روزنامه اعتماد
1400/06/13
باز هم ترمز، دره، مرگ
بهاره شبانكارئيان25 نفر بودند. مسير ناهموار بود و صعبالعبور. از «پيرصفا»؛ يكي از روستاهاي مريوان به سمت كامياران، در حركت بودند، آنهم به قصد زيارت «ويس قرني». اما حدود ساعت ۱۰ و 30 دقيقه صبح روز پنجشنبه يازدهم شهريور ماه، دستان نامرئي مرگ در مسير به مينيبوس حمله ميكند. ترمز ميبرد و واژگون ميشود. حالا اين مينيبوس، 16 كشته از خود برجا گذاشته و 9 زخمي.
ساعت ۵ صبح آفتاب نزده، راهي سفر شدند. اين مينيبوس خوشاستقبال و بدبدرقه، به رسم عادت ديرينه در شهرستان پيرصفا، راهي زيارتگاه «ويس قرني» شد. مسافران اين سفر زيارتي، قرار بود يك روز و يك شب مهمان شهرستان كامياران باشند. مينيبوس مشكل خاصي نداشت و دو روز قبل از اين سفر، جهت بررسي فني، توسط راننده به تعميرگاه برده شده بود. نقص فني هم نداشت. اما در روز حادثه، ناگهان ورق برگشت. 3 ساعتي از سفرشان نميگذشت كه چرخهاي اين وسيله نقليه مسافربري، پنچر شد. در توقفي كوتاه، راننده پنچرگيري كرد اما 2 ساعت پس از پنچرگيري و در ادامه مسير، پايينتر از روستاي «تفين»، ترمز مينيبوس بريد و به دره سقوط كرد.
مديا دختري كه به طرز عجيبي نجات پيدا كرد
15 سال دارد. سالم است و در خانه بهسر ميبرد و از حادثه پيش آمده شوكه شده. به سختي تمركز ميكند. گويي هوش و حواسش بستري شده است. پس از مكثي كوتاه، از روز حادثه به «اعتماد» ميگويد: «به همراه مادرم، مادربزرگم، خاله و پسرخالههايم كه 7 و 8 ساله بودند، براي زيارت ويسقرني راهي بوديم. از حالتهاي راننده زود متوجه شدم كه مشكلي پيش آمده. بقيه مسافران حواسشان نبود. راننده چندينبار پايش را روي ترمز گذاشت، اما مينيبوس ترمز بريده بود. خود راننده خيلي ترسيده بود. قضيه را متوجه شدم. پنجره كنار صندلي كه نشسته بودم را باز كردم. فقط به فرار از مينيبوس فكر ميكردم. خودم را از داخل مينيبوس از پنجره به بيرون پرت كردم. حدود 5 دقيقه بيهوش بودم. وقتي به هوش آمدم، مينيبوس به دره سقوط كرده بود.»
حادثه جلوي چشمانش قرار ميگيرد و سكوت ميكند. توسط يكي از بستگانش كه كنارش نشسته، دوباره به زمان حال برميگردد. او ابتداي جمله را براي توصيف حادثه به مديا يادآور ميشود: «توسط گوشي يكي از امدادگران با پدرم تماس گرفتم و ماجرا را توضيح دادم. پدرم خودش را رساند. مادرم مجروح شده و در بيمارستان كوثر سنندج بستري است.»
با ناراحتي و بغضي كه خورده ميشود، ادامه ميدهد: «خالهام كشته شد. پسرخالههايم كشته شدند. وقتي داشتم خودم را بيرون ميانداختم، يكي از پسرخالههايم دستم را گرفت.»
بغض ميكند و ادامه صحبت برايش سخت و سختتر ميشود.
همسرم فك و سرش شكسته
محمود كهنهپوشي؛ پدر مديا، به خاطر جراحتي كه به همسرش، «چنور دانشور» وارد شده است در بيمارستان سپري ميكند: «همسر و دو فرزند باجناقم كشته شدند. لقمان محمودسعيدي؛ باجناقم، 3 فرزند دارد كه 2 فرزندش؛ آكار و آلان، به همراه همسرش ليلا دانشور، در اين حادثه بودند. فرزند سوم آنها به همراه لقمان در اين سفر نبودند. مادرزنم، همسرم و خواهر همسرم در اين سفر بودند. مادرزنم هم كشته شد. همسرم، فك و سرش شكسته. از قديم رسم بر اين است كه هر سال، اهالي روستا، در شهريور ماه براي زيارت به ويسقرني در شهرستان كامياران ميروند. امسال هم طبق هر سال، راهي زيارتگاه بودند كه اين اتفاق تلخ افتاد.»
