بتوسط شرکت مهندسی هوافضای پاریس،که با شکست طرف قدرتمند ترکیه‌ای نصیبش شده،گام به این نشست گذاشته است.گر چه اهداف سیاسی فرانسه نیز در بازگشت به خاورمیانه و بخصوص عراق برای مبارزه با تروریسم و آماده کردن رهبران آنها در موافقت با نیتهای این کشور، کاملا واضح و ملموس است.از سوی دیگر الکاظمی نسبت به خلا ناشی از تکنولوژی روز دنیا در صنایع عراق و پیشرفت آن کاملا اگاه است زیرا دعوت از فرانسه را با مشورت با بازرگانان و سیاستمداران و....انجام داده است.فلذا با این دعوت،با یک تیر دونشان و شاید چندین نشان را باهم زده است که قطعا برای دولت او و ملت عراق موفقیت‌های بی‌نظیری را بوجود خواهند آورد. صنعت فرسوده نفت و گاز عراق به نوشدن و احیای مجدد و تحرک بیشتر برای تولید نفت وگاز و صادرات ان به اروپا از طریق حمایت ناوگان قدرتمند هوایی و دریایی فرانسه نیازمند است. فرودگاه‌های این کشور نابود شده است و کدام کشور بهتر از فرانسه می‌تواند به احیای مجدد آنها کمک کند و چرخ اقتصاد عراق را به جلو ببرد. صنایع برق و کشاورزی این کشور با وجود خشکسالیها و کم آبی‌های شدید،در خطر ورشکستگی قرار دارد و البته که فرانسه قادر به احیای آنها خواهد بود و در ثانی توان آن را دارد که این کشور را از وابستگی مداوم و مفرط به همسایگانشان از جمله ایران و در حدکم،ترکیه نجات دهد.صنایع دفاعی این کشور در حد ۸۰ درصد(به تخمین رسانه‌های عراقی)نابود شده است و کدام کشور است که دارای قدرت اصلی در صحنه بین‌المللی در زمینه صنایع دفاعی است.اما سایر کشورهای دعوت شده به این نشست نیز از قبیل اردن و مصر و قطر نیز با انگیزه و ملاحظات اقتصادی خیلی بالایی در این نشست شرکت کرده بودند .اردن و مصر در تنگنای شدید مالی قرار دارند،از سوی دیگر زیرساخت‌های تجاری و اقتصادی عراق همچون شبکه راه‌های حمل ونقل زمینی و هوایی و دریایی و سیستم برق‌رسانی و....یا ازبین رفته‌اند و یا با تهدید ایران درتنگه هرمز روبرو هستند.همین امر وابستگی این کشورها را بهم دوچندان کرده است.خرید برق توسط الکاظمی از دولت اردن(که با تهدید طرف ایرانی نسبت به قطع برق صادراتی به این کشور)،اردن را از تنگنای شدید مالی نجات خواهد داد و وابستگی طرف عراقی به ایران را کاهش خواهد داد.از سوی دیگر مصر و اردن و قطر مشترکا برای احیا و صادرات و فروش نفت از طریق بنادر مصر اعلام امادگی کرده‌اند که این موضوع خروجی‌های صادراتی عراق را متنوع خواهند کرد (بگذریم که اسراییل سود هنگفتی از این راه بدست خواهد آورد) و از سوی دیگر باعث خواهد شد که خلیج فارس و تنگه هرمز دیگر به‌عنوان یک تهدید برای موجودیت اقتصادی عراق از طریق فشار اوردن برگلو و خرخره عراق بحساب نیاید.ترکیه و عراق نیز اگر چه برای کنترل ادعای تجزیه طلبی کردها بخصوص گروهک پ.ک.ک و تحرکات رهبران اقلیم که در سرشان چیزی بیش از خودمختاری از عراق را می‌پروراند، همیشه بهم احتیاج دارند(در جهت رفع دغدغه امنیتی).اما رفتار و گفته‌های سیاستمداران ترک در این چندسال اخیر نشان داده که در هر آشوبی فقط پیگیر منافع خاص خود هستند و به هیچ‌وجه حاضر نیستند از منفعت‌های اقتصادی موجود در عراق چشم پوشی کنند،در این میان الکاظمی هم بهتر از هر کسی در عراق می‌داند که این اقتصاد است که مردم را بدور او جمع خواهد کرد و نه سیاست، فلذا او نیز با درک این موضوع،با طرفهای دیگر و از جمله ترکیه،راه آمده است.و به عبارت بهتر دنبال تناسبات مناسب کشور عراق است.عراق برای احیای کشاورزی‌اش به آب احتیاج دارد و ترکیه نیز این موضوع را بخوبی درک کرده است.عراق همیشه در این مورد گروگان ترکیه بوده است اما در طی سالهای گذشته، هیچکدام از این دو کشور به دنبال حل مسئله از طریق تنش نبوده اند.ترکیه جذابیت‌های زیادی برای عراقی‌ها دارد و همین امر باعث شده در صنعت گردشگری عراق نقش اصلی را داشته باشد.صنایع و شرکتهای ساختمان‌سازی ترک در خاورمیانه از بهترین‌ها هستند و طرف عراقی نیز این قضیه را بخوبی میداند و درک می‌کند که حل مشکل مسکن باید در اولویت باشد. عراق به واردات اجناس از ترکیه همیشه علاقمند بوده است و ترکیه قول داده صنایع ماشین‌سازی عراق را به جلو ببرد و همین موضوعات سرآغاز همکاری‌های اقتصادی فیمابین عراق و ترکیه است.اما در قضیه ایران تحلیل این است که الکاظمی ذهنیت مثبتی به ایران ندارد و می‌داند اگر بخواهد به ایران نزدیک شود، نخواهد توانست به خواست‌های واقعی و بالقوه خود برسد.از سوی دیگر او قصد دارد نیروهای ایدئولوژیک و پیاده ایران در عراق را از جمله
حشد الشعبی و گروه‌های کوچکتر راتحت کنترل خود دراورد و با تبلیغ ملی‌گرایی بین آنها (عراق فقط برای عراقی‌ها)
از آنها، نیروی دفاعی برای دفاع از موجودیت عراق بسازد،کاری که در آینده قطعا اتفاق خواهد افتاد، از سوی دیگر او سعی خواهند نمود با بازی سیاست با شیعیان کشورش برخورد کند و آنها را از اردوگاه ایران دربیاورد و به عراق متصل کند.فلذا خود را مکلف به ارتباط مستمر با آنها و حل خواسته‌هایشان می‌داند، از سوی دیگر او توانسته است نظر موافق رهبران شیعه عراق از جمله مقتدی صدر را تا حد زیادی به خود جلب کند و همین امر راه رسیدن او به قدرت را در آینده نزدیک هموار خواهد ساخت.او توانسته است به آنها بگوید که شیعیان، نباید در آینده عراق و بخصوص دولت وی نادیده انگاشته شود و یا به فراموشی سپرده شوند.از سوی دیگر بزرگترین متحد ایران در خاورمیانه را به این نشست دعوت نکرد و همین امر نشان داد که او دوست ندارد بخاطر دوستی با ایران،از جبهه اعراب و غرب و کمکهای اقتصادی و نظامی آنها بکنار گذاشته شود.به‌نظر می‌رسد فیل سوم و قدرتمند خاورمیانه با برپایی این نشست،توانسته است خود را برای به پا خواستن دوباره نزدیک کند،آنچه از نشست عراق به مشام می‌رسد این است که باید مواظب الکاظمی و نیت‌هایش بود.