خاورميانه و جنگ سرد جديد

در حالي كه جنگ سرد در معناي كلاسيك آن خاتمه يافته، اما جنگ سرد در خاورميانه همچنان برپاست. مراد از جنگ سرد در معناي كلاسيك، تنش ژئوپليتيك و ايدئولوژيك بين امريكا و شوروي و متحدان آنها، از جمله از طريق جنگ‌هاي نيابتي، طي يك دوره 45 ساله بعد از جنگ دوم جهاني است. جنگ سرد به اين معني با فروپاشي اتحاد شوروي خاتمه يافت. خاتمه اين جنگ سرد كلاسيك امكان داد تا تقريبا همه مناطق جهان در جهت فاصله گرفتن از جنگ سرد به معناي اعم كلمه حركت كنند. اروپا و امريكاي شمالي و در حدي وسيع‌تر 38 كشور عضو OECD (سازمان همكاري اقتصادي و توسعه) با سرعت بيشتري و در برخي مناطق ديگر مانند امريكاي لاتين و آفريقا و برخي مناطق در خاور دور با سرعت كمتري در اين مسير گام نهاده‌اند. روند جهاني شدن، عبور از منازعات ايدئولوژيك، تمركز بر مفهوم امنيت در همه ابعاد آن، تقويت برخي ارزش‌ها مانند حقوق شهروندي و امنيت انساني، تقويت سازمان‌هاي بين‌المللي، توسعه حقوق بين‌الملل، ارتقاي روابط عمومي به معناي ارتباط مستقيم بين مردمان كشورهاي مختلف، اهميت يافتن بي‌سابقه افكار عمومي به عنوان ابرقدرت جديد با كمك ابزارهاي اطلاع‌رساني مدرن از جمله عواملي هستند كه به اين مناطق در جهت فاصله گرفتن از جنگ سرد ياري رسانده‌اند. سرعت گرفتن بي‌سابقه روند جهاني شدن به عنوان مهم‌ترين عامل، تردد آزاد اشخاص، كالا، خدمات و سرمايه را ممكن كرده و به مردمان كشورهاي مختلف امكان تماس مستقيم و مبادله را داده است. يكي از اهداف مناطق مختلف جهان از تمركز بر آزادي تردد در بعد از جنگ دوم، جلوگيري از وقوع جنگ فاجعه‌بار ديگري بوده است. آزادي تردد امكان مي‌دهد تا به تدريج بيگانه‌ترسي جاي خود را به همدلي و همذات‌پنداري دهد و از قِبل آن همگرايي منطقه‌اي تسريع شود.
در حالي كه شاهد خاتمه جنگ سرد و روند همگرايي منطقه‌اي و تردد آزاد در بسياري از مناطق جهان و شكل‌گيري نهادهاي مربوطه با هدف گسترش رفاه، افزايش توان منطقه در چانه‌زني‌هاي جهاني و حفظ امنيت و جلوگيري از جنگ هستيم، خاورميانه از چنين روندهايي به دور مانده است. برخي نهادها مانند اتحاديه عرب و شوراي همكاري نيز بر پايه قومي و دفاعي تشكيل شده و همين‌ها نيز فاقد كارايي هستند. كشورهاي خاورميانه تنها 7 تا 8 درصد از مبادلات تجاري‌شان را با هم انجام مي‌دهند، در حالي كه به‌طور مثال اين شاخص براي اروپا 60 درصد است. تبادل سرمايه و سرمايه‌گذاري مشترك در داخل خاورميانه نيز بسيار محدود است و مبادلات داخل كشورهاي منطقه عمدتا منحصر به مبادله كالاهاي مصرفي است. اين در حالي است كه برآورد شده حدود 2 تريليون دلار از سرمايه كشورهاي نفتخيز خاورميانه در غرب سرمايه‌گذاري يا در بانك‌هاي غربي نگهداري شده است. تردد اشخاص در داخل منطقه نيز اغلب با مانع ويزا و سوءظن‌هاي امنيتي مواجه است. شاخص‌هاي حكمراني خوب در كشورها نيز كه فاكتور بسياري مهمي براي توسعه تردد آزاد است، در اكثر كشورهاي خاورميانه بسيار ضعيف است.
در چنين شرايطي، خاورميانه تنها منطقه جهان است كه هنوز درگير جنگ سرد ژئوپليتيك و ايدئولوژيك است و به تبع آن رقابت‌هاي قومي و فرقه‌اي و جنگ‌هاي نيابتي نيز در آن جريان دارد. شماري از كشورها از حربه قوم‌گرايي به عنوان ابزاري براي توسعه‌طلبي و تحت فشار قرار دادن رقباي منطقه‌اي استفاده مي‌كنند. قدرت‌هاي جهاني نيز كه در مناطق ديگر معمولا به گونه‌اي متفاوت عمل مي‌كنند، در خاورميانه سوءرفتاري دارند كه تقويت‌كننده جنگ سرد جاري است. عملكرد امريكا طي 20 سال گذشته در خاورميانه نمونه بارز سوء‌رفتار قدرت‌هاي جهاني بوده كه به رشد افراطي‌گري و تروريسم در منطقه كمك كرده است. در نتيجه، خليج فارس طي چند دهه گذشته پرتنش‌ترين منطقه جهان بوده و طي حدود 40 سال 3 جنگ تمام عيار و شمار فراواني برخوردهاي مقطعي در آن رخ داده است. در حالي كه طي اين دوره در ديگر مناطق جهان، از جمله آفريقا، شاهد تنش‌زدايي و تقويت مستمر همزيستي صلح‌آميز بين كشورها بوده‌ايم. اين امر باعث شده كه ذهنيت جنگ سردي نيز در ذهن رهبران كشورهاي منطقه ريشه‌دار و در تعامل با شرايط عيني تثبيت شود. ادامه چنين وضعي توسعه انساني در منطقه را نيز تحت تاثير قرار داده است و به‌رغم آنكه شماري از كشورهاي منطقه داراي منابع نفت و گاز متنابهي هستند، سطح رفاه عمومي مردم در بسياري از مناطق خاورميانه بسيار پايين است.