ناگهان ذهنش جذب دخترش ميشود: «مديا تنها فرزند من است. حدود ساعت ۱۰ و 30 دقيقه صبح پنجشنبه با شمارهاي ناشناس با من تماس گرفت. موبايلش در مينيبوس، مفقود و نابود شد. گيج بود. فقط گفت؛ بابا ما تصادف كرديم و مينيبوس به دره سقوط كرد. نفهميدم چه جوري خودم را به آنها رساندم. اكثر مجروحان به بيمارستان كوثر سنندج منتقل شدند. خانوادههاي كشتهشدگان هم از پنجشنبه شب، مراسم خاكسپاري را انجام دادند.»
راننده، همسر و فرزندش در حادثه كشته شدند
بهمن تابزر، 40 سال دارد. راننده اين مينيبوس، دايي او بود. با صدايي غمگين از «امين پاآهو»؛ دايياش ميگويد: «بيشتر از 50 سال سن داشت. 5 فرزند دارد. 4 پسر و يك دختر. 2 پسر بزرگش هر 2 ازدواج كردند. به همراه همسرش، ثانيه سبحاننژاد و پسر آخرشان سوران كه 16 سال داشت، عازم سفر بودند. دايي من، خيلي روي مينيبوسش حساس بود. ساليان سال با آن كار ميكرد. حتي 2 روز قبل از اينكه راهي اين سفر شود، مينيبوس را به تعميرگاه ميبرد تا خيالش راحت شود، نقص يا مشكلي نداشته باشد. جادهاي كه از پيرصفا به كامياران ميرسد مسيري صعبالعبور است. پيچ و خمهاي زيادي دارد. مينيبوس، گويا اول پنچر ميشود، ولي بعد از پنچرگيري، دوباره به راه ادامه ميدهد، اما يكي، دو ساعت بعد در نزديكي روستاي تفين، ترمز ميبرد و به دره سقوط ميكند. همان پنجشنبه شب، مراسم خاكسپاري را انجام داديم. فرزندان ديگرش وضع روحي مناسبي ندارند.»
چه كساني ماندند و چه كساني رفتند
خليل صديقپور، دهيار روستاي پيرصفا از آمار اسامي كشتهشدگان و مجروحان ميگويد: «25 نفر بودند. 16 نفر كشته شدند و ۹ نفر مجروح. حليمه كارياني، امين پاآهو، حبيبه روشن، حصيبه دانش، كيوان دانش، علي قبادي، خديجه رشيدي، شير دانشور، سوران پاآهو، شنيا دانش، شمسه آزادي، هادي دانش، ثانيه سبحاننژاد، آلان محمودسعيدي، ليلا دانشور و آكار محمودسعيدي كشته شدند. آمنه ايرانپناهي، فرشته تاتوره، محمد دانشور، چنور دانشور، باران دانش، ستايش دانش، مستوره دانش و مهدي دانش هم مجروح شدند.» صديقپور، صحبتش را با وضعيت يكي از مصدومان حادثه مريوان به پايان ميبرد: «اعضاي بدن يكي از مصدومان اين حادثه كه دچار مرگ مغزي شده بود با رضايت خانوادهاش اهدا شد.»
سایر اخبار این روزنامه
باز هم ترمز، دره، مرگ
رييسجمهوري به سيستان و بلوچستان رفت
درگذشتِ فيروزآبادي
آتش خاموش شد خاكستر ماند
چيزي جز نفت سر سفره مردم نبوده و نيست
گفتوگو با عربستان سعودي تصميم نظام بود
عادي وانمود كردن شرايط غيرعادي افغانستان
آيا دستي پشت ماجراست؟
موج مهاجرتهاي ريشهسوز!
خاورميانه و جنگ سرد جديد
وزارت اوجي، بزنگاهي براي نفت
عكس روز
مطالبه از تمام دولتها